• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
یکشنبه 8 خرداد 1401
کد مطلب : 161959
+
-

گوشه دنج گمشده

شیدا اعتماد

بعد از اسباب‌کشی، حتی وقتی همه وسایل سر جایشان قرار گرفته‌اند و خانه سامان ظاهری پیدا کرده است، چیزی در خانه جدید درست درنمی‌آید. در این جابه‌جایی چیزی گم شده است که باید دوباره پیدایش کرد: جایی دنج، که بشود آنجا نشست و با نوشیدن یک لیوان چای آرام گرفت.
آنجا شاید جلوی پنجره‌ای باشد با هره‌ای که جایی برای گذاشتن لیوان داشته باشد.
یا یک کاناپه راحتی با میزی جلوی آن ،جایی برای خیالبافی .
یا گوشه بالکنی که از آن خیابانی با مردمانی در حال عبور پیدا باشند؛   گربه‌ای حنایی که به آرامی از خیابان عبور می‌کند؛ کودکی که می‌دود و مردی که نان سنگک داغی را  دست به‌دست می‌کند.
یا صندلی گوشه میزی که از آنجا همه جای خانه را بتوان دید و مطمئن شد که همه‌‌چیز درست همانی است که باید باشد.
پیدا کردن این جای دنج آسان نیست. زمان می‌طلبد و انس با خانه. هیچ مکانی یکباره به خانه تبدیل نمی‌شود. خانه شدن آرام آرام از نخستین باری که بوی غذا توی خانه می‌پیچد، شروع می‌شود. از نخستین باری که رخت‌های شسته را آویزان می‌کنی و از نخستین میهمانی‌ای که در خانه راه می‌اندازی.
از همان وقتی که بچه‌ها یاد می‌گیرند که چطور لابه‌لای اثاثیه بدوند تا از آشپزخانه به اتاقشان برسند و بزرگ‌ترها یاد می‌گیرند که کجای خانه از سؤال‌های بی‌پایان بچه‌ها در امان باشند.
 از نخستین فنجان چای که با خیره شدن به دیوار روبه‌رو سرد می‌شود، خانه کم کم جایش را درون آدم باز می‌کند.
برای همین است که در روزهای بعد از اسباب کشی در وجود همه ساکنان خانه یک بی‌قراری پنهان وجود دارد. همه دنبال گوشه دنج خودشان می‌گردند. برای آن حسی که در خانه پیشین داشتند و حالا نمی‌دانند که جانشینش را کجا باید پیدا کنند. راه می‌روند. اشیا را جابه‌جا می‌کنند و به مسیر نورهایی که از پنجره می‌رسند نگاه می‌کنند.
آن گوشه دنج بالاخره پیدا خواهد شد.
مثلا وقتی که جلوی پنجره‌ ایستاده‌ای و بر شاخه درخت پشت پنجره پرنده‌ای جا خوش می‌کند. پرنده‌‌ای جدید که روی درخت پشت پنجره‌های خانه قبلی نبود و حالا با آمدنش به خانه تازه معنایی دوباره می‌بخشد. دارکوبی شاید که صدای کوبیدن نوکش به تنه درخت جایش را لو می‌دهد. پرستویی که با جیغی شادمانه به سمت لانه‌اش می‌رود و شاید یک طوطی سبز کوچک که به سمت باغی در پرواز است  یا شاید یک دسته گنجشکان هیجان‌زده که صبح‌ها و عصرها توی حرف هم می‌پرند و همه جا را شلوغ می‌کنند.
آن گوشه دنج شاید همراه با بوی ملایم اطلسی‌های آفتاب خورده توی لبه بالکن خودش را نشان بدهد و یا با دیدن تکان خوردن برگ‌های گلدانی جلوی باد کولر. گوشه دنج که پیدا شود خانه شروع می‌کند به خانه شدن. روحی در آن دمیده می‌شود و تا آخر با ساکنان می‌ماند.

این خبر را به اشتراک بگذارید