20سال پیش کمتر خانوادهای با فرایند و اهمیت اهدای عضو در ایران آشنا بود. فرحناز عباسزاده و داوود بخشی از نخستین افرادی هستند که در ایران برای اهدای عضو فرزندشان داوطلب شدند تا قبل از به خاک سپردن پیکر دخترشان، جانهای عزیز دیگری را نجات دهند. 20سال از آن روزها میگذرد و این پدر و مادر هنوز دشواری تصمیمی را که گرفته بودند از خاطر نبردهاند. مهمتر از آن، یادشان مانده که هرگز از این تصمیم پشیمان نشدهاند. از آن سال تاکنون داوطلبانه سراغ خانوادههایی میروند که فرزندانشان دچار مرگ مغزی شده و درصورت رضایت گرفتن از آنها، میتوانند اعضای پیکر این فرد را به بیماران نیازمند اهدا کنند.
«تصمیم سختی بود. نمیخواستیم اعضای سالم و زنده بدن دخترمان زیر خاک دفن شود. وقت چندانی هم نداشتیم. درنهایت اعلام کردیم که میخواهیم اعضای زنده بدن دخترمان، در تن بیمارانی که به این عضو نیاز دارند به حیات خود ادامه دهند.» داوود بخشی، پدر 3فرزند است و یکی از دخترانش را 20سال پیش بر اثر تصادف از دست داده است. او حالا خودش را پدر هر 8نفری که اعضای بدن دخترش را به آنها اهدا کرده، میداند. او میگوید: «از 20سال پیش تاکنون اهدای عضو از افراد مرگ مغزی شده آمار بالایی نداشته است.همین نکته نشان میدهد که گرفتن چنین تصمیمی برای خانوادهها و بهخصوص پدر و مادر چقدر سخت است. با این حال ما این تصمیم را 20سال پیش، در شرایطی گرفتیم که در شهر محل سکونتمان در استان گلستان، هیچ اهدای عضوی صورت نگرفته بود.»
داوود و فرحناز از آن سال تاکنون برای راضی کردن خانوادههای افرادی که به مرگ مغزی دچار شدهاند، تلاش میکنند. بخشی میگوید: «در 4سال گذشته هر مرگ مغزیای در استان گلستان اتفاق میافتد بعد، از دانشگاه علوم پزشکی ما مطلع میشویم تا پیش خانوادهها برویم و برایشان از تجربه خودمان بگوییم. گرچه کار بسیار سختی است، اما آن را با جان و دل انجام میدهیم تا شاید بتوانیم جانهای دیگری را از این طریق نجات دهیم.» آنها هر ساعت از روز خبر دیدار با خانواده فرد دچار مرگ مغزی شده را میشنوند و خودشان را به بیمارستان یا خانه این فرد میرسانند. با آنها همدردی میکنند و از تجربه شخصیشان در پیوند اعضای دخترشان به 8فرد بیمار دیگر میگویند: «ما دردی را که این افراد میکشند با پوست و استخوان لمس میکنیم. میدانیم دلشان از چه چیزهایی میلرزد. با آنها حرف میزنیم و همدردی میکنیم. اینکه فردی داغ دیده و دل سوخته از شما چنین انتخابی را بخواهد کجا و اینکه غریبهای که فرد داغدار فکر میکند هیچ درکی از شرایطش ندارد کجا؟!»
با این حال آنها دردسرهای زیادی را تا به الان برای این جلب رضایتها به جان خریدهاند.
در بیمارستان کتک خوردیم
فرحناز عباسزاده سختترین لحظات زندگیاش را ساعاتی میداند که برای اهدای عضو دخترش تصمیم میگرفت. او میگوید: «آن سالها خیلی از افراد چیز زیادی درباره اهدای عضو نشنیده بودند و فرهنگسازی چندانی انجام نشده بود. مسائل زیادی این تصمیم را با سختی مواجه میکرد. ازجمله اینکه همه میگفتند ممکن است دخترتان دوباره زنده شود و هوشیاریاش را بهدست بیاورد. گرچه پزشکان چیز دیگری میگفتند، اما شنیدن این حرفها ته دلمان را خالی میکرد. فشار زیادی از اطرافیان و جامعه روی ما بود که ما را از این تصمیم منصرف کند. از این سو و آن سو میشنیدم که ما را به بیرحمی متهم کردهاند. کسی خبر نداشت که در دل ما چه غوغایی بود. همه اینها در کنار عواطف پدری و مادری، ما را در تنگنای بزرگی قرار داده بود.»
زنده ماندن اعضایی از بدن دخترشان در وجود دیگران، فکری بود که به آنها دلگرمی میداد. فرحناز همین دریچه کوچک را که نور امید از آن به زندگیاش میتابید به دیگر والدینی که در معرض این تصمیم بودند هم نشان میداد. او میگوید: «بارها در راهروی بیمارستانها از والدین افراد مرگ مغزی کتک خوردیم و حتی فحش شنیدیم، اما هیچکدام از این رفتارها را به دل نگرفتیم. میدانستیم که آنها هم چه حسی را تجربه میکنند و در چه برزخی هستند. در بدترین ساعات زندگیشان باید سراغشان میرفتیم و از آنها میخواستیم تصمیمی مهم را در زمان کوتاهی بگیرند. همواره تعداد کمی از خانوادهها راضی به اهدای عضو میشدند. فکر میکنم فرهنگسازی در جامعه و همچنین قضاوتهای اطرافیان، یکی از چالشهای مهم پیشروی این تصمیم است.»
«پشیمانی» آشناترین حسی است که این خانواده در 20سال گذشته از میان صحبتهای والدینی که راضی به اهدای عضو نشدهاند، بهخاطر دارند؛ حسی که از ساعات بعد از خاکسپاری سراغ این افراد میآید و بارها درباره آن با فرحناز و داوود صحبت کردهاند. فرحناز میگوید: «بارها این تجربه را داشتم که وقتی در مراسم هفتم یا ختم این افراد شرکت کردهام، اولیایدم گفتهاند بعد از تدفین از این تصمیم پشیمان شدهاند، اما دیگر فرصتی برای برگرداندن این اعضای زنده به حیات وجود ندارد.»
دشواری تصمیم
فرحناز و داوود، 20سال پیش، از نخستین اولیای دمی بودند که به اهدای عضو فرزندشان رضایت دادند
در همینه زمینه :