حلال مبغوض و حواشی حقوقیاش
سیدمحمدرضا واحدی - کارشناس فرهنگی
بسیاری از ماها وقتی قرار است وصلتی انجام شود، دم از عشق بین زوجین میزنیم و اهمیت نداشتن مهریه در نظرمان را به رخ همدیگر میکشیم و با عباراتی چون «رسم و رسوماتی است که باید انجام شود، وگرنه مهریه را کی داده و کی گرفته» در موردش سخن میگوییم، اما خودمان هم میدانیم که اینها شعارهایی بیش نیست و اتفاقا برایمان خیلی هم حائز اهمیت است. به خاطر همین است که خانواده دختر تلاش میکند تا با تعیین مقداری هر چه بیشتر، پشتوانهای برای روزهای بد دخترشان تامین کند و خانواده پسر هم اصرار به کمتر کردن مبلغ مهریه دارد تا درصورت جدایی و طلاق کمتر متضرر شود؛ این یعنی از همان اول همه دارند در پس ذهنشان به روزهای تیره زندگی عروس و داماد فکر میکنند.
در سالهایی نه چندان دور گاهی صحبت از مهریههای عجیب و غریبی میشد؛ مثل یک کیلو بال مگس، یک پاکت پای سوسک، یک کامیون پوست پیاز، 2 لیتر اشک چشم، دست و پای شوهر و از این دست مهریههایی که نشان میدهد مهریه، معیاری برای قیمتگذاری روی دخترها شده و انگار هرچه سختتر و دست نیافتنیتر باشد، ارزش دختر بیشتر است.
اما همه به تجربه دیدهایم که حتی مهریههایی چنان لاکچری و شگفتآور هم نتوانسته است خوشبختی زوجین را تامین و تضمین کند و چه بسا که آخر کارشان به جدایی و طلاق کشیده میشود. ازاینرو بحث داشتن حق طلاق توسط زن مطرح شد. طرفداران این طرح میگویند: اینکه حق طلاق در دست مرد باشد، یک تبعیض است. چرا باید مردها چنین حقی داشته باشند اما زنها نه؟ اگر داشتن حق طلاق بد است، چرا مردها دارند و اگر خوب است چرا خانمها نداشته باشند؟ چرا زنها برای رهایی از زندگیای که جز سیاهی و نکبت چیزی برایشان ندارد، باید مجبور شوند مهریهشان را ببخشند و اگر هم نبخشند، طبق رویه این روزها قسطبندی میشود و ماهی چندرغاز به آنها تعلق میگیرد. خب اگر این خانم حق طلاق داشت، میتوانست خیلی راحت جدا شود و برود سراغ زندگیاش؛ بنابراین بهتر است بهجای تعیین مهریه، حق طلاق را به زن بدهیم.
قبل از بررسی موضوع در مورد اینکه «اگر داشتن حق طلاق بد است، چرا مردها دارند و اگر خوب است چرا خانمها نداشته باشند» باید گفت: نسبت به حقوق و تکالیف نمیتوان اینگونه قضاوت کرد که خوب است یا بد؟ اصلا بحث سرِ خوبی یا بدی نیست. معمولا حقوق هر کسی براساس ظرفیتها و در برابر تکالیف او تعیین میشود. حق طلاق به مردان داده شده است و در ازای آن تکلیفی به نام مهریه و نفقه بر دوششان گذاشته شده است. آیا خانمها میتوانند بگویند اگر تامین نفقه همسر، خوب است چرا زنان نداشته باشند و اگر بد است چرا فقط بهعهده مردان باشد؟
و اما بپردازیم به اصل موضوع که 2 فرضیه در آن مطرح است؛ یکی اینکه حق طلاق به جای مهریه قرار گیرد و زن به جای استحقاق مهریه، صاحب حق طلاق باشد و دیگر اینکه علاوه بر استحقاق مهریه، حق طلاق را هم به وی بسپاریم.
بدون تردید فرضیه اول راهحلی اساسی و همهجانبه نیست و میتواند منشأ آثار بدتری باشد. اگر مهریه را حذف کنیم و حق طلاق را جایگزین آن کنیم، آیا به امرار معاش زنی که به هر دلیل از حق خود استفاده کرده و از شوهرش طلاق گرفته، فکر کردهایم؟ شاید بگویند خب برود شوهر کند یا مشغول بهکار شود. اما آیا این راهحل درستی است؟ آیا به همین راحتی که در موردش حرف میزنیم، شدنی است؟ آیا همه خانمها توان کار کردن و تامین هزینههای سنگین زندگی را دارند؟ حتی اگر توانش را هم داشته باشند، آیا کسی تضمین کرده است که حتما کار مناسب و درخوری برایشان فراهم میشود؟ یا کسی تضمین کرده است که به محض طلاق از شوهر اول، بهزودی بخت دیگری پیدا میشود تا او را تامین کند؟ اگر در سن و سالی بود که نه کاری مناسب پیدا کرد و نه کسی با او ازدواج کرد، چه؟
و اما فرضیه دوم که حق طلاق را در مقابل مهریه حساب نکنیم؛ یعنی هم مهریه تعیین شود و هم حق طلاق را به خانمها بدهیم که بتوانند بموقع، از حق طلاق استفاده کنند و مهریه را نیز دریافت کنند تا زندگیشان دچار اختلال نشود. آیا در این صورت، زمینه برای عدهای از زنان سودجو و فرصتطلب فراهم نمیشود که با مهریههای کذایی ازدواج کنند و سپس به سرعت از حق طلاقشان بهره بگیرند و صاحب سودی سرشار شوند؟
علاوه بر همه آنچه گفته شد، اگر متهم به نگاه مردانه نشوم، باید قبول کنیم که خانمها غالبا موجوداتی احساسی و حساس هستند که به سرعت واکنش نشان میدهند. البته این نقطه ضعف آنان نیست که اتفاقا نقطه قوت و برخاسته از عطوفت و مهربانی آنان و باعث جذابیتشان است. هرچند ممکن است خانمهایی هم باشند که از قاعده عمومی خلقت زنان مستثنی باشند، اما احکام و قوانین براساس خصلتهای عمومی وضع میشود. بر این اساس، درصد این احتمال بالا میرود که هر تنش ساده و زودگذری با استفاده از حق طلاق توسط خانمها به یک بحران حلنشدنی تبدیل شود و کانون خانوادهها را از هم بپاشد. این مطلبی است که حتی بسیاری از خانمهای واقعنگر با آن موافق هستند. یادم میآید در یکی از جلساتی که تحت عنوان هماندیشی دینی با جوانان داشتم، چنین بحثی مطرح شد و یکی از دخترها گفت: طلاق در کل مورد نهی قرار گرفته که فقط در اضطرار مجاز به استفاده از آن هستیم. حالا چه فرقی دارد این حق دست چهکسی باشد؟ مگر برگ برنده است که دعوا کنیم که کدام یک از آن استفاده کنند؟ او میگفت با اینکه احساسم میگوید خیلی خوب بود اگر حق طلاق دست ما خانمها بود، اما عقلم میگوید همین احساساتی بودن ما خانمها میتواند آفت این قانون باشد. باید توجه داشت که اسلام همواره در پی سازش و تحکیم بنای خانواده و عشق بین زوجین است و بهخاطر همین، طلاق را بدترین و مبغوضترین حلال نزد خداوند میشمارد. بهمنظور تداوم زندگی است که اسلام در مقابل آنکه حق مهریه را به زن داده است، حق طلاق را در اختیار مرد گذارده است تا به نوعی توازن برقرار شود و زوجین عجولانه و احساسی تصمیم نگیرند. با اینحال راهحل این مشکل، در اسلام پیشبینی شده و این طور نیست که داشتن حق طلاق، مطلقا از زن سلب شده باشد. از نظر اسلام زن میتواند هنگام اجرای عقد ازدواج، در ضمن عقد خارج لازم، حق طلاق را به وکالت از شوهر در دست گیرد تا درصورت بروز شرایط نامطلوبی که زن آن را تعیین میکند خود را مطلقه سازد. ماده 1119قانون مدنی نیز براساس فقه اسلامی مقرر میکند: طرفین عقد ازدواج، میتوانند هر شرطی که مخالف با مقتضای عقد مزبور نباشد در ضمن عقد ازدواج یا عقد لازم دیگر بنمایند. مثل اینکه شرط شود هرگاه شوهر، زن دیگر بگیرد، یا در مدت معینی غایب شود، یا ترک انفاق کند، یا علیه حیات زن سوءقصد کند، یا سوءرفتاری داشته باشد که زندگانی آنها با یکدیگر غیرقابل تحمل شود، زن وکیل و وکیل در توکیل باشد که پس از اثبات تحقق شرط در محکمه و صدور حکم نهایی خود را مطلقه کند.