برجام و 4سال ابهام
علیرضا احمدی؛خبرنگار گروه سیاسی
18اردیبهشتماه1401، دقیقا 4سال از تصمیم دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا برای خروج از توافق هستهای سال2015 گذشت؛ توافقی که بالاخره در روز سهشنبه، بیستوسوم تیرماه1394 و پساز حدود 20ماه مذاکرات فشرده میان هیأتهای دیپلماتیک جمهوریاسلامی ایران و کشورهای 1+5 در وین اتریش منعقد شد و «برنامه جامع اقدام مشترک» یا همان «برجام» نام گرفت.
در ابتدا انتظار این بود که برنامه جامع اقدام مشترک که بهدنبال تفاهم هستهای لوزان و توافق روی راهحلهای مورد قبول همه طرفها، از دیماه1394 وارد مرحله اجرایی شد، مسیر جدیدی را پیشروی ایران و غرب قرار دهد و راه را برای انتفاع اقتصادی ایران از مزایای تجارت آزاد با جهان باز کند، اما سیر تحولات نشان داد این امید بیهوده بود و برجام کمی بیشاز 3سال دوام یافت.
اگرچه در ابتدا برنامه جامع اقدام مشترک با صدور قطعنامه۲۲۳۱ ازسوی شورایامنیت سازمان ملل نیز شکل «الزامآور» بهخود گرفت، اما طرف آمریکایی از همان ابتدای کار، به سیاق سابق، رسم دیرینه بدعهدی را در پیش گرفت و با نقض مکرر «روح برجام» با عنوانهای مختلف، نشان داد از اراده کافی برای اجرای تعهدات خود برخوردار نیست؛ رویکردی که چشمانداز تیره و تاری را پیشروی توافق هستهای سال2015 قرار میداد.
مواجهه کجدار و مریز واشنگتن با برجام، پساز روی کارآمدن دولت جمهوریخواه ترامپ به مقابله تمامعیار بدل شد و رئیسجمهور جدید ایالاتمتحده که از همان ابتدا رویکرد خصمانهای به برنامه جامع اقدام مشترک داشت و آن را سند ضعف دیپلماسی دمکراتها میپنداشت، بالاخره در روز 18اردیبهشتماه1397 (8مه2018) تصمیم خود برای خروج آمریکا از برجام را عملی و با امضای فرمانی، بازگشت تحریمها به حالت قبل را اعلام کرد. متعاقب چنین اقدامی آمریکا نهتنها تعهدهای برجامی خود را کنار گذاشت و برای بازگشت تحریمهای گذشته اقدام کرد، بلکه اجرای دور جدیدی از اعمال فشارهای سیاسی و اقتصادی با کمک برخی اهرمهای منطقهای را در دستور کار قرار داد و عزم خود را برای تنگتر کردن حلقه محاصره اقتصادی ایران جزم کرد.
اما در این میان رئیسجمهور سابق آمریکا در بیان چرایی انجام چنین اقدامی، برخلاف نظر قدرتهای بزرگ دنیا، همواره تأکید میکرد که قصد جایگزین کردن برجام با توافق بهتری را دارد؛ چراکه معتقد بود ایرانیها کلاه گشادی بر سر دیپلماتهای آمریکایی گذاشتهاند و دولت جدید این کشور میتواند در زمان کوتاهی، جمهوری اسلامی ایران را به امضای توافقی «بهتر» وادار کند؛ رویکردی که 4سال زمان نیاز داشت تا به همه و بهویژه سیاستمداران دمکرات و جمهوریخواه آمریکا، ثابت شود نتیجهای بهجز «شکست خفتبار» بههمراه نداشته است.
واشنگتن از همان ابتدای خروج از توافق هستهای، تلاش کرد راهبری گفتوگوهای آینده با جمهوریاسلامی ایران را رأسا بهدست گیرد و مقامهای ارشد این کشور تلاش کردند نقشه راه مواجهه با ایران را ترسیم کنند؛ بر همین مبنا هم بود که مایک پمپئو، وزیر امورخارجه وقت آمریکا، در نخستین روزهای خردادماه1397 سیاست جدید دولت آمریکا در قبال جمهوری اسلامی را تشریح و با ارائه یک طرح 12مادهای، اعلام کرد واشنگتن آماده مذاکره با تهران است؛ البته مشروط به تغییر رفتار ایران.
طرح 12مادهای پمپئو طیف وسیعی از موضوعهای هستهای، نظامی- دفاعی و منطقهای را دربرمیگرفت و آنقدر خامدستانه طراحی شده بود که با بیتفاوتی تهران مواجه شد و این درحالی بود که واشنگتن اعلام کرد این کشور حتی حاضر است روابط خود با جمهوریاسلامی ایران را از سر بگیرد.
اقدامهای خصمانه دولت جمهوریخواه آمریکا نسبت به جمهوریاسلامی نهتنها با پاسخ «مذاکره» ازسوی تهران مواجه نشد، بلکه استراتژی «صبر راهبردی» ایران فقط یکسال ادامه یافت و در 18اردیبهشتماه1398، شورایعالی امنیتملی کشورمان با صدور بیانیهای خطاب به کشورهای عضو برجام، از برداشتن گامهایی خبر داد که براساس بندهای ۲۶ و ۳۶ برجام و «در راستای صیانت از امنیت و منافع ملی مردم ایران» طراحی شده بود؛ گامهای 5گانهای که به لغو برخی محدودیتهای وضع شده بر فعالیتهای صلحآمیز هستهای کشورمان انجامید و زمینهساز ازسرگیری بخش قابلتوجهی از فعالیتهای متوقف شده در صنعت هستهای ایران شد.
در این میان دولت ایالاتمتحده تلاش کرد با بهراه انداختن کارزار «فشار حداکثری» علیه جمهوریاسلامی، ایران را برای توافق جدید، پای میز مذاکره بکشاند؛ راهبردی که اگرچه با اعمال حدود 1500تحریم تازه و بیسابقه در بخشهای مختلف همراه بود، اما نتوانست باب گفتوگو برای دستیابی به توافق جدیدی را برای دولت ترامپ بگشاید و درنهایت رئیسجمهور جمهوریخواه این کشور پساز حدود 2سال و 8ماه تلاش و فشار بیوقفه برای وادار کردن ایران به «مذاکره جدید» با کارنامهای سیاه که صدور فرمان ترور سردار سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران در رأس آن قرار داشت، مجبور به ترک کاخسفید شد.
در چنین شرایطی اگرچه جو بایدن، رئیسجمهور دمکرات آمریکا با شعار «احیای برجام» به کاخسفید راه یافت و از 17فروردینماه1400 نیز گفتوگوهای احیای توافق هستهای سال2015 میان جمهوریاسلامی ایران و کشورهای 1+4 در وین اتریش آغاز شد، اما واقعیت این بود که دَر واشنگتن بر همان پاشنه سابق میچرخید و دولت جدید اگرچه در کلام بارها اعلام کرد کارزار فشار حداکثری علیه جمهوریاسلامی ایران با شکست فضاحتباری همراه بوده، اما در عمل شاهد ادامه سیاستهای دولت ترامپ بودهایم.
در ابتدای روی کارآمدن بایدن بسیاری از کارشناسان و ناظران بینالمللی بر این گمان بودند که دولت جدید آمریکا با عبرت گرفتن از شکست سنگین ترامپ، رویکرد سازندهای را در قبال احیای توافق هستهای سال2015 در پیش خواهد گرفت و بهجمع کشورهای برجامی بازمیگردد. این انتظارات بیهوده درحالی بود که باگذشت حدود یکسال و 4ماه از استقرار دولت جدید در کاخ سفید، آمریکاییها همچنان از اجرای تعهدات خود شانه خالی میکنند و میکوشند با طرح ادعاهای فرابرجامی، مسیر گفتوگوهای هستهای را منحرف کنند. اتخاذ چنین رویکردی ازسوی واشنگتن درحالی است که مقامهای ارشد جمهوریاسلامی همواره اعلام کردهاند که درصورت انجام تعهدات برجامی ازسوی آمریکا، ایران آماده اجرای تعهدهای برجامی خویش است، اما شاهدیم مقامهای آمریکایی همچنان مشغول طرح مطالبات فرابرجامی باهدف امتیازگیری حداکثری از ایران هستند؛ رویکردی که آینده احیای توافق هستهای سال2015 را همچنان در هالهای از ابهام قرار داده است.