چندوچون شش قرن رهبری علمی مسلمانان
مروری بر عوامل مؤثر در شکوفایی علم در تمدن درخشان اسلامی براساس کتاب «از علم سکولار تا علم دینی»
محمد صادق عبداللهی، روزنامهنگار
شکوه علمی مسلمانان مابین قرن ۲ تا اواخر قرن ۵ هجری قمری زبانزد محققان جهان است. جهان اسلام در این بازه زمانی در پی ترجمه آثار علمی از زبانهای یونانی، سریانی، پهلوی و… شاهد نهضتی علمی بود. بررسی چگونگی رخداد این نهضت علمی میتواند به ما کمک کند تا باز هم با فتح قلههای علمی به روزهای اوج تمدن اسلامی مسلمانان و برپایی تمدنی نوین دست یابیم. بدین جهت در ادامه براساس کتاب ارزشمند «از علم سکولار تا علم دینی» اثر دکتر مهدی گلشنی که معرفی کامل آن در همین صفحه آمده است به بررسی این دلایل میپردازیم. البته همانطور که دکتر گلشنی آوردهاند منظور این نیست که در همه آن دوران، در جمیع نقاط دارالاسلام، شرایط مطلوب برای کار علمی فراهم بوده بلکه منظور این است که فرهنگ اسلامی، خصوصیات لازم را برای اعتلای علمی دارد و هر جا که آن ویژگیها جمع آمده، محصولی درخشان داشته است.
دوران تمدن اسلامی را میتوان دوران اوج علم در میان مسلمانان دانست؛ دورانی رؤیایی که مسلمانان برای 6قرن رهبری علمی جهان را در دست داشتند؛ ۳۵۰سال رهبر مطلق و ۲۵۰ سال رهبری مشترک با مسیحیان. جورج سارتن از نیمهدوم قرن دوم تا آخر قرن پنجم هجری قمری را دوره رهبر بلامنازع مسلمانان میداند و به شرح زیر برای هر ۵۰سال از این دوره یک نفر را مشخص میکند و آن نیمقرن را به نام او مینامد:
۷۵۰ تا ۸۰۰ میلادی عصر جابربن حیان
۸۰۰ تا ۸۵۰ میلادی عصر خوارزمی؛ سارتن، خوارزمی را یکی از بزرگترین ریاضیدانان مسلمان و بزرگترین ریاضیدان عصر خود میداند.
۸۵۰ تا ۹۰۰ میلادی عصر رازی؛ از نظر سارتن رازی بزرگترین طبیب بالینی اسلام قرون وسطی و پیشتاز استادان شیمی عصر رنسانس است.
۹۰۰ تا ۹۵۰ میلادی عصر مسعودی؛ سارتن، مسعودی را بزرگترین جغرافیادان میداند و جامعالعلوم میداند و علت انتخاب او را کنجکاوی و جامعیت وی ذکر میکند.
۹۵۰ تا ۱۰۰۰ میلادی عصر ابوالوفا؛ ابوالفا بوزجانی از بزرگترین ریاضیدانان مسلمان بود که در توسعه مثلثات سهمی چشمگیر داشت.
۱۰۰۰ تا ۱۰۵۰ میلادی؛ سارتن، بیرونی را بزرگترین دانشمند مسلمان و یکی از بزرگترین دانشمندان همه اعصار میداند. او ابنسینا را نیز چنین توصیف میکند. اما این دوران را به نام دوران بیرونی نام مینهد و بیرونی را معرف بهتری از این عصر میداند.
۱۰۵۰ تا ۱۱۰۰ عصر خیام؛ از دید سارتن، خیام از بزرگترین ریاضیدانان قرون وسطی است.
البته از نظر سارتن برای ۲۵۰ سال بعد نیز افتخار داشتن مردان طرازاول علم - نظیر نصیرالدین طوسی، ابنرشد و ابننفیس - همچنان نصیب مسلمانان است ولی در این دوران مسیحیان هم وارد میدان شدند.
اما این شرایط در پی چه حاصل آمد؟ چه چیزی باعث این حجم از تولیدات و پویاییهای علمی میان مسلمانان شد؟ در ادامه مروری خواهیم داشت بر عوامل مؤثر در شکوفایی علم طی تمدن درخشان اسلامی.
تشویق قرآن و سنت به فراگیری علوم
توصیه دائمی اسلام به فراگیری علم در همه احوال و ارزشی که قرآن برای اهل علم قائل شده است از زمینهسازهای اقبال مسلمانان به فراگیری علوم مختلف و تشویق آنان به تلاش برای اخذ علم از یونانیان، مصریان و هندیان بود. بهعنوان نمونه، حضرت رسول(ص) میفرمایند: «هر کس در پی دنیا است، باید دنبال علم برود و هر کس در پی آخرت است باید دنبال علم برود و هر کس دنبال هر دو است باید دنبال علم برود». و همچنین فرمودند: «هلاک امت من در ترک علم است».
تشویق قرآن به کاوش طبیعت
علاوه بر تشویق قرآن و سنت به علمجویی، دعوت مکرر مردم به تدبر و تفکر در احوال کائنات و برحذرداشتن مسلمانان از برخورد سطحی با آیات الهی در طبیعت ازجمله عوامل مهم در سوقیافتن مسلمانان به علم بود. بهعنوان نمونه در آیات ۱۷ تا ۲۰ سوره غاشیه خداوند میفرماید: «آیا به شتر نمینگرند که چگونه آفریده شد؟ و به آسمان که چهسان برافراشته شد؟ و به کوهها که چگونه گسترده شده است؟» این تشویق میان شرقشناسان نیز حائز اهمیت و قابلتوجه بوده بهنوعی که نَلینو، شرقشناس و پژوهشگر تاریخ علم ایتالیاییتبار، صریحاً بیان داشته است که آنچه متدینین را به علم هیأت جلب کرد، آیات قرآنی بود که در مورد سودمندی اجرام سماوی و حرکات آنها بحث میکند و مردم را به تدبر در آنها وامیدارد.
تشویق اسلام به کسب علم از هر منبع ذیعلم
دعوت مداوم مسلمانان به جستوجوی علم از هر منبعی و از هر فردی ولو مشرکان موجب شد پردههای تعصب کنار رود و مسلمانان تشنه علم هر منبعی را برای علمجویی دنبال کنند. حدیث نبوی مشهور، مسلمانان را تشویق میکند تا علم را حتی اگر در چین باشد بجویند و از حضرت علی(ع) نقل شده است که «علم گمشده مؤمن است پس آن را جذب کنید حتی اگر از دست مشرکان باشد». این سنت حسنه فراگرفتن علم از هر منبع ذی علم موجب شد مسلمانان، علوم و فنون را در هر جا که مییافتند جذب میکردند و در این کار تعصبی به خرج نمیدادند و لذا در اندک زمانی غالب علوم زمان را فراگرفتند و آنها را در مجموعهای سازگار با روح اسلام درآمیختند و در توسعه آن کوشیدند. جورجی زیدان آورده است که «علمای اسلام با کمال فروتنی برای تحصیل علم، نزد علمای مسیحی و غیرمسیحی میشتافتند چنان که ابونصر فارابی نزد یکی از مسیحیان حران پارهای علوم میآموخت.»
تشویق دانشمندان و فراهمکردن امکانات برای تحقیق و آموزش
از عوامل مؤثر در پیدایش تمدن اسلامی و شکوفایی علم در آن بازه زمانی، تشویق و حمایت خلفا، امرا، وزرا و بزرگان جامعه از اهل علم و امکاناتی بود که آنها برای تدریس و تحقیق فراهم میکردند. از این جمله این اقدامات میتوان به موارد ذیل اشاره داشت:
بزرگداشت علما: در آن دوران در پی تأکید قرآن و سنت به بزرگداشت علما، بسیاری از فرمانروایان و بزرگان جهان اسلام آن روز، به طرق مختلف دانشمندان را بهخود جذب میکردند و در بزرگداشت آنان از هیچ اقدامی فروگذار نمیکردند. به همین جهت است که از حضور علما در دربار حکام و تلاش آنها برای جذب رضایت علما مصادیق مختلفی وجود دارد.
کمک مالی به دانشمندان و دانشجویان: تأمین نیازهای مالی دانشمندان و یا کمکهای تشویقی به آنان از دیگر اقداماتی است که در محافل علم و ادب آن اعصار میبینیم. بهعنوان مثال سیفالدوله حمدانی برای ابونصر فارابی روزی چهار درهم مقرر کرده بود یا سلطان مسعود غزنوی در پاداش تألیف کتاب «قانون» مسعودی مقرر داشت تا پیلواری از نقره بهعنوان جایزه برای ابوریحان بفرستند هر چند که ابوریحان آن را به خزانه بازگرداند.
کمک مالی به دانشجویان: در مورد تأمین هزینه دانشطلبان هم افراد خیر شرکت داشتند و هم حکام و وزرا. بهعنوان نمونه شریف رضی خانهای به نام دارالعلم بنا کرده و آن را به دانشپژوهان اختصاص داده بود و همچنین خواجه نصیر هنگام برپایی رصدخانه مراغه برای طلاب مستمری تعیین کرد و چون علوم فلسفی و طب تا حد زیادی متروک شده بود و غالباً در خفا تدریس میشد به طلاب آنها مستمری بیشتری میپرداخت بنابراین موجب شد عده بیشتری به این علوم روی آورند.
ایجاد مدارس: از اقدامات مؤثر امرا و بزرگان در ترویج علم، ایجاد مدارس و حوزههای علمی بود و به همین علت در جهان اسلام آن روز، حوزههای علمی بزرگی در اصفهان، نیشابور، گرگان، شیراز، بغداد، حلب، موصل، دمشق، قاهره، قرطبه و… بهوجود آمد.
فراوانی کتابخانهها: از علل دیگر رونق علم در آن اعصار، فراوانی کتابخانهها بود. بهعنوان مثال بهگفته یعقوبی در دوران وی (۲۷۸هق) بیشتر از یک صد کتابفروشی در بغداد وجود داشت که در آنجا علاوه بر فروش کتاب، از کتابها نسخهبرداری میکردند. بهعلاوه غالب مساجد، کتابخانه داشت و بیشتر شهرها کتابخانههای عمومی داشتند که حاوی تعداد زیادی کتاب بودند و درهای آنها روی طلاب باز بود.
تخصیص موقوفات برای ترویج علوم: در آن دوران بسیاری از ثروتمندان املاک خود را در راههای خیریه و خدمات به علم صرف میکردند. بسیاری از وزرا و مسئولان نیز موقوفاتی برای مدارس اختصاص میدادند. بهعنوان مثال رصدخانه مراغه از ممر درآمد موقوفات ساخته شد.
احساس جهانوطنی در علمای مسلمان
یک عامل مهم در ترویج علم در جهان اسلام در آن دوران، احساس جهانوطنی در دانشپژوهان مسلمان بود. آنها همه سرزمینهای اسلامی را وطن خود میدانستند و چنان که ماندن را بر وفق مراد خویش نمیدیدند یا خواهان استفاده از استاد یا مدرسه خاصی بودند به نقطه دیگری از دارالاسلام میرفتند و خدمت در هر نقطه را خدمت به دارالاسلام بهحساب میآوردند. در آن اعصار، اختلاف بین حکمرانان سرزمینهای مختلف اسلامی مانع از رفتوآمد علما نمیشد و تعصبات قومی و نژادی و اختلاف تابعیت مطرح نبود. همچنین تسهیلاتی برای جهانگردان مسلمان فراهم میشد.
حاکمیت روح تسامح
وجود سعه صدر، تحمل آرای دیگران و رفتار منصفانه با فرق دیگر در جوامع اسلامی سبب شد که در دارالاسلام بین اقوام و امم گوناگون باب مناظرات کلامی باز شود و نیز همکاری در جهت پیشرفت علم و فن صورت گیرد. بهعنوان مثال جورجی زیدان میگوید: «یکی از عوامل مؤثر در سرعت پیشرفت تمدن و ترقی و تعالی علوم و ادبیات در نهضت عباسیان این بود که خلفا در راه ترجمه و نقل علوم از بذل هر چیز گران و ارزان دریغ نداشتند و بدون توجه به ملیت و مذهب و نژاد، دانشمندان و مترجمین را احترام میکردند و همه نوع با آنها مساعدت میکردند و از آن رو دانشمندان مسیحی، یهودی، زرتشتی، صابئی و سامری در بارگاه خلفا گرد میآمدند.» البته همه دارالاسلام در همه اوقات آن دوران از چنین ویژگیای برخوردار نبودند و از قضا از عوامل مهم ایجاد رکود علم در دارالاسلام در قرون بعدی از بینرفتن روح تسامح و پیدایش تنگنظری بین مسلمانان نسبت به یکدیگر و نسبت به سایر امم بود.
تعهد به پیروی از برهان
اسلام، پیروان خود را از تقلید کورکورانه دیگران و تبعیت از تعصبات بیجا برحذر داشته و به پیروی از برهان دعوت کرده است. قرآن حتی در مقام معارضه با کفار، آنان را به آوردن برهان دعوت کرده است؛ در آیه ۶۴ سوره نمل میخوانیم: «آیا با وجود الله خدای دیگری هست؟ بگو: اگر راست میگویید برهان خویش را بیاورید.» این آیه و نمونههای بسیاری از سیره ائمه در مواجهه با مخالفان خود، سنت حسنهای بهوجود آورد که کمکم بهصورت بحثهای کلامی ادامه یافت و ترویج بحثهای کلامی قرن دوم هجری قمری موجب ترویج علوم عقلی شد.
حقیقتجویی دانشپژوهان
از خصوصیات بارز اسلام آن است که حق را فوق همهچیز قرار داده و به مسلمانان سفارش کرده است که در راه حق از هیچچیز ملاحظه نکنند و دنبال حق بروند اگرچه به ضررشان باشد. آن سفارش اسلام به پیروی از حق در شناختها و قضاوتها، از همان اوایل تمدن اسلامی مورد توجه عالمان مسلمان قرار گرفت و غالب بزرگان علم و فلسفه بر آن تأکید کردند و متذکر شدند که اساس کارشان در پژوهشها تبعیت از حق بوده است. برای مثال ابویعقوب کندی میگوید: «شایسته است که هدف ما تحصیل حق از هر منبعی که مییابیم باشد، زیرا برای طالب حق هیچچیز سزاوارتر از حق نیست».
جامعیت علم اسلامی و وحدت علوم در اسلام
متفکران مسلمان، منشأ همه علوم را خداوند میدانستند. لذا به یک وحدت ارگانیک بین آنها قائل بودند. آنان بین علوم خاص دینی و علوم طبیعت جدایی نمیدیدند. به همینخاطر آنها همه این علوم را یک جا تدریس میکردند و بعضی از آنان در علوم مختلف متخصص بودند و بین فلسفه و علوم طبیعی و حکمت دینی جمع میکردند و در همه این حوزهها تألیفاتی داشتند. آنها برخلاف علمای امروز که صرفاً به بعد ریاضی قضایا اهمیت میدهند و یا به حوزههای بسیار باریک علم اشتغال دارند، بهدنبال این بودند که علوم مختلف را به هم ربط دهند و تصویری منسجم از طبیعت ارائه کنند. مطالعات بینرشتهای که در سالهای اخیر در غرب شکوفا شده یادآور تلاشی است که آن متفکران مسلمان در این زمینه داشتند. متفکران مسلمان نهتنها علوم طبیعی را جدای از دین تلقی نمیکردند بلکه در تحقیقات مربوط به این علوم نظرشان تنها به نتایج زودرس نبود و دنبال تبیین جهان بودند. لذا آنها حتی علومی را که از دید آن زمان فواید عملی یا مادی بر آنها مترتب نمیشد مورد توجه قرار میدادند، چنان که امروز در آمریکا و اروپا نیز علوم محض جایگاه خاص خود را دارد و اینطور نیست که تنها فواید عملی زودرس آنها مورد نظر باشد.
سختکوشی دانشمندان مسلمان در کسب معرفت
یکی دیگر از عوامل مؤثر در ترویج بازار علم در آن اعصار، سختکوشی و خستگیناپذیری دانشمندان مسلمان بود. پژوهشگران مسلمان برای دسترسی به یک معلم یا حل یک معضل علمی یا فلسفی از هیچ کوششی مضایقه نمیکردند. بهعنوان مثال زکریای رازی در خاطرات دوران پیری خود مینویسد: «حوصله و صبر من در اینباره (تحصیل دانش و کسب علم) به حدی بود که در یک سال متجاوز از ۲۰ هزار برگ یادداشت نوشتم و در تألیف جامع کبیر 15سال شب و روز کار کردم تا اینکه چشمانم ضعیف شد و یکی از عضلات دستم جابهجا خشک شد و از کار افتاد... با این حال تا آنجا که میتوانم به خواندن و نوشتن میپردازم و همیشه به کسانی متوسل میشوم که برای من کتاب بخوانند و یادداشتهای مرا بنویسند».
نتیجهگیری
در آنچه گذشت، مروری مختصر داشتیم بر چند عامل اثرگذار بر شکوفایی علمی مسلمانان در اوج تمدن اسلامی، اکنون که در جهان اسلا، شاهد نهضتی برای احیای اصالتهای اسلامی و تجدید اعتلای امت اسلامی هستیم، لازم است علل ظهور و افول تمدن درخشان اسلامی را بیش از پیش مورد مطالعه عمیق قرار دهیم تا موانع رشد علم در دارالاسلام برطرف شود و شرایط تأسیس تمدن نوین اسلامی که متناسب با امکانات عصر حاضر و در خور آن باشد، فراهم شود.