• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
سه شنبه 6 اردیبهشت 1401
کد مطلب : 159190
+
-

سربازان نیار

تاریخ پایداری
سربازان نیار

کتاب«سربازان نیار»، خاطرات کلام‌اله اکبرزاده، از رزمندگان دوران دفاع‌مقدس است که به قلم ساسان ناطق، نویسنده معاصر نگارش یافته و از سوی انتشارات سوره مهر چاپ و منتشر شده است. این کتاب حاوی 77ساعت مصاحبه این رزمنده درباره روزهای جنگ و عملیات‌های مختلف و تلاش و جانفشانی‌های رزمندگان اردبیلی است. اکبرزاده که متولد هفتم اسفند1345در روستای نیار اردبیل است، در 15سالگی به جبهه رفت. او اکنون کارمند شهرداری است و 3فرزند دختر دارد. در بخشی از کتاب سربازان نیار می‌خوانیم: «به سنگر که رفتیم، لباس فرم سپاه را درآوردم و روی خط اتویش تا زدم. نمی‌خواستم زیاد بپوشم و خرابش کنم. دراز کشیدم. ناخودآگاه یاد مادرم افتادم. مادرم 2سال بعد از مرگ پدرم ازدواج می‌کند. عموها و عمه‌ام از کار مادرم ناراحت می‌شوند و تصمیم می‌گیرند من و مرضیه به خانه عموعلی برویم و برادرم بایرام هم در خانه عمو حیدر بماند. برادر بزرگم رجب، برای بخت و اقبال بهتر و لقمه‌ای نان بیشتر برای خانواده، مثل بعضی از جوان‌ها راهی تهران ‌شد؛ در یک آجیل‌فروشی کار می‌کرد و وقتی به خانه برمی‌گشت، با دست پر می‌آمد. عموعلی دامدار بود و عموحیدر، کشاورز. شوهر مادرم مرد مؤمنی بود. به مادرم گفته بود هر وقت خواست به بچه‌هایش سر بزند؛ ولی عموهایم روی خوش به مادرم نشان نمی‌دادند. هر روز بی‌تابی می‌کردم و بهانه مادرم را می‌گرفتم. دلم می‌خواست مرا در آغوش بگیرد، من دستم را روی سینه‌اش بگذارم و او با من حرف بزند. گاهی دور از چشم عمویم پیش مادرم می‌رفتم.»
 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :