سامان رضایی - روزنامهنگار
بیشک یکی از زیباترین صحنههایی که در زندگیام دیدهام لحظهای بود که زنی وسط کوچه ناگهان بر سر مرد جوانی فریاد کشید؛ با صدایی آنقدر بلند که تا سر کوچه صدایش آمد. خب همینجا مکثی کنیم. چرا بسیاری از خوانندههای این ستون، زنی بیچاک و دهن را تصور کردند که روزنامهنگاری دچار سادیسمی مزمن از کارش خشنود شده است؟ یکی از پاسخها روشن است، اینکه در فرهنگ ما «فریادزدن» کار قبیحی است. از مکث خارج شویم. زن فریاد زد «حمید اون کلاهکاسکت بیصاهاب مونده را بردار، به خدا بدون اون ببینم سوار موتور شدی عاقت میکنم». جوان بدون اینکه خجالت بکشد خوشحال، گوشه لبش رفت بالا و جک موتور وسپایش آمد پایین و دوباره برگشت به خانه. اگرچه بسیاری از روانشناسها فراسوی نیک و بد همچنان با فریادزدن مخالف هستند و آن را صرفا از رفتارهای تهاجمی ارزیابی میکنند اما از دیدگاه نگارندهای که در این مورد تخصصی ندارد، فریادزدن هم مثل هر رفتار دیگر غریزی تیغی دولبه است که چنانچه بجا از آن استفاده شود، مفید خواهد بود. زن و مرد هم ندارد. گاهی حتی بزرگ و کوچک هم ندارد و باید به بچهها هم اجازه بدهیم یاد بگیرند بدون توهین و زیادهروی خواستههای خود را فریاد بزنند. آنچه خطرناک است کنترل افسارگسیخته تمام نیازهایی است که فریادزدن بجا و بهنگام فقط یکی از آنهاست. شاید فریادزدن هم مثل گریهکردن است؛ طبیعی اما در برخی فرهنگها مخصوصا برای مردها رفتاری قبیح و نشانه ضعف.
چندی پیش پژوهشگرهای سنگاپوری نتایجی را اعلام کردند که نشان میداد فریادزدن تحمل درد را مخصوصا برای خانمهای باردار افزایش میدهد. بنابراین این واکنش غریزی چنانچه ابزاری برای تهدید، اعمال خشونت، توهین و سایر موارد منفی نباشد و چنانچه حتی با چاشنی محبت همراه باشد میتواند جلوی مشکلاتی همچون غمباد (یا گلوبوس) را بگیرد. این بیماری بیشتر در افرادی دیده میشود که غم، اضطراب و مشکلات خود با دیگران را کنترل میکنند و تمام حرفهای نگفتهشان مثل حناق بیخ گلویشان را میگیرد. اینها بهنوعی طرح مسئله از دیدگاه فردی غیرحرفهای در مسائل روانشناسی بود. کاش روانشناسها تعریف بهروزتری از روشها و جای درست فریادکشیدن را برای جامعه تجویز کنند.
فراسوی نیک و بد «فریاد»
در همینه زمینه :