زنده باد زاپاتا
رئیسجمهور وعده داده بود درست میشود، شما فقط صبر کنید. هیچکدام از کشاورزها جرأت نکردند که بگویند این همه سال فقط وعده شنیدهاند و فقط صبر کردهاند. راهشان را کشیده بودند که ناامید و پریشان برگردند که جوانکی از میانشان به حرف آمد: «ما نانمان را از ذرت درست میکنیم، نه از صبر و حوصله. صبر و حوصله از زمینهایمان محافظت نمیکند. زمین شخمزده صبر ندارد. شکمها هم نمیتوانند صبر کنند.» رئیسجمهور عصبانی شده بود، داد زده بود: «تو اسمت چیه؟» و جوان جسور و گستاخ جواب داده بود: «زاپاتا، امیلیانو زاپاتا».
امیلیانو زاپاتا سالازار که از پدری دورگه و مادری سالازار بود، در سال1879 در ایالت مرکزی مورهلاس مکزیک متولد شد. پدرش کشاورزی بود که از وقتی زمینش را گرفته بودند، به آموزش اسب روی آورده بود. وقتی در 17سالگی امیلیانو پدرش مرد، سرپرستی خواهرها و تنها برادرش، بهعهده امیلیانو افتاد. 18سال بیشتر نداشت که بهخاطر دفاع از کشاورزها به زندان افتاد. بعد از آن هم سربازها برای پس گرفتن زمینهای کشاورزی از زمیندارها، چندین بار به سراغش آمدند. اما کشاورزان اجازه نمیدادند او در زندان بماند. حالا دیگر زاپاتا رهبر مردم ده بود. ارتشی 5هزار نفری تشکیل داد و زمیندارهای منطقه را بیرون کرد.
چــنـد سال بعدی همه در جنگهای داخلی سپری شد، کارنزا رئیسجمهور شده بود. اما توان روبهرو شدن با زاپاتا- که آن زمان تمام کشاورزان جنوب مکزیک سربازان او بودند- را نداشت. زاپاتا مظهر و تجسم تمام آرمانهای همین کشاورزهای سرخپوست بود. زیر سبیل های افتاده، چشمهای سرد، پوست تیره و کلاه لبه پهن مکزیکی او، آرمانهای سادهای بود که تمام تلاشش را برای تحقق آنها بهکار میبست.
کارنزا وقتی دید نمیتواند مستقیما با زاپاتا مواجه شود، از در خیانت در آمد. ژنرالی را از ارتش بیرون کرد تا به زاپاتا بپیوندد؛ پابلو گونزالز. صبحگاه دهم آوریل1919 وقتی زاپاتا با گونزالز وعده ملاقات در قلعهای متروکه داشت، سربازانی که از قبل آماده بودند، تن زاپاتا را با گلوله پوشاندند. چند دقیقه بعد، زاپاتا برای همیشه مرده بود. کارنزا یک سال بیشتر قدرت نداشت. کشاورزان جنوب دیگر نگذاشتند زمین هایشان را از چنگشان در بیاورند و نام زاپاتا بهعنوان قهرمان ملی ثبت شد.
امروز سالروز به قتل رسیدن این قهرمان ملی است. زندگی زاپاتا چندین بار تبدیل به فیلم شد که در معروفترینش مارلون براندو نقش زاپاتا را بازی کرده است؛ در فیلم الیا کازان: «زنده باد زاپاتا».