سعید مروتی - روزنامهنگار
در فیلم «مردی که موش شد» (احمد بخشی ۱۳۶۵) محمدعلی کشاورز که مردی بسیار ثروتمند است همراه پیشکارش سروش خلیلی با لباسهای مندرس به اداره مالیات میرود تا با فقرنمایی از زیر بار پرداخت مالیات فرار کند؛ اتفاقی که در عالم واقعیت هم سر مالیات هنرمندان پیش میآید و آن معدود سوپراستارهای بسیار پردرآمد پشت اکثریت جامعه هنری (که بسیاریشان وضعیت اقتصادی جالب توجهی ندارند) پنهان میشوند و در نهایت هم دولت و مجلس کوتاه میآیند. ماجرای هر که بامش بیش، برفش بیشتر در اینجا مصداق ندارد؛ اینجا سرزمینی است که از فوتبالیست گرفته تا بازیگر و خواننده درآمد هنگفت دارند، ولی مالیات را یا نمیدهند (از معافیت مالیاتی قانونی استفاده میکنند) یا از جیب خودشان نمیدهند (قصه پرداخت مالیات بر عهده باشگاه است را هر خارجیای هم که وارد فوتبال ما میشود از حفظ است). مالیات را باید حقوقبگیران ثابت که بسیاریشان زیر خط فقر حقوق میگیرند، بدهند، ولی فلان سوپراستاری که دریافتی تنها یک قرارداد فیلم، سریال یا برگزاری کنسرتش، بیشتر از پول خون خیلیهاست، مالیات نمیدهد. البته قانون مالیاتی پیشبینی شده برای هنرمندان هم خالی از ایراد نیست. همین قانون هم بیشتر به نفع سوپراستارهایی است که درآمد نجومی دارند. این نکته را هم باید درنظر گرفت که قانونگذار به هر حال باید مبنایی را برای دریافت مالیات لحاظ کند و طبق این مبنا با پیششرطهایی درآمد سالانه بالای ۲۰۰ میلیون تومان شامل مالیات میشود. اتفاقی که همیشه رخ میدهد گریز سوپراستارها و سلبریتیها از پرداخت مالیات است. در کشوری که بخش عمدهای از مالیات را حقوقبگیران ثابت (کارگران و کارمندان) پرداخت میکنند و هر که برخوردارتر باشد، معمولا یا مالیات نمیدهد یا مبلغی بسیار کمتر از آنچه باید، پرداخت میکند، کاملا طبیعی است که سوپراستارها هم نخواهند مالیات بدهند.
نکته دیگر اینکه وقتی سرمربی مشهوری که تیمی را در لیگ برتر هدایت میکند، پرداخت مالیات را بر عهده باشگاه میگذارد (همین الان بدهی مالیاتی باشگاههای پرطرفدار پایتخت به رقمی نجومی رسیده است) چرا سوپراستاری که برای یکسریال نمایش خانگی ماهانه یکمیلیارد تومان دستمزد میگیرد، نخواهد چنین کند. و نکته بعد اینکه سختگیری بر گرفتن مالیات از سوپراستارها، قراردادهای صوری و گرفتن پول زیر میزی را رواج میدهد؛ اتفاقی که در ماجرای سقف قرارداد برای فوتبالیستها هم رخ داد. فلان بازیکن سرخابی گاهی اوقات تا دوبرابر رقم ثبت شده قراردادش را بهصورت زیر میزی از مثلا فلان هوادار ثروتمند تیم میگرفت. جالب اینکه در مواردی تاجر و فعال اقتصادیای که پول زیر میزی بازیکنان را پرداخت میکرد، بخشی از درآمد حاصل از فعالیت غیرشفاف اقتصادیاش را صرف نشان دادن تعصب به تیم محبوبش میکرد. مشابه این اتفاقات در عرصه هنر هم رخ میدهد. با درنظر گرفتن همه این موارد، بالاخره باید ماجرا را از نقطهای شروع کرد؛ عادلانهترین نقطه هم دریافت مالیات از سلبریتیهایی است که پولشان از پارو بالا میرود، ولی همیشه پشت آن هنرمند خوشنویس شهرستانی مخفی میشوند؛ مثل همان لباس مبدل و مندرسی که محمدعلی کشاورز در فیلم «مردی که موش شد» بر تن کرده بود.
از سوپراستارها مالیات بگیرید
در همینه زمینه :