پای صحبت زوج نویسنده که کتابی متفاوت در حوزه دفاعمقدس نوشتهاند
روایت مظلومیت سربازان شهید
مهناز عباسیان- روزنامهنگار
«رفتم بنیاد شهید تا ببینم از آن دوره فیلم یا عکسی دارند؛ از اوایل جنگ و جبهه آبادان که شهید ما هم در فیلم باشد. بعد آقایی که پاسخگو بودن پرسید شهیدتون سردار بود یا سپاهی و بسیجی؟ گفتم نه سرباز بود. تا گفتم سربازگفت سرباز بود! نه فیلمی نداریم. خدا میداند چقدر ناراحت شدم. این سربازها امانت ما خانوادهها هستند؛ نه میتوانند دستوری بدهند و نه از دستوری سرپیچی کنند. هیچوقت جدی گرفته نمیشدند و مظلومترین گروه در رستههای نظامی هستند. تا این دفتر را نخونده بودم فکر نمیکردم یک سرباز هم میتواند چنین ایدئولوژی و منش فکری بالایی داشته باشد که اینقدر عاشق وطن و شهادت شود. جمله آن فرد درباره سرباز، عزم ما را جزم کرد تا این کتاب به نتیجه برسد.»؛ اینها بخشهای از صحبتهای سیدهخدیجه مدنی مشایی است که با همراهی همسرش -داوود قربانزاده- کتابی برای یک سرباز شهید نوشتهاند؛ سربازی که گرچه از خویشاوندان آنها بوده اما درد مشترک با هزاران هزار سرباز دوران جنگ داشته. با ما همراه باشید تا بخشهایی از صحبتهای نویسنده کتاب «دفترچه نیمسوخته» پیرامون زندگی شهید مرتضی قربانزاده را که بهتازگی از انتشارات روایت فتح روانه بازار شده را بخوانید.
ماجرای یک دفتر خاطرات
دفترچه نیمسوخته، حکایت سربازی است که دوران خدمت سربازیاش مقارن با جنگ تحمیلی میشود. او که تمام تلاشاش در ابتدا به اتمام رساندن این ۲سال خدمت و بازگشت به شهر و خانوادهاش است، در خلال پیشآمدهای مختلف، حس میهن دوستیاش بیدار میشود و برای دفاع از انسانیت و مرزهای کشورش جانانه به صحنه نبرد میرود. این کتاب در حقیقت از روزنوشتهای شهید مرتضی قربانزاده تهیه و به همت سیدهخدیجه مدنی تألیف شده است. اما مدنی خودش را تنها نویسنده این کتاب ندانسته و میگوید:«همراهی همسرم داوود که برادر کوچکتر شهید قربانزاده هستند را نباید از قلم انداخت که اگر نبود شاید هیچ وقت این کتاب نوشته نمیشد. البته او خود کتاب دیگری هم پیشتر منتشر کرده بود. همهچیز از یک دفتر خاطرات شروع شد. دفتر شهید را با یک کنجکاوی و بهطور اتفاقی دیدم. چون تمام وسایل شهید را در گنجه نگهداری میکردند و اصلا به آن دست نزده بودند. بهطور اتفاقی روزی که دفتر را که بنیاد شهید بعد از نمایشگاه یادواره شهدا بازگردانده بودند روی طاقچه دیدم. از فرصت استفاده کرده و خواندمش.»
مدنی در ادامه میگوید:«۹سال بعد کتابی به دستم رسید با عنوان
« شاهرخ حر انقلاب اسلامی» که زندگی شهید شاهرخ ضرغام از گروه فدائیان اسلام بود. یادم افتاد شهید ما در دفترش نوشته بود ما ۳ نفر بودیم که به کمک فدائیان اسلام رفتیم. روز شهادتشان هم با شهید ما یکی بود. همین شد انگیزهای که دوستان شهید را پیدا کرده و دوباره دفترها را بخوانیم و کتابش کنیم. بیشتر متن کتاب همان نوشتههای دفتر مرتضی است که اندکی اصلاح شده و بقیه نوشتهها را هم سعی کردیم همان حالت و روال را حفظ کند. همهچیز از خود مرتضی بود. ما فقط از گنجه در آورده و دست مردم رساندیم. بهنظرم خود مرتضی همین را میخواست و در تمام مراحل کار همراهمان بود.»
نویسنده کتاب دفترچه نیمهسوخته از ویژگیهای اخلاقی شهید اینگونه میگوید:«من بعد از شهادت ایشان به دنیا آمدم با اینکه همسرم از فامیل مادری من هستند و گاهی یادی از شهید میشد ولی از خصوصیات او چیز زیادی نمیدانستم اما بعدها متوجه شدم مرتضی بسیار آگاه به مسائل زمانش، روشنفکر و جسور و بیباک و همچنین مقید به اخلاقیات و واجبات بود. این ویژگیها در این دفترچه و در خاطراتی که اهالی محل، دوستان و فامیل تعریف کردند کاملا مشهوده بود. خانوادهدوست، کاری و فعال بود. اهل ورزش و فیلم بود و بسیار باسواد و دانش.»
همراهی همسرانه در نگارش کتاب
در ادامه داوود قربانزاده از انگیزههایش برای مشارکت در چاپ این کتاب اینگونه میگوید:«وقتی همسرم وجه اشتراک کتاب شهید شاهرخ را مطرح کرد مترصد شدیم با انتشارات این کتاب تماس بگیریم. دوست صمیمی شهید شاهرخ را پیدا کرده و خدمتشان در شهرک شهیدمحلاتی رفتیم. او چیزی از سربازها یادش نبود فقط موقعیت منطقه در روز شهادت را برای ما توضیح داد. بعد اسم دوستانش را از دفترش پیدا کرده و با اطلاعات تلفنی شهرهایشان تماس گرفته و از آنها کمک گرفتیم. این کار ماهها برای ما زمان برد و هزینه زیادی داشت. چون تک تکشماره مربوط به راه دور بود. برای دیدار با دو نفر از دوستان شهید که هر دو یک نام و فامیل داشتند و ما فکر میکردیم فقط یک نفر هستند به مشهد رفتیم و اونجا بعد از حدود ۳۴ سال دفتر شعرهای شهید که به امانت دست دوستش بود بهدست ما رسید.»