• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
چهار شنبه 20 بهمن 1400
کد مطلب : 153439
+
-

بازشناسایی یک پدر غایب

نگاهی به فیلم سینمایی «بدون قرار قبلی»

یادداشت
بازشناسایی یک پدر غایب

سحر عصر آزاد- منتقد

فیلم سینمایی «بدون قرار قبلی» با محور قرار دادن یک سفر بیرونی که در زیرلایه خود سفری درونی را به‌دنبال دارد، تم بازگشت به ریشه‌ها را به‌عنوان محملی برای درمان زخم‌های نادیده روح در هر جغرافیا و زمانی پیشنهاد می‌دهد.
بهروز شعیبی پس از ساخت فیلم‌هایی متفاوت در گونه‌های مختلف؛ از «دهلیز» و «سیانور» تا «دارکوب» و «روز بلوا»، در جدیدترین فیلمش سراغ سوژه‌ای خارج از جریان و موج رایج سینمای روز ایران رفته که چندان تازگی ندارد اما ارجاع به آن می‌تواند کارکردی فراتر از جهان اثر پیدا کند. فیلمنامه براساس قصه‌ای کوتاه از مصطفی مستور، به قلم فرهاد توحیدی نوشته شده و به سفر یک زن از آلمان به ایران؛ پس از سالیان آن هم به واسطه وصیت پدرش می‌پردازد که در زیرلایه خود سفر درونی زن و احیای تصویر مخدوش او از پدر را به‌دنبال دارد.
شعیبی با پذیرفتن ریسک مانور بر این الگو و موقعیت آشنا و تکراری، تلاش کرده تمایز نگاه خود را به‌واسطه کارگردانی وارد فیلم کند و به همین واسطه هم می‌توان مدعی شد زاویه نگاه ناظر او به‌عنوان کارگردان اثر توانسته این تمایز را به‌کار داده و آن را به اثری چندلایه ارتقا دهد. فیلم در سه جغرافیای مختلف می‌گذرد که از آلمان تا ایران و گذر از تهران به مشهد را دربرمی‌گیرد. فیلمساز در این تغییر مکان‌ها با فاصله گرفتن از نگاه توریستی و نوستالژیک، چشم ناظر خود را متأثر از نگاه قهرمان محوری واجد نوعی غم ساکن کرده که گاه با خاطراتی کمرنگ از گذشته‌های دور در ذهن یاسمین زنده می‌شود.
زنی که یک پزشک حاذق در آلمان است و وقتی خبر فوت پدرش را می‌شنود، ظاهراً حسی ندارد اما در واگویه‌های شبانه‌اش به یک دوست نادیده از غمی پنهان حرف می‌زند که علتش را نمی‌داند چرا که از 6سالگی پدر را ندیده و خاطراتش از او رنگ باخته‌اند.
همین غم پنهان ظاهراً بی‌علت، کدی است بطئی که زمینه‌سازی‌ برای بازگشت یاسمین به سرزمین پدری می‌کند تا به‌دنبال جمع کردن قطعات پازل شخصیتی پدری باشد که در طول این سال‌ها تنهایش گذاشته است. اما در طول همین سفر اجباری است که با زوایایی از پدر آشنا می‌شود که با تصویر ساخته شده در ذهنش فاصله‌ای عمیق دارد.
شعیبی تلاش کرده برای راه افتادن موتور قصه و انگیزه‌مندی یاسمین برای بازگشت به وطن و کشف ریشه‌هایش، به شکلی موجز زمینه‌چینی کند تا فیلم هرچه سریع‌تر پیش برود و به بخش گرم و پویا و همراهی برانگیز درام که در شهر مشهد می‌گذرد، برسد.
با وجود این همچنان شروع فیلم نیاز به سرعت و پتانسیل بیشتری دارد تا بتواند همراهی مخاطب را تا رسیدن به مشهد و ماجراها و کاراکترهای برآمده از آن حفظ کند و در عین حال کدها و کاشت‌های زیرپوستی را به شکلی دراماتیک به مرحله برداشت برساند. در طول این سفر خط فرعی وصیت پدر برای واگذاری قبری در صحن حرم امام رضا(ع) به یاسمین، باعث شده درام واجد زیرلایه‌ای معنوی شود که قابلیت شعارزدگی و اغراق دارد. اما شعیبی توانسته با ظرافت بخش عمده این سویه مذهبی را به زیرلایه اثر برده و از افتادن فیلم به ورطه یک اثر شعارزده پرهیز کند که امتیازی مهم برای این جنس درام است. 
فیلم در عین ثبت یک بازی متفاوت و حساب شده از پگاه آهنگرانی در نقش یاسمین و همچنین بازیگران نقش‌های پیرامونی، حضوری گرم و ملموس از دو کودک خردسال ثبت می‌کند که یکی با اختلال روحی و دیگری با شیطنت کودکانه، تصویری دراماتیک از خود ثبت می‌کنند.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید