خالیکنندگانکارتهای بانکی
شبکههای مجازی
یک نفر به بدترین و مهوعترین شکل ممکن ساندویچی را گاز میزند و مردم را ترغیب به حضور در فستفودی مورد نظرش میکند. دیگری درحالیکه سس از چنگالش میچکد و دستش را روی شکم بر آمدهاش میکشد، از سالاد مخصوص فلان رستوران تعریف میکند. دیگری با هفت قلم آرایش - انگار که میخواهد به عروسی برود- تبلیغ مزون حجاب میکند. در صفحهای دیگر خانمی به سرعت برق و باد انواع و اقسام لباسهای نوزادی و بچگانه را پشت سر هم ردیف میکند و تأکید میکند که بهعلت جنس مرغوبی که دارند تنها یکی دو نمونه از هر کدام بیشتر باقی نمانده و اگر برای سال جدید بهدنبال بهترین و خاصترین لباس برای بچههایمان هستیم نباید وقت را از دستبدهیم. آن سوتر دختربچهای با اسباببازیهای رنگارنگ مشغول بازی است و همزمان صدایی شنیده میشود که بهترین جنس اسباب بازیها در این صفحه یافت میشود و اگر این اسباببازیها را برای بچههایمان نخریم بیبرو برگرد پدر و مادر بیفکری هستیم که به فکر افزایش هوش فرزندمان نیستیم و در آینده عدهای معتاد تحویل جامعه خواهیم داد. و البته امان از سلبریتیها و اینفلوئنسرهای اینستاگرامی که به هر دستاویزی چنگ میزنند برای تبلیغ.
تبلیغات زیر پا مانده
خیابانهای اصلی شهر و محلهایی که به مراکز خرید منتهی میشوند مملو از تبلیغاتی است که به در و دیوار چسبانده شدهاند، آنهایی هم که تصور میکنند شهروندان خیلی سر به زیرند به کف خیابان هم رحم نکردهاند و تبلیغاتشان را کف پیادهروها چسباندهاند؛ تبلیغاتی که میلیونها لگد میخورند تا شاید شهروندی دلش به رحم بیاید و با شماره تلفن مندرج در تبلیغ تماس بگیرد.
تلویزیون و رادیو
رسانه ملی – اعم از رادیو و تلویزیون- 24ساعته در کار بمباران تبلیغاتی هستند. تبلیغاتـی کـه در تمامشبکهها مکرر پخش میشوند و به بینندهها و شنوندهها القا میکنند که اگر جنس مورد نظر آنها را خریداری نکنیم انسانهای مد روزی نیستیم و از مابقی خانوادهها عقب خواهیم افتاد؛ این تبلیغات از خوشبوکننده و آفتکشها شروع میشوند تا انواع و اقسام مواد غذایی و لوازم خانگی را در برمیگیرند؛ تبلیغاتی که با نشان دادن یک خانواده خوشبخت کم جمعیت سعی در القای این مطلب دارند که اگر فلان محصولی که تبلیغ میشود را نخریم حتما چیزی در زندگیمان کم خواهیم داشت و این مسئله اثرات سوئی روی روند زندگیمان خواهد گذاشت.
تبلیغات پیامکی
تلفنهای همراه هم از هجوم تبلیغات در امان نماندهاند، تبلیغاتی که وقت و بیوقت از اقصی نقاط کشور برای صاحبان تلفن همراه ارسال میشوند و اصرار هم دارند که فقط برای چند روز آینده برای خریداران واقعی تخفیف قائلند و از شانس خوب ما، یکی از این افراد خوشبخت ما بودهایم. تبلیغاتی که مکرر ارسال میشوند و سعی میکنند القا کنند که اگر جواب مثبت به آنها ندهیم ممکن است بهگونهای ضرر کنیم که هیچ راه بازگشتی نخواهیم داشت.
داد زنهای خیابانی
کوچههای برلن و مهران یکی از کوچههایی هستند که مرکز خرید بسیاری از تهرانیهاست و در تمام طول سال مملو از افرادی هستند که برای خرید این کوچه عریض و طویل را انتخاب کردهاند. از ابتدای کوچه مهران تا انتهای کوچه برلن صدای دادزنها یک لحظه هم قطع نمیشود، یکی روسری میفروشد و دیگری بلوز و شلوار، کمی جلوتر پیرمردی سعی میکند تا در هیاهوی تبلیغات جوانترها باتریهای نیمقلم و قلمی که در دست دارد را زودتر بفروشد تا در سرمای بهمنماه زودتر بتواند به خانه برود. کمی آن سوتر، مغازهداری که با گذاشتن رگالهای لباس نیمی از کوچه را اشغال کرده هم یک نگاه به صفحه موبایلش میاندازد و بعد بهطور ناگهانی فریاد میکند و از خانمها میخواهد بدون نگاه کردن به لباسهای روی قفسه ها که تخفیف خوردهاند از جلوی مغازه رد نشوند. این دادزنها دیگر محدود به منطقه خاصی نیستند و همه جای تهران پیدا میشوند حتی در جایی مثل فروشگاههای بزرگ وسایل و تجهیزات کامپیوتری.
مکث
راه های فرار از خریدهای افراطی
هر وقت خیلی تحتتأثیر تبلیغات، زیباییها و هیجانات خرید کردن قرار گرفتید:
پیش از اینکه دست بهکار شوید از منطقه خرید (فروشگاههای مجازی یا واقعی) کمی دور شوید، چند نفس عمیق بکشید و خود را با کاری نامرتبط با خرید مشغول کنید تا مطمئن شوید در تصمیمتان برای خرید همچنان مصمماید یا خیر.
قبل از اینکه خرید خود را قطعی کنید، سری به کمدها، کابینتها و کشوها بزنید و مطمئن شوید از همان وسیله یا کالا قبلا تهیه نکردهاید یا اصلا به آن نیاز دارید یا خیر؟
فهرستی از آرزوها، نیازها و آنچه دوست دارید در بلندمدت تهیه کنید، دم دستتان داشته باشید تا هر وقت دست به خرید شدید نگاهی به آن بیندازید و هیجان خرید به نفع شوق پسانداز برای آن هدف بزرگتر میدان را خالی کند.
پایان هرماه خریدهای آنماه را همراه با پولی که برایشان صرف شده یادداشت کنید تا هر وقت اسیر تبلیغات شدید با دیدنش عبرت بگیرید و کمتر خرج اتینا کنید.
هر وقت قرار است به فروشگاه و بازار بروید فهرستی از آنچه بهخاطر آن به بازار رفتهاید تهیه کنید و هدفمند اجناس را بنگرید. اینطوری ذهنتان کمتر درگیر عباراتی چون حراج، آتیش زدم به مالم، جمعه سیاه و... میشود.
روزهای اولماه که حقوق گرفتهایم یا زمانی که پول بهحساب مان واریز شده به فروشگاههای مجازی و واقعی سر نزنیم. وقتی جیبمان پر است بیشتر مورداصابت تبلیغات قرار میگیریم.
در نهایت اگر هیچکدام این راهها به شما کمک نکرد به شما پیشنهاد میکنیم صفحههایی که شما را به خرید ترغیب میکنند دنبال نکنید، فروشگاههایی که ممکن است شما را در دام خرید ناخواسته بیندازند از فهرست گردشگریتان حذف کنید و با افرادی که زیاد اهل خرید کردن هستند کمتر رفتوآمد کنید.