• شنبه 29 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 10 ذی القعده 1445
  • 2024 May 18
شنبه 16 بهمن 1400
کد مطلب : 152996
+
-

منتظر خونریزی در داوری آثار نباشید، نیستیم!

منتظر خونریزی در داوری آثار نباشید، نیستیم!

 ابراهیم افشار - روزنامه‌نگار

1. اسم جشنواره فیلم که بیاید، یاد آدم را ضدخاطراتی از صف و هلهله و بازارسیاه و قرمه‌سبزی تهرانی محاصره می‌کند. لرزیدن پای صف گیشه‌های داغ در دهه‌های هفتاد و هشتاد. یا یاد بز بالداری که نماد جشنواره فیلم تهران دردهه پنجاه بودو ستارگان بسیاری از سینماگران معتبر جهان را به تهران کشاند. بز بالداری که در دوره اول فستیوال تهران در دست‌های جین فوندا و بیضایی کارگردان فیلم رگبار و سازنده «شاه لیر» (که آن روزها «پادشاه لیر» ترجمه شده بود) آرام گرفت. همان رگباری که تهیه‌کننده‌، کارگردان و بازیگرانش به بهانه عدم‌دریافت کارت ورودی فستیوال و راه نیافتن‌شان به تالار رودکی از پاسخگویی به احساسات تماشاگران در شب نمایش فیلم باز ماندند. دوره دوم فستیوال تهران با درخشش «یک اتفاق ساده»سهراب شهیدثالث و «مغول‌ها»ی کیمیاوی و «لاکی‌لوپیانو»ی فرانچسکو رزی همراه بود. همان سهراب مغمومی که علنا می‌گفت «ساختن فیلمی که نه فستیوالی باشد و نه مبتذل، بسیار مشکل است. مثل این است که آدم یکدست کت و شلوار بخرد که نه قهوه‌ای باشد نه نخودی. نه شیک باشد نه بدقواره.» دوره سوم بز بالدار متعلق به سه‌گانه مدرن ایرانی بود. «گوزن‌»های کیمیایی و «اون شب که بارون اومد» کامران شیردل و «شازده ‌احتجاب» بهمن فرمان‌آرا. دوره چهارم هم که متعلق به عصر درخشش رضا کرم‌رضایی و لینا مورت مولر بود. دوره پنجم و آخرین دوره هم از آن «ملکوت» خسرو هریتاش و «برده عشق» نیکیتا میخالکوف.

 2.  ‌هنوز دوره‌های نشریه داخلی‌ فستیوال فیلم تهران را توی کتابخانه‌ام دارم. بولتنی که دبیر شورای نویسندگانش جمال امید باشد و طراحی صفحاتش بر دوش ممیز و نویسنده قهارش پرویز دوایی باشد باید هم عین پلک چشم نگهداری کنی. اوراقی به‌بهای 15ریالی که انگار نشریه‌ای برای همه زمان‌هاست. البته همزمان با بولتن در روزنامه‌های عصر نیز نویسندگانی چون بیژن امکانیان بودند که در مقام منتقد سینمایی کشور، به خاطردیدگاهش بر ضد‌اکران سینمای خارجی در ایران معروف شده بود. گویا او نیز کله‌اش داغ بود و‌از خیل فیلم‌های بی‌مصرف آمریکایی در لاله‌زار و سیطره انداختنش بر آثار سینماگران تازه رشد یافته ایرانی و اقتصاد شکست‌خورده سینمای داخل به ستوه آمده بود.

3. «سردرگمی خبرنگاران»؛ شاید این تنها وجه مشترک نیم قرن جشنواره سینمایی در ایران باشد. مثل این یادداشت رندوم از بابک ساسان درباره نخستین دوره جشنواره فیلم تهران در نشریه تماشا که درباره جمع‌بندی مسائل فستیوال نوشته است: «در هفته دوم جشنواره بالاخره نظمی در کارها مشاهده شد و خبرنگاران و نویسندگان داخلی از سردرگمی و بلاتکلیفی برای دیدن فیلم‌ها درآمدند.» او گلایه کرده که «فیلم‌های انتخابی مسابقه ‌به جز چندتایی‌ همه ضعیف بودند وحتی برخی ارزش شرکت در مسابقه را نداشتند و فیلم‌های کوتاه مسابقه تماما چنین بودند. با وجود آنکه چندتایی جایزه هم گرفتند که باید در این‌باره شورای انتخاب فیلم‌ها را گناهکار شناخت.» او همچنین هیأت داوران را قابل‌انتقاد دانسته که «یک هنرپیشه درجه3 چون خانم‌‌ «اودیل ورسوا» چگونه می‌تواند به‌عنوان نماینده سینمای فرانسه در مسند یک داور بین‌المللی و یک فستیوال جهانی بنشیند؟ و چرا درحالی‌که ما یک داور بین‌المللی همچون فرخ غفاری داریم که در فستیوال معتبری چون کن، وی را در مسند داوری می‌نشانند نباید از وجودش استفاده کنیم؟»

4.  وجه دیگر تمام جشنواره‌های سینمایی در ایران، له شدن تماشاگران در صف گیشه بود که از خاطرات مشترک نسل‌های سینماروی ایران در 6 دهه اخیر است. آنجا که محمد ابراهیمیان خبرنگار سینمایی روزنامه‌ اطلاعات در پایان دوره پنجم فستیوال طی مقاله‌ای به زنان و مردانی اشاره می‌کند که «پشت در سینماها ماندند، بسیار کسان که بازار سیاه ایجاد کردند و بسیاری دیگر که زیر دست و پاها له ‌شدند. سینماهای تهران هیچ‌گاه چنین صفی را به‌خود ندیده بود که در زمان برگزاری جشنواره دید.» روزنامه اطلاعات همچنین در تهیه گزارش از مصاحبه مطبوعاتی داوران نهایی جشنواره پنجم تهران از قول آنها مشترکا به ترافیک تهران و فیلم‌های جشنواره تاخته است که «اوضاع هر دو بسیار بدتر از گذشته شده است.» ظاهرا از دیگر وجوه جشنواره‌های ایرانی در طول تاریخ، فقدان عدالت در انتخاب برترین‌هاست. آنجا که روزنامه اطلاعات از قول برخی داوران نوشته «هر کس که در یک جشنواره شرکت می‌کند باید هم منتظر بی‌عدالتی باشد.» این در حالی‌است که در همان سال، آرتو هیل درباره عدم‌یکدستی داوران جشنواره گفته بود «منتظر خونریزی در داوری آثار نباشید.»

5 .‌نه منتظر خون و خونریزی نبودیم و نیستیم. البته آن جشنواره‌ها از حضور سینماگران جهانی ناکام نبودند به شرطی که سرمان را با قورمه‌سبزی شیره نمی‌مالیدند. چون در کنار شرکت چهره‌هایی چون «ساتیاجیت رای» در هیأت داوری دوره اول فستیوال، البته حضور «یول براینر» طاس شماره‌یک هالیوود در حاشیه جشنواره، کلی تیتر داغ به مطبوعات داد. مردی که قبلا هم برای نمایش فیلم «کوکنار هم گلی‌ست» به ایران آمده ‌طبیعی بود مطبوعات برای مصاحبه با او صف بکشند. آنجا که آقای براینر برای تعریف و توصیف کشور ایران، کلی پسته و بادام شکسته بود «من از بهار افسانه‌ای سرزمین خیام حکایت‌ها شنیده‌ام و بعد از نخستین سفرم به ایران، همیشه آرزو می‌کردم یک‌بار دیگر این کشور زیبا را ببینم. با اینکه مدت فستیوال تهران 11روزه است اما به‌دنبال تغییر برنامه‌ام هستم تا یک ماه در ایران حضور بیابم و شهرهای اصفهان و شیراز را از نزدیک ببینم. من طعم غذاهای ایرانی را هرگز فراموش نمی‌کنم. مخصوصا خاویار ایرانی که صبحانه هر روز صبح مرا تشکیل می‌داد. من همچنین طعم چلوکباب‌ها و قورمه‌سبزی‌های ایران را از یاد نمی‌برم.» داستان «عشق به قورمه‌سبزی» در میان ستارگان سینمای جهان یک روایت دهان سوز دائمی در قالب یک نمایش تک‌پرده‌ای مزورانه است اما جالب اینکه هنوز هیچ اسطوره اجنبی در فیلم خود از تسخیر کوچه‌های دالان دار تهران به عطر و بوی یک قورمه‌سبزی سوخته پر از شنبلیله سخن نگفته است.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید