صابر محمدی
این هم از غرایب هاروارد بوده لابد که یکی از تهران و فراهان اراک و یکی دیگر از ارفورت در آلمان بلند شوند بروند آنجا اسلامشناسی و ادبیات فارسی درس بدهند. خب در همین ماجراها یک روز آنطور با هم درگیر شوند که یکی کیفش را بردارد و دورخیز کند برای پرتاب توی صورت آن دیگری. یکی فتحالله مجتبایی مورخ ادیان و فلسفه شرق است و آن دیگری آنه ماری شیمل، اسلامپژوه و خاورشناس... بله. اما ماجرای درگیری چه بوده است؟
مجتبایی برای تحصیل و تدریس به هاروارد رفته بود و شیمل هم. اما دوستی آنها از پیش ترها آغاز شده بود. مجتبایی شیمل را در ترکیه دیده بود و میشناخت. حتی زمانی که شیمل به آمریکا آمده بود، مجتبایی بود که به استقبالش به فرودگاه رفت و او را اسکان داد. خودش اینطور میگوید:«با هم خیلی دوست شدیم و من او را «مری» و او مرا «فرناندو» خطاب میکرد. گاهی در خانهاش جمع میشدیم. با هم دیوان شمس میخواندیم. او در زمینه ادبیات عالی بود. حتی خود شاعره بود. نکاتی را درباره مضامین اشعار میگفت که تا آن زمان نشنیده بودم.»
آنها اما یکی از روزهای سال1350 کلاهشان توی هم رفت: «در زمان امتحان جامع، خانم اشتئاتر به آلمان رفت، من هم بهخاطر تنهایی مادرم عجله داشتم که به ایران بازگردم. به فکر افتادم به جای اشتئاتر، شیمل برای امتحان بیاید. این موضوع را به اسمیت پیشنهاد دادم. شیمل در آن زمان در هاروارد فقط مدرس بود. من به اسمیت اصرار کردم و به او گفتم مهم این است که فقط کسی اینجا بنشیند و امضایی بکند و خود شما هم اسلام را بهتر میشناسید. «اینگالز» و «فرای» و دیگر استادان نامهای بر صلاحیت من جهت نوشتن رساله نوشتند. بههرحال اسمیت را راضی کردم که شیمل را دعوت کند. او هم این کار را کرد و جلسه تشکیل شد. اسمیت، پروفسور جان کارمن، شیمل، آقای مقدسی از مرکز تحقیقات خاورمیانه و... در جلسه حاضر بودند. طی ارائه کار با شیمل درگیر شدیم. مسئله توحید وجودی هندی و اسلامی مطرح شده بود. موضوع درگیری هم از اینجا شروع شد: «فاینما تولّوا فثمّ وجهالله» شیمل در این آیه شروع به بحث با من کرد. من پاسخ دادم که وجه در عربی هم معنی چهره و صورت دارد و هم به معنی طریق و روش است. اینجا میشود به جای صورت خدا گفت روش و راه خدا. گفت خیر اگر این بود میگفت: طریق الیالله و «طریق» بهکار میرفت. سر این موضوع با هم بحث داشتیم. البته حق با او بود ولی نمیدانم چرا روی نظر خود پافشاری میکردم. [...] در این میان اسمیت آمد که وسط بحث را بگیرد، در ادامه بحث، شیمل بیتی از عطار خواند که وزنش غلط بود و من وزن را اصلاح کردم. او ناگهان عصبانی و بلند شد و کیفش را برداشت و رفت. اسمیت گفت برو و از او عذرخواهی کن. رفتم و او را صدا زدم اما برگشت و میخواست با کیفش توی صورتم بزند. خلاصه جلسه به هم خورد.»
مجتبایی در همین گفتوگو که چندسال پیش با خبرگزاری ایبنا انجام داده گفته که شیمل وزن شعر را خوب بلد نبود:«خیلی دوست داشتم این مشکل حل شود. ولی خب دوستی ما به پایان رسید.» فکرش را بکنید... بهخاطر وزن شعر فارسی، مقولهای که همواره بین شاعران سنتگرا و نوجو محل مناقشه بوده، چنین رابطهای بین 2 استاد بزرگ به هم خورده است...
در بهار سال۱۹۶۷ میلادی، شیمل کار تدریس در دانشگاه هاروارد در حوزه فرهنگ هندی - اسلامی را آغاز کرد و در سال۱۹۷۰ به درجه استادی رسید. شیمل حدود ۲۵سال در دانشگاه هاروارد بود و از متون مربوط به عرفان اسلامی گرفته تا ادبیات و شعر فارسی را تدریس کرده است. او در هاروارد، در پی آن بوده است که دانشجویانش را با مبانی فرهنگ اسلامی و اسلامشناسی آشنا کند، طوری که دانشجویان دریابند برای درک شعرهای مشرقزمین، نیاز به فهم کامل سیر معنویات این گوشه از جهان دارند.[۴] تنها در ترم بهار دو برابر مقدار معمول درس میداد. او تقریباً همه ساله پاییز را در پاکستان بهسر میبرد. علاقه او به پیامبر اسلام(ص) باعث شد تا وصیت کند روی سنگ قبرش حدیثی از پیامبر اکرم(ص) نگاشته شود.
چهار شنبه 13 بهمن 1400
کد مطلب :
152793
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/n5KBW
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved