دندون مهم نیست
بخشی از فیلمنامه مرد بازنده
روز/ خارجی/ جاده شمال
بیرون ماشین هوا بارانی است. آویز (ا...) از آینه ماشین آویزان است و آرام تکان میخورد. احمد خسروی و عظیمی در ماشین احمد در هوای بارانی و مهآلود جاده پیش میروند. هر دو ساکتاند. احمد از داشبورد اسپریای درآورده و به دنداناش میزند.
عظیمی: ببخشید. نذاشتم به دندونات برسی.
احمد: نه بابا، مهم نیست. دندون مهم نیست. فقط تا 2 و 3بعدازظهر باید ماشین رو برسونم به سینا. اسبابکشی داره.
عظیمی: میرسیم. 3ساعت راهه دیگه. کاری نداریم که... برسیم تا 11کارمون تمومه. سریع برمیگردیم. با این ماشین اسبابکشی میکنه؟
احمد: گندهها رو برده. خوردهریزا رو میخواد ببره.
عظیمی: چرا براش یه ماشین نمیخری؟
احمد: با 15تومن وام چی میشه گرفت؟
عظیمی: خب وام مسکن بگیر، 80تومن دستات رو میگیره. درخواست بده من امضاش میکنم.
احمد: (جدی) من ماشین میخوام. خونه که نمیخوام بخرم.
عظیمی نکته را میگیرد. بحث را ادامه نمیدهد. احمد بیحوصله با اسپری پاف دیگری به دنداناش میزند.