اظهارات مردی در اداره پلیس پروندهای قدیمی را دوباره به جریان انداخت
من شاهد جنایتی 7ساله بودم
«7سال قبل شاهد یک درگیری مرگبار بودم اما از ترس جرأت نمیکردم چیزی بگویم.» این اظهارات شاهد قتل مردی جوان است که در همه این سالها تصور میشد در جریان یک حادثه جانش را از دست داده است.
به گزارش همشهری، چند روز قبل مردی جوان به پلیس آگاهی یکی از شهرهای جنوبغربی کشور رفت تا اسرار جنایتی 7ساله را برملا کند. او گفت: یکی از شبهای بهمن سال93 بود و من مهمان خانه خواهرم بودم. اما هنگام برگشت و در بین راه صدای درگیری چند نفر را شنیدم. آنها متوجه حضور من نشدند و من از دور این افراد را زیر نظر گرفتم. 3نفر بودند که مردی را بهشدت کتک میزدند. مرد التماس میکرد که دست از سرش بردارند، در نهایت 2نفر از ضاربان گفتند که «دیگر کافی است و حسابی تنبیه شده» و بعد محل را ترک کردند، اما نفر سوم همچنان در محل ماند. وقتی آن 2نفر رفتند، نفر سوم را شناختم. او محسن، یکی از اشرار محلهمان بود که همه از او حساب میبردند. محسن ماند و مرد زخمی که همچنان التماس میکرد رهایش کند. اما محسن، او را به زور روی زمین کشید و به داخل کانال آبی که آنجا بود پرتاب کرد. با دیدن این صحنه نفسم در سینهام محبوس شده بود. واقعا نمیدانستم باید چه کار کنم. میدانستم که اگر محسن متوجه شود من شاهد جنایت بودهام، قطعا مرا به قتل میرساند و برای همین سکوت کردم.
کابوسهای وحشتناک
«7سال از آن شب تلخ میگذرد اما هر شب ماجرای آن اتفاق در ذهنم تداعی میشود.» مرد جوان اینها را گفت و ادامه داد: صحنهای که مرد زخمی در آب دست و پا میزد و من از ترسم نمیتوانستم کاری انجام بدهم، کابوس هر شبم شده بود. وقتی محسن از آنجا رفت، برای کمک به مرد زخمی دست بهکار شدم اما او شنا بلند نبود و آب او را با خودش برد.
7سال قبل
حادثهای که مرد جوان از آن حرف میزد را مأموران پلیس بهخاطر داشتند. یکی از روزهای بهمن سال93 بود که گزارش ناپدیدشدن مردی 29ساله به پلیس اعلام شد. از همان زمان جستوجو برای یافتن مرد گمشده شروع شد تا اینکه یک هفته بعد کارگرانی که در حال کار در کنار کانال آب بودند جسد او را پیدا کردند. کانال بیش از 1.5متر عمق داشت و مرد جوان آخرینبار برای رفتن به خانه پدرش از خانهاش خارج شده بود و بهنظر میرسید که بر اثر سقوط به داخل کانال آب جان باخته است. اما وجود آثار ضرب و جرح روی بدنش و اظهارات خانواده متوفی مبنی بر اینکه او با مردی به نام محسن و پسرعموهایش اختلافاتی داشته، باعث شد تا تحقیقات در این پرونده آغاز شود. محسن و پسرعموهایش بازداشت شدند و اقرار کردند که شب حادثه او را در خیابان کتک زده و همانجا رهایش کرده بودند. پس از آن هر سه متهم در دادگاه محاکمه و به زندان و تبعید محکوم شدند و درباره مرگ متوفی هم این فرضیه مطرح شد که او پس از ضرب و شتم قصد بازگشت به خانهاش را داشته که احتمالا تعادلش را از دست داده و به درون کانال آب افتاده و غرق شده است.
پرونده دوباره به جریان افتاد
حالا اما شاهدی به اداره پلیس آمده بود که میگفت با چشمان خودش دیده که محسن متوفی را به کانال آب پرت کرده و او را به قتل رسانده است. با اظهارات او پرونده قدیمی بار دیگر به جریان افتاد و مشخص شد که محسن متهم اصلی پرونده پس از آزادی از زندان راهی پایتخت شده و همین کافی بود تا دستور بازداشت وی صادر شود. این مرد چند روز قبل در یکی از محلههای تهران بازداشت شد و وقتی پیش روی قاضی حبیبالله صادقی، بازپرس شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت، منکر قتل شد. وی گفت: من نمیدانم چرا بعد از این همه سال شاهدی پیدا شده و چنین ادعایی مطرح کرده است. حدس میزنم که این شاهد با من اختلاف داشته و میخواهد برایم پاپوش درست کند. من درگیری را قبول دارم اما هرگز متوفی را به داخل کانال آب نینداختم. پس از اظهارات متهم، پرونده به دادسرای شهرستان مربوطه ارسال شد.