مأموران پلیس 634سارق و مالخر را دستگیر کردند
مجرمان عجیب پایتخت
پنجاهودومین مرحله از طرح رعد که از چند روز قبل با مشارکت تمام کلانتریهای پایتخت به اجرا درآمده بود، با دستگیری 634سارق و مالخر پایان یافت.
به گزارش همشهری، در این طرح 215حکم قضایی اجرا شد و در جریان آن 32باند تبهکاری منهدم شدند. به گفته سردار حسین رحیمی، فرمانده انتظامی تهران، در تازهترین طرح رعد 634سارق و مالخر دستگیر شدند که با دستگیری آنها ۱۴۴دستگاه خودرو و موتور سرقتی کشف شد. رئیس پلیس تهران ادامه داد: در میان دستگیرشدگان ۲۶محکوم متواری نیز حضور دارند و اموال سرقتی کشفشده از مجرمان ۱۶میلیارد تومان ارزش ریالی دارد. وی افزود: ۲۴درصد از سارقان دستگیرشده در حوزه سرقت خودرو، ۱۳درصد موبایلقاپی، ۴درصد سارقان منزل و ۵۵درصد سارقان اماکن خصوصی و دولتی هستند. او همچنین از کشف ۵۰۰سیستم ماینر در جنوب و جنوبغربی تهران خبر داد و گفت: پرونده مجرمان دستگیرشده در اختیار مرجع قضایی قرار خواهد گرفت.
آموزش عجیب در زندان
«با ظرف مایع ظرفشویی، کارتی درست کرده بودم که با آن میتوانستم در خانهها را باز کنم.» این را دزد سابقهداری میگوید که به گفته خودش در زندان آموزش ساخت وسیلهای را دیده که بتواند با آن درِ ساختمانها را باز کند و دست به سرقت از آنجا بزند.
چطور با یک کارت وارد خانه میشدی؟
کافی است یک روز در زندان زندگی کنید و با سارقان حرفهای طرح دوستی بریزید، تا از آنها شیوه و شگرد سرقتهای عجیب و البته باورنکردنی را یاد بگیرید. البته چیزی که من یاد گرفته بودم آنقدرها هم حرفهای نبود. من نزد یک متهم سابقهدار آموزش دیدم تا کلید همه ساختمانها را طراحی کنم. نمیتوانم کامل توضیح بدهم و فرمولش را بگویم. فقط میتوانم بگویم ابزار اصلیام یک ظرف ریکا بود به همراه خمیر. با آن چیزی شبیه کارت درست میکردم. البته فرمول خاصی داشت و به این راحتی هم نبود و بعد با کارت درِ هر ساختمانی را میتوانستم باز کنم.
چه وسایلی سرقت میکردی؟
اولویتم دوچرخه و کفشهای گرانقیمت بود. وقتی وارد ساختمانها میشدم، اگر دوچرخهای در حیاط بود آن را سرقت میکردم. بعد کفش و کتانیها را هم برمیداشتم؛ یا خودم میپوشیدم یا میفروختم. دوچرخهها را هم میفروختم و پولش خرج زندگی میشد.
وارد خانهها هم میشدی؟
گاهی دلم را به دریا میزدم و با همان کارت در خانهها را باز میکردم. راستش یکی دوبار هم توانستم پول و طلا بردارم اما در سرقتهای بعدی هربار که ریسک میکردم و در خانه را باز میکردم با زنی مواجه میشدم. او با دیدن من جیغ میکشید و من از ترس بیآنکه سرقتی انجام بدهم فرار میکردم.
گفتی در زندان شگرد ساخت کارت را یاد گرفتی، به چه اتهامی زندانی بودی؟
آشنایی با یک زن معتاد زندگیام را تباه کرد. پس از آشنایی با او در دام اعتیاد گرفتار شدم و بعد تبدیل شدم به یک قاچاقچی. در نهایت پلیس دستگیرم کرد و به زندان افتادم. حدود 5سالی در زندان بودم و پس از آزادی بود که تصمیم گرفتم خانهها را خالی کنم، اما خیلی زود گیر افتادم و دوباره باید زندانی شوم.
سرقت برای خرید کفش و لباس گرانقیمت
در طرح رعد52، متهم سابقهداری دستگیر شده که با همدستی 2نفر از دوستانش، تجهیزات دوربینهای کنترل ترافیک و سرعت را سرقت میکردند. اعضای این باند که فقط یکنفر از آنها دستگیر شده و 2نفر دیگر فراری هستند پس از سرقت، تجهیزات را به مالخر میفروختند. متهم دستگیرشده در گفتوگو با همشهری جزئیات سرقتهای سریالی خود را شرح داد.
با چه شگردی سرقت میکردید؟
من به همراه دوستم سوار بر خودرو میشدیم و در اتوبان با سرعت بالا حرکت میکردیم. هر دوربینی که عکس نمیگرفت و مشکل فنی داشت را شناسایی کرده و آن را با کماناره سرقت میکردیم.
با دوربینها چه کار میکردید؟
آنها را میفروختیم و پولش را بین همدیگر تقسیم میکردیم.
چند سرقت انجام دادید؟
تعدادش را نمیدانم اما معمولا شبی یک یا 2 سرقت انجام میدادیم.
انگیزهات از سرقت چه بود؟
من عاشق این بودم که لباس مارکدار و گرانقیمت بپوشم. (متهم به کفشهایش که یک برند معروف است اشاره میکند و ادامه میدهد) این کفشها اگرچه دست دوم است اما برند معروفی است. کفش را با پول دزدی خریدم و باید بگویم که سالهاست بهخاطر خرید لباس و کفش مارکدار دزدی میکنم.
چند فقره سابقه داری؟
8فقره سابقه سرقت و حمل موادمخدر دارم.
حسادت، انگیزه آتشزدن 5خودرو
یکی از عجیبترین مجرمان دستگیرشده در طرح رعد، پسر جوانی است که 5خودروی بنز، بیامو و... را آتش زده است. او ابتدا خونسردانه به سؤالات خبرنگاران پاسخ میدهد اما ناگهان خودش را به دیوانگی زده و گفتههای عجیبی مطرح میکند. این مرد 35ساله مدعی است که بهخاطر حسادت ماشینها را آتش میزده.
صاحبان خودروها را میشناختی؟
نه. آنها را اتفاقی انتخاب میکردم و قطعا آدمهای خوششانسی نبودند که در بین اینهمه ماشین مدلبالا ماشین آنها را انتخاب کرده بودم.
چه وقتهایی سراغ ماشینها میرفتی؟
هر وقت عصبانی بودم! شبهایی که خشمگین میشدم یک ظرف بنزین تهیه میکردم، سوار بر موتور میشدم و شروع میکردم به پرسهزدن در خیابانهای شرق تهران. به محض شناسایی یک خودروی مدلبالا بنزین را روی آن میریختم و سپس کبریت را میکشیدم. ناگهان آتش شعلهور میشد و ماشین در آتش میسوخت. (در همین هنگام متهم به خودروی سوخته بنز اس-500 که در کنج حیاط پلیس قرار دارد اشاره میکند و با خونسردی ادامه میدهد) من این خودرو را آتش زدم، چون نمیتوانستم ببینم همنوع خودم میتواند این ماشین مدلبالا را بخرد و سوار بر آن شود اما من حتی پول خرید یک خودروی معمولی و ارزانقیمت را هم ندارم.
شغلت چیست؟
بیکارم. البته قبلا بازاریاب و مسئول توزیع تجهیزات و لوازم پزشکی بودم اما حدود 6ماه قبل اخراج شدم.
چرا اخراج شدی؟
برادر کوچکترم را هم برده بودم آنجا سر کار، اما مدیرمان مدام از کار برادرم ایراد میگرفت. نمیتوانستم ببینم به برادرم توهین میشود. یکجورایی غیرتی شدم و به مدیر بیاحترامی کردم. پس از آن مدیر اخراجم کرد. از آن موقع در جستوجوی کار مناسب بودم اما پیدا نشد. بعد از آن از همه بیزار شدم و شروع کردم به آتشزدن ماشینها.
چندتا ماشین آتش زدی؟
فکر میکنم 5تا. بنز و بیامو، گرانقیمتترین خودروهایی بود که آتش زدم تا خشمم را خالی کنم.
این خشم به دلیل همان حسادتی بود که به آدمپولدارها داشتی؟
من عاشق دختری بودم که خانوادهاش اجازه ازدواج به ما نمیدادند. همین باعث میشد خشمگین شوم و برای خالیکردن خشمم ماشینها را به آتش بکشم؛ همان ماشینهایی که آرزویم این بود روزی پشت فرمان آنها بنشینم و متعلق به خودم باشد. (متهم یکباره حرفهای عجیبی میزند؛ انگار تلنگری به او زده باشند و سعی میکند خودش را مجنون نشان بدهد) البته من صاحب یک مجتمع تجاری هستم و یک نمایشگاه خودرو دارم اما مردم اجازه نمیدادند از آنها استفاده کنم. منظورم این است مردم از طریق آنتنهایی که روی پشتبامها بود سیگنالهایی میفرستادند تا مانع استفاده من از داراییهایم شوند!
تا چنددقیقه قبل که میگفتی بیکار بودی و از سر حسادت ماشینها را به آتش میکشیدی.
نه دروغ گفتم!
سابقه بیماری روحی یا بستریشدن در بیمارستان اعصاب و روان را داری؟
مگر من دیوانهام!
آنطور که از گفتههایت مشخص است، بهدلیل بیکاری نمیتوانستی با دختر مورد علاقهات ازدواج کنی اما سعی داری خودت را به دیوانگی بزنی؟
مگر هرکس صداهای عجیب در سرش بشنود دیوانه است؟! اصلا همان صداهایی که در مغزم میشنیدم به من دستور آتشزدن ماشینها را میداد. شما اینطور بنویسید!
سابقه داری؟
آخرینبار 10سال قبل از زندان آزاد شدم. سابقه سرقت و کیفقاپی داشتم اما 10سالی میشد که دور خلاف را خط کشیده بودم.