داستان عامهپسند
چگونه بعد از گذشت ۵ ماه سرانجام مدیرعامل پرسپولیس مشخص شد
انتخاب رضا درویش بهعنوان مدیرعامل پرسپولیس آن هم پس از ۵ماه بلاتکلیفی، این سؤال را به ذهن میآورد که چرا باید چنین زمان قابلتوجهی کشته میشد تا در نهایت دوست علی پروین، اسطوره باشگاه، روی صندلی مدیریت بنشیند؟ از روزی که جعفر سمیعی، مدیرعامل سابق پرسپولیس از سمتش استعفا داد دقیقا چه فرایندی رخ داد که وزارت ورزش تکلیف مدیرعامل و هیأت مدیره را مشخص نکرد؟ رئیس مجمع باشگاه پرسپولیس دقیقا منتظر کدام سوپرمن و ناجی بود که ماهها پرطرفدارترین تیم کشور را معطل نگه داشت و در این فاصله تیم با سرپرست موقت (که مهلت قانونی سرپرستیاش هم مدتها بود به پایان رسیده بود) چه بحرانها و چالشهایی را پشت سر گذاشت و چقدر تاوان این بلاتکلیفی را پرداخت؟ نیازی به یادآوری نیست که این مدت چه بلاهایی سر پرسپولیس آمد. مجید صدری بهعنوان سرپرست موقت در موقعیتی لرزان سکان هدایت باشگاه پرسپولیس را بر عهده داشت. صدری جایگاه و محبوبیت چندانی میان هواداران نداشت ولی از روزی که خبر رسید مدیرعامل بعدی پرسپولیس به توصیه مدیرعامل استقلال انتخاب خواهد شد، داستان کمی تغییر کرد. الان میشود خوشحال بود که مدیرعامل پرسپولیس رفیق علی پروین است نه یار غار مصطفی آجورلو. این خودش میتواند یکگام به جلو باشد. هرچند بهنظر میرسید مهمترین مانع مدیرعاملی بارانچشمه (دوست مدیرعامل استقلال) مصاحبه بیموقعش بود؛ جایی که بند را آب داد و گفت بعید است همسر استقلالیاش به او اجازه دهد او مدیرعامل پرسپولیس شود. حالا اینکه او به پشتوانه کدام کارنامه و عملکرد نامزد مدیرعاملی باشگاه بزرگ پرسپولیس شده بود، بماند. در این سالها آنقدر افراد بیربط و ناتوان بر صندلی مدیرعاملی پرسپولیس و استقلال تکیه زدهاند که شاید طرح چنین پرسشی نابجا باشد.
باشگاه پرسپولیس در این مدت جز مدیرعامل، عملا هیأت مدیره هم نداشت و حالا وزیر ورزش اعضای هیأت مدیره را هم منصوب کرده است. غلامعلی محمدعلیپور و محمداسد مسجدی با سابقه 2سال عضویت در هیأت مدیره پرسپولیس در مقام خود ابقا شدهاند، بدون اینکه مشخص شود این دوستان در این 2سال دقیقا چه قدمی برای باشگاه پرسپولیس برداشتهاند که حالا وزیر ورزش به این نتیجه رسیده که حضورشان در هیأت مدیره را تداوم بخشد. در مورد بقیه اعضای هیأت مدیره هم شبهات زیادی وجود دارد که مهمترینش حضور مشاور وزیر ورزش در سمت رئیس هیأت مدیره است. ضمن اینکه استاد بهتازگی بهعنوان رئیس کمیته فنی و توسعه فدراسیون فوتبال هم انتخاب شده است. آیا انتخاب بیژن ذوالفقارنسب بحث تعارض منافع را به میان نمیکشد؟ ضمن اینکه هواداران پرسپولیس، رئیس تازه منصوب شده هیأت مدیره را به واسطه مصاحبههای این چند ماهش و وعدههای سر خرمنی که میداد، یکی از مسببان وضع موجود میدانند. در تمام دوران بلاتکلیفی، ذوالفقارنسب با خونسردی مصاحبه میکرد و وعده میداد مدیرعامل پرسپولیس بهزودی انتخاب میشود. حالا او خودش بر مسند ریاست هیأت مدیره باشگاه تکیه زده و متأسفانه با این ترکیب نمیشود درباره کیفیت عملکرد دوستان تازه منصوبشده خوشبین بود. در مورد 2نفر از اعضا که کارنامهای مشخص و معلوم مقابل دیدگان مردم است و بقیه هم مطابق معمول این سالها، معلوم نیست به پشتوانه چه پیشینه مرتبط و چه تواناییهایی به هیأت مدیره باشگاهی راه یافتهاند که هر اتفاق کوچک و بزرگی در آن برای میلیونها ایرانی مهم است. درست مثل باشگاه استقلال، که وزارت ورزش خیلی زود تکلیف مدیریتش را مشخص کرد ولی در مورد پرسپولیس این کار با حاشیه و تأخیر فراوان انجام شد و بیتعارف بهنظر میرسد با این ترکیب و این رویکرد و این میزان فرصتسوزی، باید هشدارهای کانالهای هواداری را جدی گرفت. این فرضیه و پیشداوری که نمیخواهند پرسپولیس دیگر قهرمان شود، حالا چیزی فراتر از توهم توطئه است. باشگاهی که هر روز با بحرانی تازه مواجه میشود و صندلی مدیریتش متزلزل و معمولا بدون پشتوانه افکار عمومی است، چگونه قرار است از پس مشکلاتش برآید؟ مدیرعامل فعلی پرسپولیس با سابقه مدیریت باشگاه بودجهبگیر سایپا، جز رفاقت با علی پروین، چه توانایی خاصی داشته که حالا سکاندار هدایت باشگاه شده است؟ آیا او هم قرار است از فردا همهچیز را گردن قبلیها بیندازد و این دور باطل همچنان ادامه بیابد؟
واقعیت این است که فوتبال ایران روزبهروز بیشتر به پیشبینی معمار پرسپولیس نوین نزدیکتر میشود. بنای باشکوه برانکو، حالا در حال تبدیل به ساختمانی کلنگی است؛ فاجعهای برخاسته از فوتبالی که هر روز بیشتر از دیروز به آماتوریسم نزدیک میشود. خلاصه اینکه هر کس در هر مقام میکوشد تا این تیم را زمین بزند و از این داستان عامهپسند، بهرهای کسب کند، به شهرتی برسد و روزگار را به سرخوشی سپری کند که به قول آن دیالوگ معروف فیلم «کمالالملک» زندهیاد حاتمی، بدنامی بهتر از گمنامی است.