دیدار با امیرمهدی حقیقت، مترجم، به بهانه انتشار کتاب«پاتوقها»
مضامین آثار لاهیری، جهانشمول است
علیالله سلیمی- روزنامهنگار
امیرمهدی حقیقت، از مترجمان فعال 2دهه اخیر است که سال ۱۳۸۰ با انتشار مجموعه داستان«مترجم دردها» اثر جومپا لاهیری به مترجمان زبان فارسی پیوست و تاکنون آثاری از جومپا لاهیری، کنت هریف، سام شپارد و دن چاون را به فارسی ترجمه کرده است. او همچنین در مجموعه 4جلدی قصههای جیبی، داستانهایی از چهرههای شاخص و کلاسیک دنیای ادبیات را هم ترجمه کردهاست. از کتابهای شاخصی که حقیقت ترجمه کرده میتوان به «مترجم دردها»، «همنام»، «خاک غریب»، «در میان گمشدگان»، «خوبی خدا»، «خواب خوب بهشت»، «آواز بیساز»، «غول مدفون» و «کلارا و خورشید» اشاره کرد. او بهتازگی کتاب«پاتوقها» اثر جومپا لاهیری را هم ترجمه کرده است. به بهانه انتشار این اثر با امیرمهدی حقیقت گفتوگو کردهایم.
رمان «پاتوقها» به یک مفهوم رایج در زندگی امروزی میپردازد؛ مکانهای خاصی که به نوعی محل دورهمی افرادی با علایق مشترک است. نگاه جومپا لاهیری به این مفهوم تا چه اندازه برای شما تازگی داشت که تصمیم گرفتید آن را به زبان فارسی ترجمه کنید؟
لاهیری همیشه از دل زندگی روزمره، نکتهها یا معنیهایی را بیرون میکشد که آنقدر جلوی چشم آدم است که کمتر به آن توجه میکنیم. پاتوقها هم رشتهای است که لاهیری تافته از لحظههایی از زندگی. آدمها را میتوان از روی پاتوقها و جاهایی که به آنها سر میزنند، شناخت. من هم هنگام خواندن این اثر، به این فکر فرو رفتم که پاتوقهای من کجاست و فکر کردم که این سؤال برای همه خوانندهها جالب است. البته پاتوقها لزوماً مکانهای فیزیکی نیست.
این رمان با سایر آثار جومپا لاهیری از لحاظ محتوایی یا ساختاری چه تقارن یا تفاوتی دارد؟
این رمان به شکل فصلهای متعدد و کمحجم روایت شده است؛ یعنی در هر فصل، ما یکی از «پاتوق»های راوی را مطالعه میکنیم. شاید نزدیکترین اثر لاهیری از نظر ساختاری، «بهعبارت دیگر» است که البته ناداستان است؛ هر چند که 2داستان کوتاه هم در آن هست.
شما تقریباً همه آثار نویسنده پاتوقها را ترجمه کردهاید، بهنظرتان چه نکات یا مفاهیمی در آثار این نویسنده وجود دارد که با نیاز و سلیقه مخاطب فارسیزبان در جامعه امروزی ایران همخوانی دارد؟
من همه آثار داستانی جومپا لاهیری را ترجمه کردهام. از نخستین اثرش، مترجم دردها، پا به پایش آمدهام. همنام، خاک غریب، گودی و حالا هم پاتوقها. مضامین آثار لاهیری عمدتاً مضامین انسانی و جهانشمول است و محدود به اقلیم خاصی نمیشود. من هم در مقام مترجم، توجهم به همین نکته بوده و کوشیدهام در ترجمه آثار داستانی، مخاطب فارسیزبان را با دغدغههایی که همه آدمها دارند درگیر کنم؛ دغدغههایی مثل روابط آدمها، مفهوم خانواده، هویت، تنهایی و رابطه والد و فرزند.
یکی دیگر از مفاهیم نهفته در بطن قصه پاتوقها، تشویق و ستایش«تغییر» در ابعاد مختلف زندگی است. لاهیری این مسئله را چگونه در تاروپود قصه این رمان گنجانده است؟
تغییر است که زندگی را معنا میدهد. در پاتوقها ماجرای زنی را میخوانیم که در ابتدای رمان، گوشهای از دنیا را برای خود برگزیده و بهکار خودش مشغول است. بهتدریج هرچه پیشتر میرویم، وجوهی از زندگی شخصیت آشکارتر میشود و واگویههایی از زبان او میشنویم که همراه و همدل با او، درمییابیم که شاید این زندگی، اینگونه که از دور دیده میشود، نباشد یا دستکم، شاید بشود چیزهایی را جور دیگر دید یا کارهایی را جور دیگری کرد.
شما بهعنوان مترجمی که آشنایی کاملی با آثار و سیر نویسندگی جومیا لاهیری دارید و اکثر آثارش را ترجمه کردهاید، سیر و روند نویسندگی او را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا بعد از رمان موفق«مترجم دردها»، موفقیت او به همان شکل تداوم یافته یا فراز و فرودهایی داشته و اکنون در چه جایگاه و مرتبهای قرار دارد؟
مسیر ادبی لاهیری از مترجم دردها شروع شد که برایش جایزه ادبی پولیتزر را گرفت، با همنام جلو رفت و با خاک غریب و گودی به جایگاه برجستهای رسید. پس از گودی که ستایش منتقدان را برانگیخت، دست به انتخاب بزرگی زد؛ توجه و علاقهاش به ایتالیایی به او انگیزه داد تا به کلی از زبان انگلیسی دست بکشد، به ایتالیا مهاجرت کند و تنها به ایتالیایی بخواند و بنویسد. «بهعبارت دیگر» مجموعهای از تاملات او بود در باب یادگیری زبان ایتالیایی و اساساً زبانی جز زبان اصلی (گاهی مادری) فرد. نقش آموزش زبان تازه در یافتن هویتی تازه شاید مهمترین دغدغه لاهیری در «بهعبارت دیگر» بود. این تغییر مسیر، جالب و تأثیرگذار بود؛ دست کشیدن از زبانی که در آن مهارت کامل داری و حالا نوشتن به زبانی تازه که دستت در آن بسته است. اما زندگی پویا چیزی جز دل به دریا زدن نیست و رفتن به سرزمینهای ناشناخته. لاهیری در این مسیر، به ترجمه آثار ایتالیایی به انگلیسی هم دست زده و نام خود را بهعنوان مترجم هم تثبیت کرده است. این گامهای متنوع از لاهیری چهرهای چندوجهی ارائه میدهد که جذابتر از لاهیری قصهگوست.
میزان استقبال مخاطبان فارسیزبان از آثار جومپا لاهیری چگونه بوده و این مسئله تا چه اندازه بر انتخابهای شما از تازههای آثار این نویسنده برای ترجمه تأثیر گذاشته است؟
لاهیری نویسنده محبوبی در ایران است. نویسنده محبوب من هم هست و آثارش را با شوق ترجمه کردهام.
معیارهای شما برای ترجمه یک اثر در چه مواردی خلاصه میشود؟
در عرصه آثار داستانی، معیارم نگاه نویسنده و صدا و روایت جذاب و خلاقش بوده است. در عین حال، کوشیدهام عرصههای غیرداستانی را هم بیازمایم. در این زمینه، مهمترین کتابی که ترجمه کردم «عشق غریبهها» بود که به سفر نخستین محصلان ایرانی به انگلستان برای آموزش دانش تازه در عهد فتحعلیشاه اختصاص داشته. از منظری وسیعتر، حالا که به مجموعه ترجمههایم نگاه میکنم، میبینم که مفهوم «خانواده»، «هویت»، «تغییر» و «مهاجرت و سفر»(بیرونی یا درونی) ازجمله مضامینی است که کم و بیش برایم مهم بوده و در ترجمههایم بازتاب یافته است. در حوزه کودک و نوجوان هم آثاری را ترجمه کردهام که بیش از همه به مفهوم خانواده، رابطه والد و فرزندی و با انگیزه برانگیختن تفکر در خواننده میپردازد که مهمترینش مجموعه «جونی بیجونز» است و قصههای «تری جونز» و مجموعه «سؤالهای عوضی» لمونی اسنیکت.
هماکنون، چه آثاری را در دست ترجمه یا زیر چاپ دارید؟
بهزودی ترجمهام از رمان بیاندازه مهمی از نویسندهای ایتالیایی منتشر خواهد شد با عنوان «بندها». این رمان به مفهوم خانواده و رابطه آدمها و بندهای عاطفیاش میپردازد، به قلم نویسندهای که بهگفته جومپا لاهیری، مهمترین نویسنده زنده ایتالیاست.