گفت وگو با حسین کمالی 0 دبیرکل حزب اسلامی کار
تهران ۸۴چالش اساسی دارد
اینکه کرکره احزاب در کشور ما فقط در فصل انتخابات بالا میرود تقریبا برای همه، یک فرضیه ثابتشده است. البته در میان همین احزاب، برخی هم هستند که در فصول غیرانتخاباتی هم فعالند؛ اگرچه فعالیت اجتماعی احزاب، در کشور کمتر دیده شده و احزاب از نگاه همگان، در کشور ما کارکرد سیاسی دارند. اما حسین کمالی ـ دبیر کل حزب اسلامی کار ـ این فرضیه را قبول ندارد، از کار حزبی در زمینه اجتماعی، دفاع میکند و میگوید فرضیه منحصربودن فعالیت احزاب به انتخابات، به دلیل شناخت ناکافی از احزاب مطرح میشود. او از برنامهای میگوید که در مورد شهر تهران نوشته شده و به ۸۴چالش اساسی که ۱۰مورد از آنها وضع حادتری دارد اشاره میکند؛ انتقادهای بسیاری از وضعیت شهر تهران دارد و علت همه شرایط منفی پایتخت را یک مسئله میداند: «بیبرنامگی». میگوید مدیران عادت نکردهاند که با برنامه جلو بروند و همین باعث شده است که امروز تهران به شرایطی برسد با میلیونها حاشیهنشین و ۱۰روستا در دل خود که معضلات اجتماعی بسیاری را با خود همراه دارد؛ شهری که به قول او حتی پیادهروهایش هم شبیه هم نیستند و از علم روز دنیا در اداره آن استفاده نشده است. دبیرکل حزب اسلامی کار ضمن دفاع سرسختی که از تلاش اصلاحطلبان برای رصد موضوعات شهری میکند تأکید دارد که مجموعه مدیریت شهری باید از آنچه برایش به ارث رسیده و آنچه انجام میدهد، به مردم گزارش دهد و تأکید میکند که اعتماد ازدسترفته مردم به مجموعه مدیریت شهری را فقط با ایجاد شفافیت در عملکرد مدیران جدید شهری میتوان بازگرداند. متن گفتوگوی روزنامه همشهری با حسین کمالی ـ دبیرکل حزب اسلامی کار- پیش روی شماست.
تهران امروز را بهعنوان یک شهر چگونه میبینید؟ فکر میکنید چند درصد از ویژگیهای یک شهر مطلوب در شهر تهران دیده میشود؟
با بررسیهایی که خود ما صورت دادیم، در مورد شهر تهران به ۸۴چالش اساسی رسیدیم.
خودتان بهعنوان حزب اسلامی کار؟
ما و مجموعهای که برنامهریزی شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان را عهدهدار بود. ۸۴چالش عمده را شناسایی کردیم که ۱۰چالش آن مهمتر و حادتر بود. بررسیها و مطالعات لازم در مورد این چالشها صورت گرفت و برای برونرفت از هر یک از این معضلات و مشکلات، راهکارهایی پیشنهاد کردیم. در حقیقت برخلاف اینکه گفته میشد اصلاحطلبان برای شورای شهر برنامه نداشتند، ما برای اداره شهر برنامه جامع و کاملی ارائه کردیم.
این برنامه دقیقا چه زمانی تدوین شد؟
زمانی که انتخابات شوراها نزدیک بود. ما نهتنها برای شهر تهران برنامه دادیم بلکه برای مراکز استانها و شهرها هم برنامههای شهری ارائه کردیم که در هر مرحلهای به چه شکل باید عمل شود. حتی در مورد روستاها هم سیاستهای کلی را بیان کردیم که چگونه باید دنبال شود تا منجر به نتیجه مطلوب شود. در حقیقت اینکه گفته میشود برنامه وجود ندارد به این علت است که جمعی از مدیران ما به کار بابرنامه عادت نکردهاند؛ بنابراین سعی میکنند سلیقهای و بر اساس تشخیص فردیشان کارها را پیش ببرند و به برنامهها بیتوجه باشند. ما برای اداره خود شورای شهر هم برنامه داریم؛ در رابطه با معضلات مختلف هم راهکارهای متعددی ارائه کردیم. بنابراین یک کار وسیع و گسترده توسط کمیته کارگروه سیاستگذاری و برنامهریزی اصلاحطلبان که مسئولیتش با من بود صورت گرفت. اینکه گفته میشود احزاب و گروهها با مسائل اجتماعی فاصله داشتهاند، با واقعیت فاصله زیادی دارد چراکه یک برنامه جامع و کامل ارائه کرده بودیم. برای نوشتن برنامه هم از متخصصان شهری بهره بردیم و از نظرات اعضای شورای شهر سابق هم که کولهباری از تجربه داشتند استفاده کردیم. همچنین از کارشناسان مختلف در دستگاههای مختلف استفاده شد؛ بهعنوان مثال در مورد زیست شهری، کارشناسان نظر داده بودند. مسائل مربوط به گردشگری، صنایع، آب و زلزله هم از سوی کارشناسان بررسی شد و به طور کلی یک کار گسترده و طولانیمدت انجام گرفته بود.
این برنامه و مطالعات با دستور خاصی شروع شد؟
نه! برنامه نیاز به دستور کسی ندارد؛ اصلا بدون برنامه نمیشد جلو رفت. ما حتی برای مجلس هم که چه باید بکند و چگونه کشور را اداره کند در سال۹۴ برنامه تهیه کرده بودیم؛ اینگونه نبود که برنامه ندهیم و بگوییم به کاندیداهای ما رأی بدهید. به مردم گفتیم که کشور از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و محیطزیست چگونه اداره خواهد شد؛ سیاستها و برنامههایی که میخواستیم در پیش بگیریم را کاملا اعلام کردیم. حالا اینکه توانستهایم آن برنامهها را انجام بدهیم یا خیر یا اینکه نفراتی که انتخاب کرده بودیم این توانمندی را داشتند یا نه، بحث دیگریاست اما ما همواره برای همهچیز برنامه داشتیم؛ حتی مسائل سیاسی و دفاعی؛ برنامههایمان هم معطوف به توسعه و پیشرفت کشور، منافع و همبستگی ملی بوده است. کار وسیعی صورت گرفت و ما امروز آن برنامهها را در اختیار داریم و اگر کسانی فکر میکنند برنامه وجود نداشته است اشتباه میکنند. من کسی را هم نمیشناسم که تا به حال به این برنامهها نقد جدی وارد کرده و اشکالی از آن گرفته باشد. مشکل این است که ما در کشور، به کارکردن بدون برنامه و استراتژی، عادت کردهایم؛ عمدتا از تاکتیکهای خرد برای پیشبردن امور استفاده میکنیم و فکر میکنیم که میتوانیم از این طریق به نتایج مطلوب برسیم اما این اتفاق نمیافتد؛ چراکه انتهای کار، از ابتدای کار برای ما نامشخص است.
این بیبرنامهبودن، در سالهای اخیر چقدر به تهران آسیب زده است؟
شما در تهران، بافتی میبینید که کاملا ناهمگون است. برخی از نقاط شهر با ساختوساز پیشرفته و مدرن جلو رفته است و در همان بخش پیشرفته، فعالیتهایی را میبینید که به شکل کاملا سنتی جلو رفته است؛ حتی در شهر تهران بافتهایی شبیه به روستا میبینیم. در دل شهر تهران بیشتر از ۱۰روستا وجود دارد که اینها در پایتخت کشور هستند اما خیابانها و فروشگاههایشان به صورت کاملا سنتی اداره میشود و حتی مشکلات زیستمحیطی خودشان را دارند. در حقیقت میتوان گفت که در کنار برجهای پیشرفته، ساختمانهایی بسیار قدیمی و کهنه داریم. خیابان نواب مثال خوبیاست. دوطرف خیابان را نگاه کنید! یک ظاهر نسبتا شهری دارد اما پشت همین ساختمانهای ۲ردیف اول، کوچههایی هست که مایه تأسف است. قاسمآباد، ونک، کاشانک و دارآباد را ببینید که چه شرایطی دارند! حتی در چیذر و رستمآباد هم که در شمال شهر هستند نقاطی وجود دارد که دارای مشکلات بسیاری هستند. از همه مهمتر، برآورد میشود که اگر در تهران زلزلهای با قدرت بیش از ۷ریشتر بیاید ـ با توجه به سیستمی که ما برای نجات و امدادرسانی داریم ـ در همان لحظات اولیه، نزدیک به ۴میلیون نفر آسیب میبینند.
این پیشبینی هم به کوچههای تنگ و باریک تهران و ساختمانهای بلندی که امکان امدادرسانی ندارند بازمیگردد. وضعیت آب را هم که میبینید؛ ۴۰۰چاه آب شهر را تامین میکنند و بخشی از آب آنها از بازگشت مصرفهای فعلی حاصل میشود که ایرادات بهداشتی به آن وارد است. چقدر از باغهای تهران تبدیل به برج شد تا پول گیر شهرداری بیاید؟ ما در حقیقت چالشها و مشکلات متعددی را در شهر میبینیم که برای برونرفت از آنها باید راهکارهای اساسی پیدا کنیم و این راهکارها را ما به نوعی در آن برنامهها مورد توجه قرار داده بودیم؛ حالا اینکه مسئولان مدیریت شهری توجهی به این مسائل داشته باشند و از آن استفاده کنند یا نه، به نگاه آنها بازمیگردد.
این برنامه را به خود شهردار هم دادهاید؟
نه، به آقای نجفی ندادهایم؛ به شورای شهر تهران ارائه کردهایم و اعضای شورای شهر موظف هستند که خودشان با شهردار صحبت کنند و هماهنگیهای لازم را انجام دهند.
خیلیها بر این باور هستند که تهران اصلا امکانات و شرایط لازم برای یک زندگی انسانی را ندارد؛ شما هم تا اندازهای به ناهمگونیهای شهر تهران اشاره کردید. این ناهمگونی دقیقا از چه زمانی آغاز شد؟ در این دوره ۱۲ساله مدیریت یکپارچه اصولگرا، شرایط تا چه حد بدتر شده است؟
شهردار اسبق تهران وقتی که کار خودش را شروع کرده بود گفته بود تهران یک روستای بزرگ است؛ واقعا هم همینطور است. ما الان در تهران پیادهرویی داریم که ۱۵متر عرض دارد، پیادهرویی هم داریم که نیممتر عرض دارد و عبور یک نفر از آن هم بهسختی ممکن است؛ یا مثلا شبکه آب و فاضلاب تهران تازه میخواهد ماهیت جدیدی پیدا کند؛ حملونقل شهری ما مشکلات بسیاری دارد؛ اگر یک برف یا باران ببارد میتواند حرکت تمام وسایل نقلیه را مختل و مردم را با زحمت مواجه کند. تازه، اینها مشکلاتی هستند که به شهرداری بازمیگردند درحالیکه مسائل شهری، صرفا به شهرداری مربوط نیست. وضعیت استقرار مدارس، دانشگاهها و بیمارستانها، نابسامان و ناهماهنگ است و ساماندادن به اینها کار عظیمی میطلبد. یا مثلا الان برای حیوانات شهری هیچ برنامه خاصی وجود ندارد؛ از یک سو عدهای آنها را مورد معالجه و مراقبت قرار میدهند و از سوی دیگر عدهای در حال کشتن آنها با تیر هستند؛ یعنی سیاستی که بخواهد سگها، گربهها و پرندهها را مورد توجه قرار بدهد، در شهر تهران وجود ندارد.
از ایندست مشکلات در تهران بسیار است. اخیرا دیده میشود که از ورقهای ضخیم و بزرگ فلزی برای پوشاندن حفرههای خیابانها استفاده میشود و میبینید که مدتها در این شرایط میمانند؛ خب خود این ورقها به لاستیکهای ماشینها آسیب میرسانند. مشکل دیگر اینکه تعداد زیادی از تابلوهای راهنماییورانندگی پشت درختهای سبز قرار گرفتهاند و در دیدرس نیستند؛ یعنی زمانی که این درختها را کاشتهاند، به این فکر نشده که اینها بزرگ میشوند و در نتیجه تابلوهای پشت آنها دیده نمیشوند! اما کسی توجهی به این مسائل ندارد. اینها مثالهایی از وضعیت شهر تهران هستند که دریایی از کار را پیش روی شورای شهر و شهردار قرار میدهند. توجه داشته باشید که من فقط به مشکلات تهران اشاره کردم و سایر شهرها هم مشکلات خاص خودشان را دارند.
این دریای مشکلات از چه زمانی شکل گرفت؟
این مشکلات از ابتدای شکلگیری شهر تهران تاکنون قطرهقطره به وجود آمدهاند.
یعنی میتوان گفت که هیچگاه هیچ برنامه خاصی برای اداره شهر تهران وجود نداشته است؟
نمیتوان به صورت مطلق گفت اما این را میدانم که وضعی که ما هماکنون داریم نمیتواند ناشی از یک برنامه منسجم و حسابشده باشد.
راه چاره در این شرایط چیست؟
کار بر اساس روشهای علمی و برنامه. مشکل ما ناشی از بیبرنامگیاست و اگر برنامه داشته باشیم، دیگر مشکلی نخواهیم داشت. برنامه به شورای شهر و شهرداری داده شده است و آنها اگر بخواهند، استفاده میکنند.
با این فرض که مجموعه جدید شهرداری و شورای شهر تهران بخواهند با برنامه جلو بروند، فکر میکنید چقدر زمان لازم است که به شرایط مطلوب در شهر تهران برسیم و بتوانیم همین الگو را در سایر شهرها هم اجرایی کنیم؟
تغییر و تحول و نوسازی هیچوقت متوقف نمیشود و شما هیچوقت احساس نمیکنید که به حد کمال رسیدهاید و دیگر نباید پیشرفت و تغییری داشته باشید. آیندهای که میتوان برای یک شهر پیشبینی کرد به پیشرفتهای جامعه بشری بستگی دارد. به میزانی که بشریت پیشرفت، اختراع و ابداع میکند، شما هم تغییر و تحول را دنبال میکنید. در حقیقت هیچگاه نمیتوانیم بگوییم که به نقطه مطلوب رسیدهایم و دیگر نیازی به انجام کاری نیست.
اینکه به حداقلهای لازم برسیم چطور؟
ببینید! حداقلها هم تغییر میکند. زمانی هست که حداقلهای شما در یک جامعه غیرپیچیده تعریف میشود و یک زمان هم هست که شرایط اجتماعی، پیچیده است و در زمینههای مختلف تحولاتی صورت میگیرد که باعث میشود شما خواستههای خود را با زمان وفق بدهید. در نظر داشته باشید که توقعات، نگاه و خواستههای مردم تغییر میکند. شما امروز در تهران به گونهای زندگی میکنید که طبیعتا ۲۰۰سال پیش در چنین شرایطی زندگی نمیکردهاند. خواستههای مردم امروز با خواستههای مردم ۲۰۰سال قبل متفاوت است. من تصور میکنم که باید تغییروتحول و سازندگی را به طور جدی در دستور کار قرار بدهیم. این موضوع به مسائل اجتماعی، اقتصادی، فنی و مهندسی، علوم و... هم برمیگردد؛ مثلا اگر بخواهیم در مورد آب و آینده آن برنامهریزی و سیاستگذاری داشته باشیم باید بدانیم که آب، امروز یک موقعیت دارد و در آینده شرایط دیگری خواهد داشت. گروه برنامهریز ما در شورای شهر باید بداند که ۵۰سال بعد، دنیا در زمینه آب به چه تکنولوژیای دست پیدا میکند و ما هم برنامهریزی و تلاش کنیم که به آن دست پیدا کنیم؛ بهنوعی از دانش روز عقب نمانیم؛ مثلا صنعت و تکنولوژیای که در شهر به کار گرفته میشود یا خیابانکشی و سایر مسائل را مورد بررسی قرار دهیم و تکنولوژی مورد نظر را بهدست آوریم. صدها موضوع میتواند مورد بررسی قرار بگیرد تا شورای شهر و مجموعه افرادی که انتخاب شدهاند بتوانند در مورد آنها فکر و آینده خوبی را ترسیم کنند.
البته در این میان باید چند نکته را هم در نظر بگیرند؛ یکی اینکه به یافتههای علمی روز دنیا در زمینه زیست شهری دست پیدا کنیم و اینگونه نباشد که در یکسری اتاقهای دربسته با اطلاعات محدود خودمان جلو برویم؛ باید در عقل دیگران شریک شویم. نکته دوم این است که زمانی که به این دانش دست پیدا کردیم باید به صورت مرتب، منظم، حسابشده و آیندهنگرانه کار را پیش ببریم؛ مثلا از بافت آسفالت، خیابانها و جوی آب درمییابید که برنامه جامع و درازمدت نداشتهایم و به صورت طولانیمدت به مسائل نگاه نکردهایم. فرض کنید زمانی که میخواهیم گاز را از یک شهر به شهر دیگر ببریم محاسباتمان طوری است که فقط همان زمان را پاسخ میدهد و به اندازه نیاز آن روز است و اینکه چند سال دیگر چه وضعیتی داریم، در محاسبات ما نیست. اصولا کالبد شهر را از هر لحاظ باید مورد بررسی علمی قرار دهیم؛ مثلا جویهای آبی که ما در خیابانهایمان داریم آیا در سایر کشورها هم وجود دارد؟ اگر وجود دارد، آیا تبدیل به زبالهدان میشود؟ آیا وجود حیوانات موذیای که در این کانالها و جویها زندگی میکنند، طبیعیاست؟ آیا در نقاط دیگر دنیا هم مثلا آب استخر و آب شستوشو، همان آب آشامیدنیاست؟ اصلا اقتصاد آب چیست؟ اینها موضوعاتی هستند که باید در مورد هرکدام از آنها بررسی و آسیبشناسی شود. گفتم که دریایی از کار پیش روی مجموعه مدیریت شهری است.
ما امکاناتی در شهر داریم که بخشی از آنها قابلیت افزودهشدن و تبدیل به یک سرمایه مولد را دارند و میتوان در مورد آنها از فکر و کمک مردم استفاده کرد. این مجموعه باید به صورت جدی وارد صحنه شود و کار کند؛ به همین دلیل من فکر میکنم کار وسیعی پیش روی مسئولان مدیریت شهری است.
پس ابتدا باید کار مطالعاتی صورت بگیرد و بعد کار عملیاتی؟
حتما. اصلا زمانی که کار مطالعاتی انجام ندهید، فقط تکرار میکنید. هرچه راحتتر بسازید، راحتتر هم خراب میکنید. هزینههای این منابعی هم که هدر میرود از مالیاتهایی تامین میشود که مردم پرداخت میکنند؛ در حالی که برخی از این مردم، دارای درآمدهای پایین هستند و پرداخت این مالیاتها برایشان به عنوان یک فشار محسوب میشود. بنابراین در هزینهکردها باید مراقبت از منافع مردم، با حساسیت زیاد صورت گیرد.
هماکنون مجموعهای از پروژهها به مجموعه مدیریت شهری جدید ارث رسیده است که شاید در مورد خیلی از آنها مطالعهای هم صورت نگرفته بوده اما اتمامشان برای شهرداری جدید یک تکلیف است. در این مورد چه باید کرد؟
پروژه با پروژه فرق میکند. ضرورت وجودی پروژهها تعیین میکند که باید ادامه پیدا کنند یا خیر. برخی از پروژهها ممکن است توجیه علمی و اقتصادی نداشته باشند و میتوان آنها را به برنامههای جدید تغییر داد. اینها سیاستهایی هستند که باید در شورای شهر اتخاذ شوند.
با اینکه شما به برنامهها و مطالعاتی که در زمینه شهر انجام داده بودید اشاره کردید، این باور تا اندازهای درست است که سیاست، برای احزاب ما مقدم است!
این به دلیل نبود شناخت کافی از احزاب است.
چون دوره مدیریت اصولگرای شهری پس از ۱۲سال رو به تمامشدن بود این مطالعات را انجام دادید یا در سالهای قبل هم چنین مطالعاتی انجام میشد؟
ما اصولا برنامه مینویسیم. برنامههای آیتالله هاشمی رفسنجانی برای انتخابات ریاستجمهوری در سال۱۳۸۴ را هم ما نوشتیم و ایشان هم اعلام کردند که برنامههایشان برنامههای ائتلاف نهم برای فردای بهتر است؛ برنامه ائتلاف نهم را هم ما و سایر احزاب ارائه کرده بودیم. بنابراین ما از ابتدا به کار بابرنامه معتقد بودیم و بر همین اساس حرکت میکردیم.
مجموعههای مدیریت شهری اصولگرا در این سالها از شما بهعنوان یک حزب اصلاحطلب که مطالعه و تحقیق انجام داده بود، کمکی خواستند؟
از ما که نخواستند.
از وضعیت اجتماعی تهران صحبت کنیم. شما این وضعیت را چگونه میبینید؟
ما به صورت خاص، آماری از تهران در این مورد نداریم ولی آمار ملی نشان میدهد که حدود ۱۸طلاق در هر ساعت ثبت میشود و این عدد بسیار بزرگ و سنگینیاست؛ حدود ۴میلیون نفر موادمخدری داریم که مصرف ۲میلیون نفر از آنها تفننیاست؛ ما چند زندانی داریم؛ تعداد زیادی بیسواد مطلق داریم. گفته میشود که ۳۰۰هزار کارفرمای مطلقا بیسواد داریم که بیشک این مسئله پیامدهای اقتصادی بیشماری خواهد داشت. اما بازی با این اعداد و ارقام مسئلهای را حل نمیکند! باید برای این معضلات راهکار پیدا کنیم.
توجه داشته باشید که نسبت کلی این آمار و ارقام در تهران، بیشتر است؛ چراکه قاعده و پیچیدگیهایی که در جامعه شهری ما به وجود آمده شرایطی را ایجاد کرده که تمسک مردم به آرامبخشهای مصنوعی یا رهاسازیهای موقتی بیشتر شده است. موج معتادانی را ببینید ـ اعم از زن و مرد ـ که شبشان را زیر پلهای اتوبانهای تهران میگذارنند و در روز بیماریهای بسیاری را منتقل میکنند؛ جوانان سرگردانی که پوچی در تمام اهداف و اعمال آنها دیده میشود. من نمیخواهم با گفتن این حرفها سیاهنمایی کنم و باید بگویم که در مقابل این افراد، جمعیت زیادی هم هستند که درست زندگی میکنند اما حتی یک نفر هم که آسیب ببیند و سرگردان شود و مجبور باشد برای امرار معاش خود از روشهای نادرست استفاده کند، برای جامعه غیرقابل پذیرش است؛ چراکه قابل تکثیر و تسری به دیگران است.
مسائل و مشکلات اقتصادیای که به آنها اشاره کردید چقدر بر تکثیر مشکلات و ناهنجاریهای اجتماعی تأثیر میگذارد؟ شرایط اقتصادی ما در این سالها بد بوده؛ این شرایط، در پدیدآمدن مشکلات اجتماعی، تا چه اندازه نقش کاتالیزور را بازی کرده است؟
تأثیر بسیار زیادی گذاشته است. عدهای در رفاه مطلق و عدهای در فقر مطلق بهسرمیبرند و این افراد نمیتوانند همدیگر را ببینند؛ یعنی فردی که در فقر مطلق است نمیتواند ببیند که عدهای بدون کار و تلاش و با برخی روابط، به داراییهای مفصلی دست پیدا کردهاند و ماشینهای دهمیلیاردی سوار میشوند و هزینههای آنچنانی میکنند و به دلیل پولداربودن، رفتار تحقیرآمیزی با بقیه دارند. در نتیجه این شرایط، بخشی از افراد طبقه ضعیف که احساس میکنند حقشان خورده شده است دست به خشونت میزنند. قانون هم معمولا افراد طبقه ضعیف را تنبیه میکند و با افراد دیگر، کاری ندارد. د
ر حقیقت ایندست آسیبهای اجتماعی در شهر تهران وجود دارد. در شرایط کنونی در زندانها افراد بسیاری را میبینید که برای پرداختهای جزئی گرفتار هستند. حالا اگر کسی ۱۰میلیون تومان بدهی داشته باشد و در زندان باشد، بهره هم به این بدهی اضافه میشود و سال بعد باید ۱۲میلیون پرداخت کند که باز هم ندارد و مرتب به صورت تصاعدی بالا میرود و یک نفر که برای یک بدهی جزئی به زندان افتاده است مجازاتش خواهناخواه تبدیل به حبس ابد شده است. در حقیقت در جامعه اسلامی شایسته است که سرمایهسالاری نداشته باشیم؛ یعنی اینگونه نباشد که کسانی که پول دارند قادر باشند به محدوده طرح ترافیک بروند یا بتوانند خدمات ویژه درمانی بگیرند و سلامتشان را آسانتر به دست بیاورند و سایر خدمات را به صورت بهتر داشته باشند و همهچیز با پول سنجیده شود. توجه داشته باشید که سرمایهسالاری با سرمایهداری فرق میکند.
سرمایهداری به این معنی است که فرد، صاحب ثروتی متعلق به خودش باشد ولی حقوق اجتماعی و شهروندی برابری با دیگران داشته باشد اما سرمایهسالاری این اجازه را به فرد میدهد که از طریق این ثروت بر دیگران هم حکومت کند و این مسئله پسندیدهای در یک جامعه اسلامی نیست. نارساییها اصولا در سایه تلاش برای بهدستآوردن این سرمایهسالاری شکل میگیرد؛ یعنی برخی افراد در استخر آب دستشان را روی شانههای دیگران گذاشتهاند و بالا آمدهاند و دیگران را زیر آب فروبردهاند.
یکی دیگر از مشکلاتی که تهران در این سالها با آن مواجه بوده و هست، مهاجرت از سایر شهرها و روستاها به این شهر است. این موضوع چقدر برای تهران تبعات داشته است؟
به هر حال زمانی که در سایر شهرها شغل و درآمد متناسب وجود نداشته باشد مردم برای تأمین هزینههای زندگی خودشان حرکت میکنند و در یک جا نمیمانند تا از گرسنگی بمیرند.
این حرکت، چه تأثیری بر تهران میگذارد؟
مشکلات عدیدهای را برای تهران بهوجود میآورد. همین حاشیهنشینیها از تبعات مهاجرتهاست. افرادی هم هستند که زمانی که به تهران مهاجرت میکنند باز هم کاری پیدا نمیکنند و در نتیجه به کارهای سیاه دست میزنند. در حقیقت نوعی برنامهریزی برای پیشرفت و توسعه شهرستانها و روستاها هم باید وجود داشته باشد.
کمی در مورد نقش شهروندان صحبت کنیم. به نظر میرسد شهروندان آنچنان اعتمادی به مجموعه مدیریت شهری و در نتیجه رغبتی برای کمک به مجموعه مدیریت شهری ندارند. فکر میکنید که چطور میتوان این اعتماد را دوباره ایجاد کرد و از کمک مردم هم بهره برد؟
شفافسازی. تنها کاری که میشود کرد این است که تمام اقداماتی که در شهرداری صورت میگیرد به صورت ریز بیان شود و مردم در جریان همه کارها قرار بگیرند؛ مثلا در مورد دریافتیها و پرداختیهای کارکنان مدیریت شهری باید اطلاعرسانی صورت بگیرد. همه کارها باید قانونمند باشد. اگر به صورت قانونی جلو برویم و رشوهخواری در سیستم جمع شود و کارها طوری باشد که برخی بر اساس روابط شخصی از یکسری امتیازها استفاده نکنند و خریدوفروشها در قالب مناقصه و مزایده باشد، مردم در سایه گزارشدهی قرارمیگیرند و میتوان اعتماد مردم را کسب کرد؛ در صورتی که اگر مردم ندانند بیاعتماد خواهند شد.
این شفافسازی شامل مجموعه مدیریت شهری قبل هم میشود؛ یعنی مسئولان مدیریت شهری جدید باید درباره آنچه به آنها ارث رسیده است هم گزارش بدهند؟ خیلیها معتقدند چنین کاری سیاهنمایی است و خیلیها هم معتقدند که کاری لازم است. شما چه فکر میکنید؟
ما موظفیم که در رابطه با آنچه انجام میدهیم و آنچه در گذشته صورت گرفته است به مردم گزارش بدهیم؛ اگر هم عدهای آن را سیاهنمایی بدانند مهم نیست؛ مهم این است که مردم در جریان همهچیز قرار بگیرند.
در آخرین دوره انتخابات شوراهای شهر، شاهد حضور جدی مردم بودیم که برای تغییردادن ترکیب شوراها و مجموعههای مدیریت شهری به میدان آمدند. این مسئله را تا چه حد میتوانیم نتیجه نارضایتی از مجموعه مدیریت شهری سابق بدانیم و بهنظرتان مجموعه مدیریت شهری فعلی باید چه اقداماتی بکند که این مشارکت شهروندان سرکوب نشود؟
مدیریت شهری باید به وعدههایی که در زمان انتخابات به مردم داده است عمل کند؛ اگر این کار را نکند طبیعتا همان رفتاری که با گروه قبل شد با اصلاحطلبان هم خواهد شد. باید بدانیم که مشارکت مردم در راستای تغییر بوده است و مردم همهچیز را نظاره میکنند و بر اساس آن تصمیم بعدی خود را میگیرند.