ایرج کریمی
میدونی رانندگیهامون چرا آنقدر بده؟ برای اینکه خیابونرو نمیتونیم با هم تقسیم کنیم. نمیتونیم خیابونرو با هم شریک شیم. حتی عشقرو نمیتونیم با هم تقسیم کنیم.پسرجون، یه خاطره از عشق و خیابون برات تعریف میکنم. دوره انقلاب یهروز طبق معمول من و بابات رفتیم راهپیمایی. مسیرمون کشید تا پلیتکنیک. اونجا بهمون حمله کردن. تیر هوایی و باتوم و بزنبزن و تعقیب و گریز. از نفس افتاده بودیم هیچ، از پا نیفتاده بودیم اونم هیچ. خونه که رسیدیم بابات گفت ناهار چی داریم؟! ماتم برده بود، چون تمام روز با هم بودیم. با هم داد زده بودیم، با هم دویده بودیم.
همینارو بهش نگفتی؟نه. چون جوابرو میدونستم. بهش هیچی نگفتم چون دوستش داشتم. براش دمیباقالی بار گذاشتم و نیمرو که خیلی دوست داشت. یعنی سریعترین پلویی که میشد درست کرد. من از سهم خیابونم گذشتم.
نیم رخ ها
در همینه زمینه :