آسمان آبی محدود
میثم قاسمی
ناگهان باد وزید. همین یک جمله کوتاه که شباهت کمی با شعر دارد، حال و روز ساکنان پایتخت را عوض کرد. آسمان آبی و تکه ابرهای سفید آنقدر زیبا بودند که مردم در هر نقطهای از شهر بهسمتی ایستاده و از این تصویر زیبا عکس گرفتند. مسابقه راه افتاد که قله دماوند از کجای شهر معلوم است و شاید اگر نبودند این ساختمانهای بیقواره شاید میتوانستیم دیو سپید پای در بند را از دریاچه چیتگر هم ببینیم. شبکههای اجتماعی چند روزی میزبان تصاویر آسمان تهران بودند که شهروندان با ذوقزدگی خاصی آنها را ثبت کرده بودند. چرا مردم اینچنین به هیجان آمدند؟ خیلی طبیعی است، چون کمتر روزی در سال را میتوان یافت که هوا اینقدر صاف باشد. آن هم به مدد باد مداومی که آمد و مازوتسوزان، دیزلسواران و تکسرنشینها هرچه کردند نتوانستند شکستش دهند. بعضی حقوق انسانی آنقدر طبیعی و اولیه هستند که در هیچ کتاب و اعلامیه حقوق بشریای به آنها اشاره نشده. در حقیقت آنها حقوقی هستند که آدمها نمیتوانند در نبودشان زندگی کنند. یکی از همین حقوق بدیهی و اولیه، حق نفس کشیدن است. همه آدمهای کره زمین از لحظهای که متولد میشوند، پیش از آنکه نخستین گریه را سر دهند، نفس میکشند تا لحظه پایان حیات. در حقیقت اگر حق نفس کشیدن از انسانی سلب شود، حق حیات از او گرفته شده است. اما همین حق اولیه آنقدر نقض شده که دیگر نقصانش تعجب کسی را بهدنبال ندارد. چند سال پیش یکی گفت که در فصل زمستان در همه جای دنیا با معضل آلودگی هوا روبهرو هستند. البته بعدا دیدیم که چنین نیست و در خیلی از کشورهای دیگر، راهکارهایی برای مقابله با این آلودگی پیدا کردهاند. همان روزها دیگری گفت که این ماجراهای آلودگی هوا برای جلوگیری از صنعتی شدن ایران است.
چند وقت پیش یکی هم پیدا شد که گفت اگر برق میخواهید، دود را تحمل کنید و به همین سادگی حق نفس کشیدن میلیونها انسان نادیده گرفته شد. حالا باد آمده و آلودگی را برای چند روز برده؛ اما همه میدانیم باز هم اوضاع به حالت قبل بازخواهد گشت. متأسفانه مشکلی که با آن روبهرو هستیم نه راهکار کوتاهمدت دارد و نه برطرف کردن آن ساده است؛ اما لاینحل نیست. کافی است نخواهیم چرخ را از نو اختراع کنیم یا بدتر، بگوییم اصلا چرخ نمیخواهیم.