امرالله و مایاها
مسعود میر
از چهارتا لقمه حاضری سال، فقط همان تتمه تعارفش مانده است. امروز زمستان آمد تا دوباره عزای موهای سفید را بگیریم و بهخودمان نهیب بزنیم که: ای امان از عمر رفته. این حکایت اما انگار بدل شده به یک عادت و یک تکرار. بسیاری از ما قدردان روزهایی که صبحش را به شب میرسانیم نیستیم و فقط انبان وظیفه را تلنبار میکنیم بدون هیچ مکثی برای چشیدن حلاوت زنده بودن. اصلا نمیخواهم بگویم همهچیز گل و بلبل است و ما چرا بهجای مسائل روزمره به زیباییها خیره نمیشویم بلکه تأکیدم بر این است که در این آشفته بازار زندگی، برنده کسی است که یادش نرود که از موهبت زنده بودن، جذابیت عبور فصول و البته خوشقولی روزانه خورشید بهرهمند است. نگاهی به آمار و ارقام آخرالزمانی مرگهای ناشی از پاندمی در 2 سال گذشته بیندازید تا حواستان جمع شود.اصلا همین حالا که بالاخره واکسن و ماسک دادرس شدند هم حرف از روزی 40، 50مرگ کرونایی است. سرطان و سکته و تصادف و همه مخلفات دیگر پیشدستی مرگ را هم که حتما میشناسید. خب با همه این اوصاف ما زندهایم و فردا روز دیگری است.
اصلا همین چند سال پیش یادتان نیست که شایع شده بود همزمان با آغاز زمستان زمین در مرکزیت منظومه شمسی قرار میگیرد و طبق پیشبینی قوم مایا در بیست و یکمین روز دسامبر سال ۲۰۱۲ زمین از بین میرود؟ بله الان میگویید چقدر مسخره و اصلا این حرفها چیست و خلاصه تلخندی هم حواله میکنید اما خودمان میدانیم که در همان ایام با طرف بدبین ذهنمان خلوت کرده و نهیب زده بودیم که اگر خورشید اول زمستان جدی جدی طلوع نکند برای ما چقدر کار و آرزو و حسرت باقی میماند.
من و ما هر روز در تلاشیم تا بالاخره تنگ زندگی را خرد کنیم و بیادا و ادعا از پس مشکلاتمان برآییم، اما به قول خاله لیلای سریال روزی روزگاری که اتفاقا امروز تولد کارگردانش(امرالله احمدجو) هم هست: ادعایی ندارم خودش کم ادعایی نیست...
ما به زندگی دچاریم و یادمان رفته تا لذت ببریم از زندگی، از بودنها، از منتفی شدن پیشبینی مایاها، اصلا از همین متنی که امرالله خان نوشت و سریالی که ساخت.