غروب فوتبال
مهرداد رسولی
تمـــاس سعید رمضانی در گرمای طاقتفرسای تابستان سال1389 مرا از دفتر روزنامه در خیابان طالقانی تهران به بیمارستان کسری کشاند. پشت در اتاق عمل، جز خانم شفیعی و 2نفر از اقوام ناصرخان کسی نبود. خانم شفیعی خسته بود و بیقرار. مدام راه میرفت و یکریز میگفت چیزی نیست. انگار بهخودش نهیب میزد. گفتم چه خبر خانم شفیعی. نای جوابدادن نداشت. از ته ماجرا باخبر بود اما نمیخواست به رسانهها درز پیدا کند و با تیتر درشت روی جلد روزنامههای فردا برود؛ هرچند خبر، دیر یا زود با جزئیات دهان به دهان میچرخید. خبر ابتلای ناصر حجازی به سرطان مثل بمب بود. میترکید و کل شهر صدایش را میشنیدند. این همان چیزی بود که کسی جرأت گفتنش را نداشت و به قول یکی از دوستان، هیچ خودکاری جرأت نوشتنش را نداشت. وقتی با پزشک معالج ناصرخان همصحبت شدم، همه تردیدها به یقین بدل شد. پزشک میگفت نتیجه آزمایشهای اولیه نگرانکننده است و حالا باید ببینیم سرطان پیکر نحیف ناصرخان را در آغوش کشیده یا نه. به روزنامه که برگشتم گزارش را نوشتم و تیتر زدم؛ سرطان، روی نقطه پنالتی. سردبیر خوشذوق روزنامه برای تلطیف این خبر هولناک «سایه» را به ابتدای تیتر اضافه کرد و حاصل کار، گزارشی شد که فردای آن روز روی خروجی همه سایتهای خبری معتبر قرار گرفت.
برای من ناصرخان روی تخت بیمارستان هم شمایل دروازهبان شجاع و بیباکی بود که با آن استایل بیمانندش به هر تیمی ابهت میداد. امیدوار بودم به بهترین سیو زندگیاش؛ مثل همه هواداران پرتعدادی که ناصر حجازی برایشان اسطوره همه دوران بود.
8ماه نوشتم فقط یک معجزه ناصرخان را نجات میدهد با تیتر «اسطوره در اغما» و مدتی بعد از آن، خبر پرکشیدنش را در میان جمعیتی که شبانه مقابل بیمارستان کسری دست به دعا برداشته بودند، شنیدم.
امروز تولد ناصر حجازی است و فرصتی برای یادبود یکی از استثناییترین شخصیتهای تاریخ فوتبال ایران. ناصر حجازی اما از آن نامهاست که تا ابد از تاریخ فوتبال ایران محو نمیشود. مربی نجیبی که بعد از بازی معروف با سایپا و طرح ماجرای خیانت چند بازیکن که به اخراجش منجر شد، هرگز درباره پشت پرده آن بازی پرماجرا صحبت نکرد و اتفاقات آن را مثل راز سر به مهری در سینه نگه داشت. ناصر حجازی یکی از معدود کسانی بود که در این فوتبال حق و صلاحیت داشت راجع به همهچیز صحبت کند اما هرگز از دایره ادب خارج نشد. او انگار از جنس این فوتبال نبود، اما جایش در این فوتبال خالی است. مردی که بعد از مرگش تیتر زدند؛ عقاب از شهر کلاغها پر کشید. مردی که میخواست رئیسجمهور شود...