• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
چهار شنبه 26 آبان 1400
کد مطلب : 145693
+
-

گفت‌وگو با «فرشید مقدم سلیمی»، جامعه‌شناس درباره دلایل تداوم آسیب‌های اجتماعی در هرندی

دروازه‌غار محصول تبعیض در خدمات و امکانات

دروازه‌غار محصول تبعیض در خدمات و امکانات

مرضیه موسوی

در محله دروازه‌غار 40 تشکل مردمی فعالیت می‌کنندو بر موضوعات گوناگونی متمرکزند؛ از کودکان‌کار و بی‌شناسنامه و زنان سرپرست خانوار گرفته تا مهاجران غیرقانونی، معتادان و کارتن‌خواب‌ها.... به عبارت دیگر، برای هر آسیب اجتماعی در این محله چند انجمن مردم‌نهاد آستین همت بالا زده‌اند. چند سال است که ستاد اجرایی فرمان امام(ره)، شهرداری، کمیته امداد، قرارگاه‌های جهادی سپاه و... هم باطرح‌ها و برنامه‌هایی پا به میدان آسیب‌های این محله گذاشته‌اند، اما هنوز نمی‌توان قاطعانه مدعی شد که تعداد کارتن‌خواب‌ها در این محله از 5 سال گذشته کمتر شده یا آسیب‌ها کاهش یافته است.  «فرشید مقدم سلیمی»، جامعه‌شناس و پژوهشگر اجتماعی، که سابقه فعالیت در مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری و مراکز پژوهشی دیگر را در کارنامه دارد، اعتیاد، کارتن‌خوابی و بی‌خانمانی را محصول یک فرایند می‌خواند و از اینکه به یک روند تبدیل شده نتیجه می‌گیرد که دولت‌ها برنامه‌ای برای دروازه‌غار نداشته‌اند.  او که همکاری با انجمن حمایت از کودکان‌کار در محله دروازه‌غار را هم تجربه کرده، تأثیر فرهنگ جامعه را در بازتولید تبعیض اجتماعی مؤثر می‌داند؛ چرا که«مدام توسط مسئولان و سلبریتی‌ها و... این موضوع مطرح می‌شود که اگر کسی نتوانسته حداقل‌هایی برای خود فراهم کند، بی‌دست و پا یا تنبل است. این نگاه، کمک به آسیب‌دیدگان را‌کاری خیر‌خواهانه می‌داند نه یک مسئولیت اجتماعی. و مسئولیت را از گردن دولت‌ها هم ساقط می‌کند.»  حالا که هزار راه رفته برای حل مشکلات دروازه‌غار بی‌نتیجه مانده، بد نیست سراغ چرایی غیرکارآمدی بسیاری از فعالیت‌ها در این محله برویم. با فرشید مقدم سلیمی درباره روند رو به رشد آسیب‌های اجتماعی در دروازه‌غار، الگوها و نحوه مقابله با آسیب‌ها به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم.

 سال‌هاست که انجمن‌های مردم‌نهاد و دولت‌ها فعالیت‌های مستمر و طرح‌های مختلفی در دروازه‌غار اجرا می‌کنند. با این حال، آسیب‌ها همچنان باقی است و روز‌به‌روز بیشتر هم می‌شود. به نظر شما علت چیست؟
برای پاسخ به این سؤال، اول باید اشاره کنم که پدیده افزایش آسیب‌های اجتماعی در سال‌های گذشته در دروازه‌غار یک روند است و صرفاً یک تغییر موقت نیست. این مشکلات در سال‌های متمادی، روز‌به‌روز بیشتر شده‌اند و تنها در مقطع زمانی کوتاه یکی‌ـ دو‌ساله شکل نگرفته‌اند. فعالیت‌های انجمن‌های مردم‌نهاد زمانی می‌تواند مؤثر باشد که تغییرات در سطح خرد با تغییرات کلان همراه شود.  برای ایجاد تغییر در یک روند کلان لاجرم به مداخله و برنامه‌ریزی یک دولت مردم‌سالار نیاز داریم و انجمن‌های مردم‌نهاد به تنهایی نمی‌توانند آن را اصلاح کنند.
 یعنی حضور ناکافی و به‌موقع دولت در دروازه‌غار را عامل تبدیل آسیب اجتماعی در این محله به یک روند می‌دانید؟
مشکلات دروازه‌غار به چه دلیل به وجود آمده است؟ بیکاری در سال‌های گذشته در کشور یک روند رو به افزایش بوده. از طرف دیگر، افزایش جمعیت غیرفعال را داریم؛ همچنین شاهد افزایش بیکاری پنهان در جامعه هم هستیم‌؛ یعنی افرادی که تنها چند ساعت محدود در هفته کار می‌کنند. این افراد گرچه در آمار، شاغل محاسبه می‌شوند، اما ماهیتاً با افراد بیکار فرقی ندارند. وضعیت معیشتی را نگاه کنیم؛ سال‌هاست حداقل حقوق در کشور ما تناسبی با تورم ندارد. افزایش فقر، کاهش درآمد و افزایش بیکاری شاخص‌های مهمی در بروز آسیب‌های اجتماعی‌اند. بیکاری و فقر تنها یکی از شاخص‌هایی است که ما الان درباره آن صحبت می‌کنیم. در مورد دیگر شاخص‌ها هم وضعیت مشابه یا بدتری را شاهدیم که به تولید آسیب منجر می‌شود. به‌راحتی می‌توان حدس زد که افزایش مشکلات معیشتی و موضوعاتی مثل تغییرات اقلیمی و... ارتباط نزدیک و مستقیمی با آسیب‌های اجتماعی دارد.


 با چنین پیش‌فرض‌هایی آیا توجه به آسیب‌دیدگان اجتماعی در این محله، توجه به یک معلول به شمار می‌رود؟ یعنی هدف‌گذاری دولت و انجمن‌های مردم‌نهاد برای کمک به این افراد در هرندی کاری عبث است و باید سراغ چرایی و سرمنشا این آسیب‌ها رفت؟
اعتیاد، کارتن‌خوابی و بی‌خانمانی محصول یک فرایند هستند. باید بدانیم این افراد چرا از محیط خانه دور شده‌اند. آیا درست است که عده‌ای می‌گویند آنها از مسئولیت زندگی فرار کرده‌اند؟ ماجرای افزایش روزانه این افراد در چنین شرایط دشواری چیست؟ می‌دانیم که کارتن‌خواب‌ها به نوعی مطرودان و به حاشیه رانده‌شدگان جامعه‌اند. یافتن دلیل و ریشه این مشکلات کار دولت‌ و نهادهای جامعه مدنی است. حالا که به یک روند تبدیل شده می‌توان نتیجه گرفت که دولت‌های ما برنامه‌ای برای دروازه‌غار نداشته‌اند و با نگاه موشکافانه به مسئله نگاه نکرده‌اند. حتی ممکن است سراغ منشأ این اتفاق هم نرفته باشند. اما توجه به این افراد و برگرداندن آنها به زندگی عادی، مسئولیت اخلاقی همه ماست. انجمن‌های مردم‌نهاد به همین دلیل در این محله‌ها حضور دارند. آنها نیازهای اولیه را برای افرادی که جامعه و دولت سعی در انکار و فراموش کردنشان دارد برطرف کنند.

 این انجمن‌ها زاویه نزدیک و بسته‌تری به موضوعات دارند. حتی اگر دید کلان داشته باشند امکانات و ابزارهای لازم برای حل همه این مشکلات را ندارند. پس انجمن‌ها بر اساس ماهیتشان، فعالیت‌های پراکنده‌ای در دروازه‌غار انجام می‌دهند. به نظر شما در چنین شرایطی این فعالیت‌ها می‌تواند آسیب‌زننده باشد؟
انجمن‌های مردم‌نهاد در این محله به طردشدگان جامعه برخی خدمات را می‌رسانند. احتمالاً بپرسید که پیامدهای این خدمات‌رسانی در درازمدت چیست؟ نمی‌دانم راستش این موضوع در درجه بعدی اهمیت قرار دارد. مهم است؛ اما در مرحله بعد. اولویت این است که نیازهای این افراد تأمین شود. ما در سطح خرد، اتفاقی را که الان پیش رویمان است، می‌بینیم. افرادی را می‌بینیم که از حداقل‌های زندگی هم برخوردار نیستند و باید این کاستی‌ها را برایشان جبران کنیم. پیش‌بینی آینده و اینکه چه اتفاقی با این کمک‌ها رخ می‌دهد، فرایند دیگری است. موضوعی که امروز کم‌کم در دنیا مطرح می‌شود، این است که هر فردی در هر کجای این کره خاکی، باید به حداقل‌هایی از لوازم و منابع زندگی دسترسی داشته باشد. در حالی که ما از این نگاه عقب هستیم.

 معیار شما برای مقایسه جهان‌بینی ما و سایر کشورها در مورد فقر چیست؟
به رفتارهای مختلف در سال‌های گذشته در مورد فقرا نگاه کنید؛ در برنامه‌ای تلویزیونی در مقابل فرد معتاد لیوان آبمیوه نمی‌بینید، اما در همان برنامه مهمان دیگری هست که در مقابلش آبمیوه می‌گذارند و این رفتار در ابتدا چندان غیرعادی هم به نظر نمی‌رسد. مدام توسط مسئولان و سلبریتی‌ها و... این موضوع مطرح می‌شود که اگر کسی نتوانسته حداقل‌هایی برای خود فراهم کند، بی‌دست و پا یا تنبل است. فردی که مسئولیت معیشت مردم را در دولت برعهده گرفته، در رسانه‌ای که با هزینه مردم می‌چرخد، به مردمی که یارانه می‌گیرند، توهین می‌کند. فقیر عقب‌تر از بقیه جمع حرکت می‌کند، از نشستن در صدر مجلس محروم است و این موضوعی عادی و پذیرفته‌شده برای همه است. این نگاه است که کمک به فقیر و کمک به آسیب‌دیده را‌کاری خیر‌خواهانه و مستحبی می‌داند، نه یک مسئولیت اجتماعی واجب. در حال حاضر، شاهد این هستیم که گفتمانی در جامعه در حال ترویج است که اقلیت‌ها را مسئول شرایط بد اجتماعی معرفی می‌کند. در حالی که این افراد خودشان معلول و قربانی هستند. این نگاه که مهاجران فلان آسیب را با خود به این محله آورده‌اند، فلان قوم باعث شیوع دستفروشی شده‌اند و... گرایش فکری خطرناکی است که نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه مسئولیت را از گردن جامعه و دولت‌ هم ساقط می‌کند. هرقدر نظام تبعیض گسترده‌تر شود، این آسیب‌ها و شکاف بین مردم هم بیشتر می‌شود.


 آیا این ناامیدی، باعث برداشتن مسئولیت از دوش دولت‌ها نمی‌شود؟ ما را از مطالبه‌گری از دولت و مدیران ناامید نمی‌کند؟
این ناامیدی باعث کاهش مطالبه‌گری می‌شود. نباید ناامید بود. اما مهم است که بدانیم باید به چه چیزی امید داشت. موافقم که نباید مسئولیت را به این بهانه از دوش دولت برداشت، ولی باز باید توجه داشت که مطالبه‌گری باید از چه نوعی باشد؟ اگر دولت را داور بی‌طرف فرض کنیم دچار مطالبه‌گری کودکانه می‌شویم مقابلش این است که مطالبه‌گری باید همراه با قدرت اجتماعی واقعی باشد. باید مدام دولت‌ها و مدیران را تحت فشار قرار داد تا مطالبات را محقق کنند. حتی اگر این روند سال‌ها طول بکشد. اما در این فاصله باید چه کرد؟ باید کار درست را برای تأمین نیازهای اولیه و حداقلی انجام دهیم. می‌دانیم که مشکلات هرندی و دروازه‌غار با پختن غذا برای کارتن‌خواب‌ها، برگزاری کلاس‌های نقاشی برای کودکان‌کار و توزیع لباس گرم حل نمی‌شود، اما نیاز حداقلی این محله و کارتن‌خواب‌ها باید برطرف شود. تا وقتی مشکلی در این سطح وجود دارد، فرد آسیب‌دیده اولویتی برای حل سطوح دیگر مشکلات خود نخواهد داشت. کسی که چند روز است غذای گرم نخورده، چطور می‌تواند درباره زخم‌ها و آسیب‌های روحی‌ای که طرد شدن به او وارد کرده، حرف بزند؟ حقیقت این است که منابع و توان این انجمن‌ها محدود است و اغلب فقط می‌توانند به رفع روزانه نیازها در این محله بپردازند و دیگر فرصتی برای برنامه‌ریزی‌های بلندمدت‌تر ندارند. حتی مجال کمتری هم برای فشار به مدیران پیدا می‌کنند تا به ریشه این مشکلات رسیدگی شود. فکر می‌کنم آنچه امروز در دروازه‌غار در حال رخ دادن است، محصول تبعیض‌های ساختاری است. تا این شکاف برطرف نشود، حتی اگر معتادان و کارتن‌خواب‌ها به‌صورت روزانه از این محله جمع‌آوری شوند، دوباره در کوچه‌ها و پارک‌ها آنها را خواهیم دید. برای حل شدن مشکلات این محله و دیگر محله‌های آسیب‌دیده، باید سراغ منشأ مشکلات برویم و شاخص‌های پراهمیتی که سلامت روان و سلامت جسم جامعه را می‌سازند، بازسازی کنیم تا دیگر وجه‌های جامعه هم سر جای خود قرار بگیرند. البته که درست کردن معمولاً بیشتر از خراب کردن، زمان نیاز دارد. این را هم بدانیم که برای حل این مشکلات و آسیب‌ها به زمان زیادی نیاز داریم. 

این خبر را به اشتراک بگذارید