شاید بزرگترین خشمها و سرخوردگیها از بیکاری نیست، از نداری نیست، از بیآینده بودن نیست: از احساسِ نداشتن فرهنگ است زیرا آدم میان فرهنگهای متفاوت، نمادهای سازشناپذیر، چهارشقه شده است. چگونه میتوان وجود داشت اگر آدم نداند در کجا قرار گرفته است.
اگر باید همزمان به فرهنگ ماهیگیران تایلندی و بورژواهای فرانسوی گردن نهادن، کدامین کس بخواهد اینهمه بار گران بودن؟ بنابراین، آدم ماشینها را آتش میزند، میکشد و غارت میکند.
ظرافت جوجهتیغی
در همینه زمینه :