صفحاتی درباره گذشته، اکنون و آینده جستارنویسی درایران
جستارجو
نگار حسینخانی- روزنامهنگار
میگویند که داستان و ناداستان دو سر طیفی طولانیاند و نوشتههای ما میتواند سیالوار در این طیف غوطهور باشد اما جستار اگر در این طیف باشد، در آن سو است که ناداستان قرار گرفتهاست. «جستار نه مقاله است، نه مکاشفه، نه مرور(ریویو)نویسی برای کتاب، نه زندگینامه، نه گزارشی مبسوط، نه متنی بهشدت منتقدانه، نه جوک بیمزه، نه تکگویی، نه سفرنامه، نه مجموعهای از جملات قصار، نه مرثیه، نه بخشی از یک گزارش، نه...، جستار میتواند هیچکدام یا بسیاری از این موارد باشد.» این تعریفی است که سوزان سانتاگ از جستارنویسی ارائه میکند. اما واقعا جستار چیست؟ گفته میشود جستار، ناداستانی خلاق است؛ یعنی داستان واقعی مبتکرانه و خلاقانهای که فرم کوتاهی دارد، بسیار وابسته به سلایق نویسنده خود است و از دیدگاه منحصربهفرد نویسنده ایدهای را بیان یا کشف میکند؛ بنابراین جستار از دل ناداستان بیرون آمده و انواعی دارد؛ یعنی جستارنویسان تنها روی یک محور تحریر نمیکنند بلکه در محتوا، نوع خاصی از آن را برمیگزینند. گاهی جستار «متعین» یا «تعریفی» مینویسند و گاهی «انتقادی» یا جستار «روایی» که بنمایهای دارد و کل روایت حول آن شکلگرفته و پیش میرود. گاه نویسنده جستار «توصیفی» مینویسد و گاهی «توضیحی»، «اقناعی»، «جدلی»، «تحلیلی»، «علّی»، «فرایندی»، «تبیینی» یا جستاری بر پایه «قیاس و تقابل».
الیزابت گسکل، داستاننویس وقتی ناداستان نوشت با چالش جدیدی روبهرو شد. ممکن است شما نیز با مشابه این مشکل روبهرو شوید. آزاده هاشمیان، مدیر سایت «ناداستان بهتر از داستان» در صفحه شخصی خود نوشته است: «گسکل وقتی بیوگرافی شارلوت برونته را نوشته بود، اثرش را دوست نداشت چون راز بزرگ شارلوت، یعنی عشقش به آقای هگر را مخفی کرده بود. گسکل نوشت: من هرگز بیوگرافی ننوشته بودم و نمیدانستم دقیقا باید چکار کنم. باید دقیق بود و به واقعیتها وفادار ماند؛ کاری که برای یک داستاننویس سخت است. چالش نویسنده ناداستان، حرکت روی مرز باریک وفاداری به حقیقت و پایبندی به اصول اخلاقی است. نویسنده ناداستان باید تصمیم بگیرد حقیقت را کجا بگوید که زندگی افراد درگیر در روایت را تلخ نکند. در مقابل، آبروی افراد را تا کجا حفظ کند که به بیان حقایق اصلی روایت صدمه نزند؛ مرزی که تعریف مشخصی نداشته و به فرهنگ کشورها وابسته است». آن لموت در کتاب «پرنده به پرنده» مینویسد: «چیزی که برای شما اتفاق افتاده متعلق به شماست. داستانتان را بگویید. اگر آدمها دوست داشتند دربارهشان با لطف بنویسند، باید بهتر رفتار میکردند». به گمانم در خواندن جستار هم باید به همه اینها فکر کرد. هر چند دیوید فاستر والاس برچنین گزارهای متصور نیست. والاس از از جستارنوسان بنامی است که میگوید این نویسنده است که باید بداند جستار مینویسد. برای خواننده دانستن اینکه متن جستار است یا نه فرقی نمیکند.
اما ما در این پرونده، در گزارشی به نمونههای وطنی جستارنویسی و بهترینهای آن اشاره کردهایم. به تاریخ یک گفتوگو در پاییز 1351با شاهرخ مسکوب که حالا نزدیک به نیمقرن از آن روز خاص که در «کتاب امروز» ثبت شد میگذرد. آن روز که مسکوب مقابل تیم دریابندری نشست و بهاحتمالی فهیمه راستکار، آن را در قابی ثبت کرد. آن روز تیم نجف گفتوگوی مفصلی با مسکوب انجام دادند و در آن مصاحبت از جستار حرف زدند اما این متن فقط نگاهی تاریخی به آن روز نیست، بلکه درسهایی برای ما در امروز با خود دارد. هرچند ما در این پرونده به همینجا بسنده نکردهایم. در بخشی با عنوان «جستوجوگران محبوب من» از نویسندهها، جستارنویسان و مترجمان خواستیم تا جستارنویس محبوب خود را به ما معرفی کنند؛ 10پیشنهاد از بهترین نمونههای جستار که نامهایی در آن بهکرات مرور شدهاند.
در زاویهای از صفحه علی خدایی درباره کتاب «نزدیک داستان»اش که سال 96منتشر کرده گفته و به این اشاره کرده است که کتاب او در قالب ناداستان شناخته میشود. خدایی که به داستاننویسی شهره است در این نوشته میگوید که گاه آنچه مینویسد، داستان نیست بلکه از المانهای داستانی بهرهبرده و شخصیت، واقعه و... در نوشتههایش جای داده شده است. در گوشهای دیگر از پرونده، نوید پورمحمدرضا، مترجم و مدرس جستار در یادداشتی درباره جستارنویسی شخصی نوشته است.
شمیم مستقیمی، مستندساز و جستارنویس، در گفتوگویی با عنوان «صدای بیصداها» در این پرونده به ما توضیح داده که خلاف تصور موجود که جستار را قالبی نو یافته و تازه مد شده میداند، این قالب سابقهای 400ساله دارد. مستقیمی به مسئله مهمی در این گفتوگو اشاره میکند و آن اینکه جستار یک واقعیت و فرم تمرکززدا و کثرتگراست. بنابراین خواننده هر آن باید منتظر باشد که موضوع و نظر جدید، دیده نشده و منحصربهفردی پیدا شود و تصوری را که قبل از آن وجود نداشته، برایش شکل دهد. در بخش دیگری از پرونده جستار به رونق جستارنویسی در بازار کتاب، مجلات و مؤسسات پرداختهایم. این گزارش با عنوان «از نتایج سحر» به جوایز و هر آنچه پیرامون این قالب در سالهای اخیر شکل گرفته است میپردازد. مازیار اخوت، نویسنده نیز که از تبار جستارنویسان است در گفتوگویی با عنوان «ضمیر اول شخص جستارنویس نیست» به ما میگوید که یکی از اساسیترین فرقهای جستار همان تفکر است؛ یعنی شما نمیتوانید ادعا کنید یک جستار نوشتهاید وقتی محصول نهایی خالی از عنصر تفکر باشد. در کنار تفکر، او کلمه پژوهش را هم اضافه میکند؛ «نباید فکر کنیم این نوع از ناداستان یک دستنوشته شخصی است. این دو عنصر اگر در دل متنی با مشخصات روشن ابتدایی جستار وجود داشته باشند، میتوان پذیرفت که نویسنده راهش را درست رفته است.» در واقع اخوت در این گفتوگو به الزامات و مواد اصلی نوشتن جستار اشاره میکند.