علی مطهری در گفتوگو با همشهری از رفتار شهید مطهری با مخالفان سخن گفت
الگوی گفتوگو با مخالف
شهید مطهری در تاریخ انقلاب اسلامی چهرهای از خود به ثبت رسانده که درباره مسائل سیاسی روز کشور دغدغه مند بوده و سعی میکرده در گفتمان سیاسی و اجتماعی زمانه خویش تأثیرگذار باشد. ایشان را متفکری میدانند که با قوّت فکری و اندیشۀ قوی و صائب خود وارد میدانهایی شد که تا آن وقت هیچکس در زمینۀ مسائل اسلامی وارد این میدانها نشده بود. در روزهایی که بحث گفتوگوی ملی بین مسئولان کشور جاری است و برخی مسئولان کشور به واسطه خودبرتربینی یا تعصب جناحی حاضر به گفتوگو برای حل چالشهای کشور نیستند و در آستانه سالروز شهادت شهید مرتضی مطهری به سراغ علی مطهری، فرزند شهید مطهری رفتیم تا درباره رفتار شهید با مخالفان و نگاه ایشان به بحث گفتوگو و مباحثه صحبت کنیم.
دلایل ترور شهید مطهری را در چه میبینید، چرا فرقان شهید مطهری را نشانه گرفت؟ چرا بعد از آن سراغ شهیدمفتح رفت؟
شهید مطهری کسی بود که موضعش درباره کمونیستها و مجاهدین خلق و گروه فرقان و مانند اینها مشخص بود و کسی در میان سران انقلاب این ویژگی را نداشت. از طرفی ایشان بهشدت با ورود افرادی با این تفکرات به دستگاه رهبری انقلاب مخالف و مانع ورود آنها بود و آنها اعتماد کامل امام خمینی(ره) به ایشان را هم میدانستند، لذا بهعنوان نخستین هدف انتخاب شد. شهید مفتح هم به یک معنی فدای شهید مطهری شد. چون گروه فرقان مدتی در مسجد قبا لانه کرده بود که امامت جماعت این مسجد به انتخاب استاد مطهری بهعهده دکتر مفتح گذاشته شده بود. وقتی این گروه در آنجا لانه کرد شهید مطهری به شهید مفتح گفتند که حضور آنها در مسجد قبا صلاح نیست و آنها اخراج شدند. لذا گروه فرقان کمر به قتل دکتر مفتح بست.
نکاتی را قبلا شما در سخنرانیهای مختلف اشاره کردهاید مبنی بر اینکه شهیدمطهری خط نفاق را به خوبی تشخیص میدادند؛ مثلا مخالفت ایشان با قرائت پیام از سوی مادر رضاییها در لحظه ورود امام را مثال زدهاید، این شناخت خط نفاق چقدر در ترور ایشان تأثیر داشت؟
بله، بسیار تأثیر داشت. آنها به درستی فکر میکردند که با وجود استاد مطهری نمیتوانند به دستگاه رهبری نهضت اسلامی وارد شوند و فکر میکردند که امام(ره) نیز تحتتأثیر استاد مطهری با آنها مخالف است والا خودش چندان مخالف نیست، درحالیکه اشتباه میکردند و خود امام،مجاهدین خلق و امثال فرقان را خوب میشناخت.
شهید مطهری در عین حال اعتقاد بالایی به گفتوگو در جامعه داشتند، ایشان با جریانات فکری مختلف به گفتوگو مینشستند، جریاناتی که اساسا در جهت رد یکدیگر میکوشیدند، با این حال امروز جریانات همسو هم در داخل کشور از گفتوگو با یکدیگر فرار میکنند، شهید مطهری اگر امروز بودند چه اتفاقی در حوزه گفتوگو و مباحثه در جامعه متصور بود؟
ایشان آنجا که احساس صداقت میکردند و اینکه کسی دنبال حقیقت است ولو اشتباه کرده باشد، برخورد دوستانه و روش بحث و گفتوگو داشتند. مثال آن نوع برخورد ایشان با مرحوم مهندس بازرگان است که با اینکه نسبت به برخی برداشتهای آقای بازرگان درباره اصول عقاید انتقاد داشتند ایشان را بهعنوان نخستوزیر دولت موقت به امامخمینی(ره) معرفی کردند. ولی برخوردشان با مجاهدین خلق بهگونه دیگری بود چون معتقد بودند آنها صداقت ندارند و دچار نفاق هستند، در اصل مارکسیستاند و به دروغ از قرآن و نهجالبلاغه دم میزنند. این روش میتواند برای امروز ما هم درس باشد. تا آنجا که همه دنبال حقیقت هستند باید آزادی بیان و گفتوگو حاکم باشد.
با وجود گفتوگوهای زیادی که شهید با جریانهای فکری مختلف داشت اما چرا بیشترین تبلیغات جریانی مثل جریان مارکسیسم در جهت مخدوش کردن چهره شهید مطهری متمرکز بود؟
علت آن این بود که از منطق ایشان میترسیدند و از گفتوگو و مباحثه و مناظره با ایشان هراس داشتند. بهنظر میرسد که تنها راه نجاتشان را در از میان برداشتن ایشان میدانستند.
شما شخصا این میل به گفتوگو را از شهید مطهری به ارث بردهاید، نمایندهای هستید که به گفتوگو در جامعه معتقدید، نامه نگاریهای شما با مسئولان قضایی و مسئولان نهادهای حاکمیتی این مسئله را نشان میدهد. چرا مسئولان ما از گفتوگو با یکدیگر گریزانند؟ چه باید کرد تا این گفتوگو و مباحثه در کشور شکل بگیرد؟
متأسفانه نوعی خودبرتربینی و نگاه از بالا به پایین در برخی مسئولان و نهادهای کشور وجود دارد که مانع بحث آزاد میان آحاد جامعه با یکدیگر و میان مسئولان و مقامات با یکدیگر است. ملاقاتهای رو در رو و شنیدن مستقیم نظرات به جای مجادله در رسانهها، میتواند راه وحدت و اتحاد را هموار کند.
یکی از مهمترین خصوصیات شهید مطهری شهامت وی در انتقاد از نهاد روحانیت بود هرچند در جاهایی در برابر انتقادهای دکتر شریعتی از روحانیت، دفاعیات محکمی از این نهاد هم داشتند. چرا شهید مطهری بهعنوان یک عالم روشنفکر روحانی، به انتقاد از روحانیت روی میآورد؟ بهنظر شما امروز نهاد روحانیت چقدر در انتقاد از خود پیشرو است؛ چقدر در برابر انتقاد دیگران صبور است؟
استاد مطهری معتقد بودند که روحانیت مانند یک درخت آفتزده است که با آفات آن باید مبارزه کرد نه با اصل آن. عدهای بودند و امروز هم هستند که معتقدند باید این درخت از ریشه کنده شود، درحالیکه هیچچیز نمیتواند جای نهاد روحانیت را در جامعه پر کند. حامل فرهنگ اصیل اسلامی روحانیت است و اگر اسلام و رهبری جامعه بهدست قشر بهاصطلاح روشنفکر بیفتد در مدت زمان کوتاهی جامعه و نهضت اسلامی از مسیر درست خود خارج و دچار خودباختگی و خودکمبینی نسبت به فرهنگ غربی یا شرقی خواهد شد. مهم این است که قائل به لزوم اصلاح در روحانیت باشیم و اقدام صورت گیرد مانند آنچه استاد مطهری در مقاله «مشکل اساسی در سازمان روحانیت» بیان کردهاند که تقریبا همه آسیبهای این نهاد و راه رفع آن را ذکر کردهاند.
یادداشتی را خردادماه سال گذشته نوشته و درباره ظهور مجدد فرقان هشدار داده بودید؛ نسبت به ظهور جریانی هشدار داده بودید که ظاهر را میبینند و باطن اسلام را رها کردهاند، دلایل ظهور این جریان را در چه میبینید؟ اقتصادی است یا سیاسی؟ یا زمینههای اجتماعی دارد؟
منظور من ظهور فرقان از نظر روش و دگم بودن بود نه از نظر نوع افکار، چون گروه فرقان به نوعی روشنفکر و طرفدار التقاط اسلام با مارکسیسم بودند ولی از نظر دگمبودن و روش کار شبیه خوارج عمل میکردند و مخالف خود را خائن و ضدانقلاب معرفی میکردند. امروز هم افرادی هستند که به مجرد اظهارنظر مخالف نظر نظام او را به مخالفت با انقلاب و اسلام و ولایت متهم میکنند و این شبیه روش فرقان است، درحالیکه روش ما در برخورد با مخالفان باید متأثر از روش امیرالمؤمنین علی علیهالسلام باشد که چگونه با خوارج رفتار کرد. تا زمانی که آنها دست به سلاح نبرده بودند و حتی مزاحمتهایی برای امام علی علیهالسلام در وسط نماز و خطبه ایشان ایجاد میکردند، علی علیهالسلام آزادی بیان آنها را محدود نکرد و حقوق آنها را از بیتالمال قطع نکرد و آنها را شلاق نزد. تنها هنگام قیام مسلحانه آنها، با ایشان برخورد کرد.
در آن یادداشت به انتقادات جریانهای مختلف از وضعیت زندگی مسئولان اشاره کردهاید، مثلا نوشتهاید متأسفانه امروز هم افکاری شبیه افکار آنها پیدا شده، دائم میگویند خانه فلانی چندمتر است و ماشیناش داخلی است یا خارجی. ظاهر را چسبیدهاند و محتوای اسلام را رها کردهاند. این یادداشتتان با مبحثی که اخیرا رهبر معظم انقلاب نسبت به مسئولان فرمودند و آنها را از فراموشکردن ارزشهای دهه60 بر حذرداشته بودند چه نسبتی دارد؟ به هر حال یکی از ارزشهای دهه 60 سادهزیستی مسئولان بود.
البته این مطلب ربطی به سخن اخیر مقام رهبری ندارد. آنچه اخیرا ایشان درباره ارزشهای دهه 60 فرمودند مربوط به اخلاص و خلوص نیت و کار کردن برای خدا و اسلام بود که امروز در بسیاری از ما تغییر کرده است و البته مستقیما مربوط به سادهزیستی نمیشد بلکه غیرمستقیم مربوط میشد و البته سخن درستی است. در آن زمان همه خود را به انقلاب بدهکار میدانستند و اینکه چه کاری زمین مانده است تا ما انجام بدهیم، فرق نمیکرد که به نام چهکسی تمام شود. اما امروز همه ما طلبکار شدهایم و گاهی حرفهای سخیفی میزنیم که اصلا چرا ما باید به مردم فلسطین یا میانمار کمک کنیم. در واقع سطح فکر ما پایین آمده و باید برگردیم به همان حالت اوایل انقلاب.
امروز ترویج افکار و اندیشه استاد مطهری منحصر به چاپ و توزیع آثار ایشان شده است. نسل جوان که بیشتر گرایش به فضای مجازی دارد، کمتر به کتاب علاقه نشان میدهد. برای معرفی آثار و اندیشه شهیدمطهری چه باید کرد؟
البته نسل جوان باید به کتاب هم علاقه نشان بدهد و برای مطالعه وقت بگذارد. امروز دانشجویان ما عمق فکری دانشجویان قبل از انقلاب را ندارند و وقتی یک بحث جدی علمی یا اعتقادی مطرح میشود حوصله ندارند و میخواهند زود وارد بحثهای سیاسی شوند و سوت و کف بزنند و این پدیده خوبی نیست. جوانها مقداری سطحی شدهاند. البته از فضای مجازی هم برای نشر اندیشه استادمطهری باید استفاده کرد و این کار در حال انجام است.