• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
چهار شنبه 5 آبان 1400
کد مطلب : 143881
+
-

واکاوی هفت استعاره در فیلم «انگل»

سیزیف در سئول

اگر امروز بازی مرکب چنین رونقی یافته قطعا نتیجه سال‌ها عرق جبینی است که کارگردانان سینمای کره در راه این برندسازی سینمایی ریخته‌اند

سیزیف در سئول

علی عمادی- روزنامه‌نگار

چشم بادامی‌های کره‌جنوبی مدت‌هاست که به قدرت نرم تولید محتوای نمایشی پی برده‌اند و سال‌هاست درکنار تولید ابزار و لوازم موردنیاز زندگی، فیلم و سریال‌هایی می‌سازند که بی‌تردید فرهنگ نه‌چندان پرسابقه‌شان را به اقصی‌نقاط عالم صادر می‌کند؛ همانگونه که موسیقی کی‌پاپ را در کشوری مثل ما میان تین‌ایجرها باب کرده‌اند. در فرهنگ رسمی هم تلویزیون ما همیشه سهمی پررنگ برای سریال‌های پرقسمت کره‌ای درنظر داشته و خواهد داشت. از یاد نبرده‌ایم که سریال «جواهری در قصر» که همه آن را به نام شخصیت اصلی‌اش، «یانگوم» می‌شناختند، ملودرامی آبکی بود که بیشتر تلاش داشت فرهنگ آشپزی کره‌ای را بشناساند. اگر کارکرد ساخته‌هایی از جنس یانگوم ویژگی‌هایی محدود داشت و اندک مردمانی با آن مواجه می‌شدند، چند سالی می‌شود که تولیدات آنها جهانی‌تر شده‌اند. آخرین دستاوردشان سریالی بود که در نتفلیکس رکوردداری کرد. «بازی مرکب» درکنار داستان تقریبا تکراری و معماهای نه‌چندان پیچیده و غافلگیری‌های معمولی خود، لحنی ضدسرمایه‌داری دارد. سوای پارادوکسی که فروش میلیارد دلاری این سریال از نمایش فقر ایجاد می‌کند، این محصول نیز بیشتر از این ژست، اثری درباره معرفی بازی‌های دسته‌جمعی کودکانه در این شبه‌جزیره شرق آسیاست. آنها به کیمیایی رسیده‌اند که می‌تواند روایت مسین معرفی فرهنگ محلی‌شان را به پول‌های طلایی دنیا تبدیل کند. اگر امروز بازی مرکب چنین رونقی یافته قطعا نتیجه سال‌ها عرق جبینی است که کارگردانان سینمای کره در این برندسازی سینمایی ریخته‌اند. زمان زیادی از آن سال نمی‌گذرد که فیلم «پارازیت» یا «انگل» مرغوب‌ترین اسکارها را درو کرد که حتی صدای ترامپ را هم درآورد؛ « دیدید؟ برنده اسکار یک فیلم از کره‌جنوبی شد. کلا این فیلم درباره چه بود؟ ما در موضوع تجارت به اندازه کافی مشکل با کره‌جنوبی داریم، با این همه، آنها جایزه بهترین فیلم سال را به آنها می‌دهند. این خوب بود؟ نمی‌دانم. نمی‌شود «برباد رفته» را دوباره برگردانیم؟» قرابت گفتمان بازی مرکب با فیلم انگل و استعاره‌هایی که در این دو اثر دیده می‌شود موجب شد تا این فیلم را بازخوانی کنیم.

    بونگ جون هو ،کارگردان خلاق «اوکجا» و «برف‌شکن» که نشان داده علاقه زیادی به پست‌مدرنیسم دارد، این‌بار سراغ ساخت یک کمدی سیاه رفته و پست‌مدرنیسم را، هم در بیان روایت، هم در تلفیق ماهرانه ژانرها و هم درمعماری خانه خانواده ثروتمند داستان که عمده فضای فیلم در آنجا می‌گذرد، در معرض دید تماشاگران گذاشته است. ساختار قوی داستان و فیلمنامه محکم آن در اجرا، با نمایش جزئیات و بدون صحنه اضافی، درمجموع یک شاهکار کم‌نظیر آفریده است. باوجود ساختار یکدست، فیلم پر از استعاره‌هایی است که فراتر از نمایش اختلاف طبقاتی و رویارویی فقر و ثروت، به اخلاق، سیاست و حتی آینده جهان می‌پردازد.  جالب اینکه بونگ جون هو نه‌تنها سعی در اختفای استعارات خود در متن فیلم ندارد که به فراخور حال داستان، بر رمزگشایی آنها برای همه مخاطبان تأکید می‌کند.

 زیر زمین
بیراه نبود اگر اسم فیلم را زیرزمین می‌گذاشتند چراکه نقشی کلیدی در پیشبرد داستان دارد. فیلم از زیرزمین و بیغوله‌ای که خانه خانواده فقیر قصه فیلم است آغاز می‌شود و با همان پایان می‌یابد و با سرداب زیرزمینی خانه خانواده ثروتمند توسعه می‌یابد. زیرزمین از یک‌سو استعاره‌ای برای بیان خفت و خواری زندگی در فقر است و از سوی دیگر نمادی است از ضمیرناخودآگاه دو خانواده فقیر فیلم و انتظاری که هرکدام برای خروج از آن می‌کشند.
 خانواده چهارنفره کیم باوجود مهارت‌ و دانش کافی، فقط به‌خاطر بی‌پولی و فقر، زندگی محنت‌باری را در زیرزمین، زیر نجاست عابران مست و سیلاب‌های ناگهانی خانمان‌برانداز سئول تحمل می‌کنند. حیله‌ها و سناریویی که برای فریب خانواده ثروتمند فیلم در سرخوشانه‌ترین شکل ممکن آماده می‌کنند، صرفا برای یافتن راهی است که آنها را از آن زیرزمین متعفن خلاص کند، کما اینکه پیرزن خدمتکار هم به‌دنبال راه فرار همسرش از زندگی در زیرزمین می‌گردد.

پله
در فیلم انگل، پله، استعاره‌ای از اختلاف طبقاتی است که به شکل هنرمندانه‌ای خانواده ثروتمند را اغلب در حال بالارفتن از آن و خانواده فقیر را عمدتا در حرکت رو به پایین نشان می‌دهد. این فرازونشیب در صحنه‌هایی برعکس می‌شود که تحولی در حال شکل‌گیری است و زمینه پیشرفت خانواده فقیر یا فروپاشی خانواده ثروتمند آماده می‌شود.  جالب‌تر از آن وقتی است که در غیاب خانواده ثروتمند، دو خانواده فقیر فیلم، برای تصاحب جایگاه موقت و کسب لذت آنی از تصرف قلمرو خانه خانواده ثروتمند، مدام جای خود را در حرکت فرازونشیب روی پله‌های سرداب آن خانه عوض می‌کنند. پله و حرکت رو به نشیب در آن را می‌توان نمادی از پسرفت هم شمرد. استعاره‌ای که بونگ جون هو آن را برای نمایش عقب‌گرد مورد نظر خود در صحنه از عقب‌افتادن زن خدمتکار از پله‌های زیرزمین با لگد مادر خانواده فقیر، به‌خوبی نشان می‌دهد.

سوسک
رویارویی دو خانواده فقیر در فیلم انگل، نشانی از تقابل دو کره است. تمثیلی که کارگردان، با صراحت آن را با صحنه رجزخوانی زن خدمتکار به سبک بیانیه‌های تلویزیونی همسایه شمالی نشان می‌دهد و تصویر موبایلی آماده ارسال از خانواده فقیر برای زن خانواده ثروتمند را همچون ماشه آماده به شلیک بمب اتمی تلقی می‌کند که سایه تهدید را بر سر همسایه جنوبی انداخته است. اما کدام موجود می‌تواند از تشعشعات بمب اتمی جان سالم به‌در ببرد؟ سوسک. سوسک استعاره‌ای از جان‌سختی زندگی در شرایط دشوار فقر است؛ زندگی‌ای که در معرض دید نیست و زیر زمین و در آلوده‌ترین و انگلی‌ترین شکل ممکن تداوم دارد. در سکانس‌های مختلفی از فیلم به چنین استعاره‌ای اشاره‌های آشکار و پنهان می‌شود. علاوه بر نمایش مزاحمت یک سوسک در خانه زیرزمینی خانواده فقیر و صحنه سمپاشی در کوچه که خانواده فقیر برای رهایی از این موجود چندش‌آور‌، خفگی سم را با آغوش باز می‌پذیرد، پدر خانواده فقیر، در صحنه‌ای زندگی انگلی سوسک‌ها را توصیف می‌کند که چگونه مخفی می‌مانند و در تاریکی بیرون می‌آیند و با حضور ناگهانی یک غریبه دوباره به تاریکی فرار می‌کنند. جالب اینکه بلافاصله، در بازگشت ناگهانی خانواده ثروتمند به خانه، خانواده فقیر که به خوراکی و نوشیدنی خانه ناخنک زده بودند ناچار می‌شوند مثل سوسک زیر تخت یا میز پنهان شوند. اوج این استعاره در صحنه‌ای است که پدر خانواده فقیر برای نجات از این وضعیت، همچون سوسک روی زمین می‌خزد، با بیداری کوتاه صاحبخانه روی زمین بی‌حرکت می‌ماند و با خواب دوباره آنها، به‌سمت تاریکی فرار می‌کند تا استعاره کثافت زندگی در فقر و فلاکت به تکامل برسد.

بو

پرده نقره‌ای سینما توان انتقال حس بویایی به مخاطب را ندارد اما در فیلم سینمایی انگل، از بو به شکل ماهرانه‌ای برای انتقال حس به تماشاگر استفاده می‌شود. پسربچه خانواده ثروتمند، بوی مشترک افراد خانواده فقیر را که حاصل زندگی آنها در آن زیرزمین متعفن است کشف می‌کند و خانواده فقیر با مخفی‌شدن زیر میز، ناخواسته از احساس زن و مرد ثروتمند درباره بوی آدم‌های فقیر در مترو و خیابان و نگاه حقارت‌آمیز آنان نسبت به طبقه خود باخبر می‌شود. بو استعاره‌ای برای یادآوری خاطره می‌شود تا با یادآوری این تحقیر در حساس‌ترین صحنه فیلم، حرکت غیرمنتظره پدر خانواده فقیر شکل بگیرد؛ پدری قضا و قدری که معتقد است نمی‌شود برای زندگی برنامه ریخت. اعتقاد راسخ او به این باور در غلیان احساسات، موجب گام‌گذاشتن در مسیری می‌شود که به زیرزمین می‌رسد.

سنگ
سیزیف در اساطیر یونان از طرف خدایان محکوم بود سنگی را به دوش گرفته و تا قله یک کوه حمل کند اما همین که به قله می‌رسید، سنگ به پایین می‌غلتید و سیزیف باید دوباره این کار را انجام می‌داد. در انگل هم دوست ثروتمند پسر خانواده فقیر به آنها سنگی عجیب در جعبه‌ای نفیس هدیه می‌دهد تا برایشان شانس بیاورد. همین‌گونه هم می‌شود و شرایط رسیدن خانواده فقیر به خانواده ثروتمند فراهم می‌شود. در گیرودار سیلاب هم پسر خانواده فقیر تنها چیزی که از خانه محقرشان برمی‌دارد همین سنگ سنگین است و آن را سیزیف‌وار با خود به هرجا که می‌رود، حمل می‌کند. اما یکباره سنگ خوش‌شانسی از پله‌های زیرزمین به پایین می‌غلتد تا سلسله حوادث مصیبت‌بار فیلم، شروع و سنگ به عامل بدشگونی زندگی‌شان بدل شود.
سنگ را، هم می‌شود استعاره‌ای از وحدت و قدرت خانواده فقیر دانست و هم نمادی از هویت آنها؛ هویتی که با وجود توانایی، در زیرزمین مخفی مانده و در اختلاف طبقاتی، ناپیدا و نادیده گرفته می‌شود. آنها جایی می‌توانند از زیرزمین به خانه اشرافی خانواده ثروتمند برسند که خود نباشند و هنگامی دست‌شان رو می‌شود که دیگران آنها را با هویت واقعی‌شان می‌شناسند و این همان چرخه سیزیف‌واری است که باوجود جان‌کندن هیچ نتیجه‌ای دربر ندارد. در صحنه سیلاب بونگ جون هو، پوچی و جهان‌بینی نیست‌انگارانه‌اش را با نمایش سیگارکشیدن توأم با لذت دختر خانواده فقیر در حالی‌که فاضلاب از زیرپایش از کاسه توالت بیرون می‌ریزد، نشان می‌دهد.
 آلبر کامو اعتقاد داشت پیروزی سیزیف در آگاهی است. این آگاهی در انگل، با نامه پسر خانواده فقیر به پدرش و دفن سنگ زیر آب‌های جوی خانه خانواده ثروتمند تجلی می‌یابد؛ جایی که سنگ استعاره شکیبایی می‌شود. سنگ باید در گذر آب/ زمان صیقل یابد، آبدیده شود تا روزی که وقت بخت آنها برسد.

چراغ
چراغی در فیلم انگل به‌زعم افراد خانواده ثروتمند بی‌دلیل خاموش و روشن می‌شود؛ اما مخاطب می‌داند که این اتفاق صرفا حرکتی برای یافتن ارتباط با دنیای بیرون از زیرزمین است. همچنین خانواده فقیر که در ابتدای فیلم به‌دنبال یافتن یک اتصال اینترنتی رایگان وجب‌به‌وجب زیرزمین‌ کوچک‌شان را تست می‌کند در پایان فیلم با روشن و خاموش‌کردن چراغ و به زبان رمزی مورس، سعی در ارتباط دارد.
شاید بتوان فراتر از اختلاف طبقاتی اجتماعی مورد صراحت در فیلم، آن را گسترده‌تر دید و تفاوت نظام سرمایه‌داری با جوامع دیگر را مشاهده کرد. کره‌جنوبی که دانش و مهارت کافی دارد از یک‌سو با کره‌شمالی درگیر است و از سوی دیگر برای رسیدن به بهشت کاپیتالیسم برای نیل به هویت و طبقه لازم باید سخت تلاش کرده و شکیبایی کند. چراغ در اینجا می‌تواند استعاره‌ای بر این ارتباط با دنیای بیرون و بهشتی خیالی باشد که جز با تغییر طبقه نمی‌شود به آن رسید.

پنجره

فیلم با نمایی رو به بیرون از پشت پنجره کوچک و کدر خانه زیرزمینی خانواده فقیر، آغاز و تقریبا با همین نما تمام می‌شود. برخلاف آن، خانه خانواده ثروتمند پنجره‌هایی روشن، قدی و بزرگ دارد که مشرف به حیاطی سرسبز است. در نمایی دیگر از فیلم، دختر خانواده ثروتمند و پسر خانواده فقیر از بالا و از پشت پنجره‌ای بزرگ به مهمانی تولد پسر خانواده ثروتمند نگاه می‌کنند اما پسر خانواده فقیر خود را لایق چنین جایگاهی نمی‌داند و با سنگش از پله‌ها پایین می‌آید. همچنین پنجره کوچک چشم‌اندازی به کوچه‌ای بی‌انتها در سئول است اما منظره زیبای پنجره بزرگ به دیواری جنگلی ختم می‌شود که چادری سرخپوستی در میانه آن علم شده. پنجره، استعاره‌ای از امید به آینده است. همان‌طور که پدر خانواده فقیر در شمایل یک سرخپوست انتقام همه تحقیرهای طبقه خود را از خانواده‌ای می‌گیرد که نظام سرمایه‌داری را نمایندگی می‌کنند، اختلاف دو پنجره، از تفاوت دو نگاه، یکی پر از امید و دیگری محدود به اکنون، حکایت می‌کند. حرکت دایره‌وار فیلم و بازگشت به جایی که از آن شروع شده گرچه پوچی‌انگارانه است اما متن پیام پسر به پدر از روزی خبر می‌دهد که آنها از زیرزمین به خانه بزرگ رسیده‌اند و پدر بر بالای پله ایستاده است. امید همین است.

«انگل» 2019
Parasite

 نویسنده و کارگردان: بونگ جون هو
 بازیگران: سونگ کانگ هو، لی سون کیون، چو یئو جئونگ، لی جونگ ایون، چوی وو شیک و...
 موسیقی: جونگ جائه ایل
 مدت: 132دقیقه
 هزینه ساخت:
5/15 میلیون دلار
 فروش:259 میلیون دلار
 برخی جوایز: برنده جایزه اسکار بهترین فیلم، کارگردانی، فیلمنامه غیر اقتباسی و بهترین فیلم خارجی. برنده نخل طلای بهترین فیلم و جایزه بهترین کارگردانی جشنواره کن 2019، بهترین فیلم جشنواره سیدنی. برنده بهترین فیلمنامه و فیلم خارجی جایزه بفتا و...
امتیاز IMDB: 10/8.5

این خبر را به اشتراک بگذارید