بیخوابیهای یک کارتنخواب
مهدیا گلمحمدی
برخلاف اینکه نیمی از نام و لقب یک کارتنخواب را واژه خواب تشکیل داده اما این مفهوم در زندگی آنها جای درست و درمانی ندارد. آنها دو سوم از سال را بهخاطر سوز و سرمای شب، این بخش از شبانهروز را بیدارند و به جای آن روزها میخوابند. کارتنخواب مشهور محله دربند هم از این قانون مستثنی نیست. امیر را بسیاری از حامیان حیوانات میشناسند.
در ارتفاعات دربند برای سگها و گربهها غذا میبرد و خودش هم در فصول گرم سال همانجا میخوابد. وقتی نخستین بار کنار بوستان گلابدره تهران دیدمش با احتیاط به سمتش رفتم. میترسیدم. خوابآلود بود و بعدا فهمیدم شب پیش از آن از ترس اینکه از سرما یخ نزند تا صبح راه رفته است. یک بسته سیگار خریدم و به بهانه تعارف کردن سیگار نزدیکش نشستم. درباره گرمخانهها پرسیدم. گفت: گرمخونه خیلیارو از مرگ نجات داد اما به درد من نمیخوره، من فقط با حیوونا راحتم، از آدما دل خوشی ندارم.» از منظر دوست و همکاری روانشناس که در جریان حرفهای امیر بود او به اختلال اضطراب اجتماعی (social anxiety disorder) یا جمعهراسی (social phobia) مبتلاست. اختلالی که مطابق آن فرد فقط در خلوت خود راحت است و از هر جمعی گریزان است.
امیر و بسیاری از امیرها بخش عمدهای از جامعه کارتنخواب هستند که بهدلیل شیوع این اختلال روانشناسی از گرمخانهها گریزان هستند. برخلاف آنچه تصور میکنیم این ما نیستیم که از آنها میترسیم، در واقع آنها از ما میترسند. امیر در گوشی تلفن همراهش چیزی نشانم داد که گفت آرزو دارد یکی از آنها را داشته باشد.
خبری بود درباره خانههای کوچک و رنگی که در لسآنجلس ساخته شده است. در خبر سیانان آمده بود که فقط لسآنجلس آمریکا بیش از 41هزار کارتنخواب و بیخانمان دارد. حالا طی طرحی در حومه این بخش از آمریکا خانههایی ساخته شده است که کوچک هستند و بیخانمانها میتوانند بهصورت داوطلبانه در آنجا ساکن شوند. هزینه ساخت این خانهها با توجه به جمعآوری کمکهای مردمی کمتر از 10دلار تمام شده بود.
امیر درحالیکه یک کیسه غذا برای سگهای ولگرد بالای بوستان باز میکند میگوید: «من فقط توی همچین جایی حالا نه انقدر شیک زنده میمونم. غیراز این باشه نمیتونم. تا حالا چندبار سعی کردم یه جا کار کنم اما حالم بد میشه نمیتونم.»
آخرین بار که امیر را دیدم ساعت 11شب شنبه هفته جاری بود و سوز سردی از سمت گلابدره به سمت دربند میآمد و امیر بیمیل به گفت و شنود با چند سگی که دورهاش کرده بودند راهش را به سمت سربالایی ضلع غربی بوستان سورتمه تهران کج کرد و در پیچ خیابانی خلوت ناپدید شد.