• جمعه 30 آذر 1403
  • الْجُمْعَة 18 جمادی الثانی 1446
  • 2024 Dec 20
دو شنبه 12 مهر 1400
کد مطلب : 142246
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/kR4lY
+
-

قرن مرد

پای صحبت‌های محمد بهرامی گرافیست پیشکسوت که امروز ۹۵ ساله شد

قرن مرد

معراج قنبری- پژوهشگر گرافیک
محمد بهرامی در دوازدهم مهرماه سال۱۳۰۵ در رحمت‌آباد رودبار متولد شد. او در زمان تحصیل دوره ابتدایی، در هنرستان هنرهای ملی ایران (اداره صنایع مستظرفه) به آموختن هنر مشغول شد. تحصیلات دوره متوسطه را در مدرسه ایرانشهر گذراند و در این دوره در گالری تقوی نیز کار می‌کرد. او اوایل دهه۱۳۳۰ به دانشکد‌ه هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت. این گفت‌وگو یکم اسفند‌ماه 1398ا نجام شده و آخرین گفت‌وگوی انجام شده با محمد بهرامی است.

از شروع کار و همکاری با اطلاعات ماهانه بگویید.
14سال داشتم که آقایی به‌نام منوچهر مهران باشگاهی به‌نام «نیرو و راستی» تاسیس کرده بود و من در این باشگاه ورزش می‌کردم. آقای مهران متوجه شده بود که من نقاشی می‌کشم. او می‌خواست مجله‌ای با همین نام منتشر کند و یک روی جلد به من سفارش داد و این طرح را برای چاپ به چاپخانه اطلاعات برده بود. مرحوم احمد شهیدی در آن زمان سردبیر اطلاعات ماهانه بود و ایشان از آقای مهران خواسته بود تا طراح جلد را به او معرفی کند. رفتم و ایشان داستانی به من داد تا طراحی کنم، اگر اشتباه نکنم نام داستان «انتقام» بود. از همین زمان همکاری من با اطلاعات ماهانه و هفتگی آغاز شد و نزدیک به 7سال ادامه داشت.
از روند شکل‌گیری و تاسیس آتلیه در سال ۱۳۲۵ در خیابان لاله‌زار بگویید.
در خیابان لاله‌زار یک ساختمان جدیدی ایجاد شد به نام «سرای ابهری» من رفتم نگاه کردم یک سالن تقریبا کوچک بود، بزرگ نبود. اجاره کردم و نخستین آتلیه‌ام در خیابان لاله‌زار در این محل بود. یک کمی پایین‌تر از سینما ایران. در روزنامه اطلاعات همکاری داشتم به‌نام جواد هاتف و با او شریک شدم.
بیشتر چه کسانی سفارش‌دهنده شما بودند؟
شعرا و نویسندگان. کارهای من بیشتر طراحی متن و جلد کتاب بود. تصور می‌کنم جلد کتاب هم نخستین بار بود که به‌صورت مصور درمی‌آمد که من کار کردم. از شعرا کتاب‌هایی که برای فریدون کار انجام دادم را به یاد دارم. نقاشی‌های سیاه و سفیدی را برای اشعار نیما یوشیج، فریدون مشیری، فروغ فرخزاد، نادر نادرپور، احمد شاملو، نصرت رحمانی و دیگران انجام دادم.
درباره روند طراحی جلد کتاب‌ها بگویید. با چه تکنیکی کار می‌کردید؟
در ابتدای کار کتاب‌ها را می‌خواندم. زمانی که وقتم کمتر شد یک مقداری می‌گفتم خود نویسنده شرح می‌داد، کمی هم خودم می‌خواندم. در نتیجه به یک جایی می‌رسیدیم و یک چیزی برایش می‌کشیدم. برای تهیه یک روی جلد سه‌رنگ ابتدا از یک عکس سیاه و سفید 3عدد به‌صورت خیلی کم‌رنگ چاپ می‌کردیم. در ادامه من یکی را برای رنگ زرد، دومی را برای رنگ قرمز و سومی را برای رنگ آبی می‌ساختم. توجه کنید که همه‌ اینها به شکل یک رنگ ساخته می‌شد. سپس از آنها گراور ساخته می‌شد و در ماشین لترپرس بسته و برای گراور زرد، رنگ زرد و برای گراور قرمز و الی آخر رنگ خودش را در مرکب‌دان ماشین می‌ریختند. هنوز 4 رنگ باب نشده بود.
ماجرای تغییر نام آتلیه چه بود؟
نخستین نام آتلیه‌ «آرک» بود. بعد از جدا شدن همکار و شریکم جواد هاتف زمانی که در خیابان لاله‌زار بودم، این نام شد آتلیه‌«بهرامی». زمانی که به خیابان شاه‌آباد رفتم این نام به آتلیه‌«پارس» تغییر کرد. جمعیت آتلیه زیاد شد و شاگردانم بیشتر شدند. در لاله‌زار اگر 2 یا 3 شاگرد داشتم، در شاه‌آباد شدند 10 ،15 نفر. دلیل این تغییر نام این بود که دیگر تنها نبودم و برای عمومیت دادن به‌کار نام آتلیه را از انحصار نام فامیلی خودم درآوردم.
چه کسانی برای کار پیش شما می‌‌آمدند؟
تا یک جایی من خودم می‌رسیدم و کارهارا انجام می‌دادم. دیگر دوستان رفته‌رفته آمدند و کارها تقسیم شد. در آن دوران حدود 18،17نفر در آتلیه مشغول به‌کار بودند. سعی من همواره بر این بود که سلیقه و روش خاص همکارانم شکوفا شده و روبه تکامل رود. همکاران خوب گذشته من هریک در کار و سبک خود استادانی برجسته شدند. در حقیقت آتلیه من مثل مدرسه گرافیک بود که استادان گرافیک هنر ایران از آنجا برخاستند. پرویز کلانتری، مرتضی ممیز، آیدین آغداشلو، محمد احصایی، علی‌اکبر صادقی، باریس آسیریان، محمد تجویدی، علی شاه‌میری، علی‌اصغر معصومی، حسین اسلامیان، محمدعلی زاویه، عبدالله باقری، نصرت‌الله خوانساری، رضا مافی، عباس کوه‌زاد و... دردوره‌های مختلف درآتلیه من مشغول به فعالیت بودند.
از طراحی نشانه انتشارات امیرکبیر چیزی به یاد دارید؟
بله. دو سالی از کودتا گذشته بود آقای عبدالرحیم جعفری یک روز آمد پیش من. یک جایی را اجاره کرده بود برای کار کردن. این بود که آمد و گفت یک علامتی بساز برای امیرکبیر، من هم آن سوار و اسب را ساختم. همکاری من با انتشارات امیرکبیر فراتر از طراحی نشانه بود و ادامه داشت؛ نشانه‌های کتاب‌های سیمرغ و کتاب‌های پرستو، طراحی جلد کتاب و مصور کردن شاهنامه. در آن زمان تنها آتلیه هنرهای گرافیک در ایران بود و اکثر ناشران پیش من می‌آمدند. مثلا نشانه انتشارات نیل را هم من کار کردم. برای مجله‌ها و روزنامه‌های زیادی هم کار کردیم. فردوسی، سپید و سیاه و امید ایران و...
درباره مصور کردن شاهنامه بگویید.
علاقه‌مند بودم که برای متون و صحنه‌های حماسی شاهنامه فردوسی تصاویری بسازم. این تصویرسازی‌ها و مینیاتورها توسط نشر امیرکبیر در قالب یک مجموعه نفیس به چاپ رسید. من در این تصاویر شاهنامه رنگ و برخی ترکیب‌بندی‌ها را از نگارگری ایرانی الهام گرفتم و پرسپکتیو را به آن اضافه کردم.
آتلیه پارس تا چه سالی فعال بود؟
تا سال ۱۳۴۲. بعد از پارس چاپخانه «گوتنبرگ» را در خیابان سعدی راه انداختم. مجموعه کاملی که از طراحی تا پایان کار یعنی چاپ را در بر داشته باشد. در این دوره کارهای بسته‌بندی هم انجام می‌دادیم. یکی از همکارانم در گوتنبرگ بیوک احمری بود. از افراد قبلی آیدین آغداشلو بود که در این دوره نیز دوباره همکار من شد. در گوتنبرگ من حدود 50 نفر کارمند داشتم. 2نفر متخصص ماشین‌آلات هم داشتم که آلمانی بودند. جالب بود جوری مدیریت می‌کردم که از دروازه‌دولت که وارد خیابان سعدی می‌شدم، بچه‌هامنظم‌تر می‌شدند.
اخیرا هم کتاب شما درباره تاریخ فرهنگ و هنر ایران با عنوان «برآمدن آفتاب» منتشر شده که نتیجه ‌سال‌ها تحقیق و تلاش شماست. در بین طراحی و تالیف کتاب کدام برای شما جذاب‌تر است؟
باید بگویم که من بعد از انقلاب کار گرافیک نکردم و به نقاشی و تالیف تمایل داشتم.
هر دو جذاب است، این کتاب تاریخ فرهنگ و هنر ایران است. از دوران پیش از تاریخ تا دوره‌ هخامنشیان. هرموقع که بیکار بودید ارزش دارد که این را بخوانید. یا بگذار جزو کارهایت روزی یک ساعت. خیلی چیز گیرت میاد. هرکس خوانده آمده تعریف کرده خلاصه. جلد دوم مربوط به دوره هخامنشیان است که تالیف آن را آغاز کردم.





 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :