روایت منوچهر اسماعیلی؛ سرپرست گویندگان و دوبلور نقش حمزه
فیلم «محمد رسولالله» سال۵۸ دوبله شد. مرحوم محمدزاده این فیلم را خرید و از طرف مجتهدی (که مشاور ایشان بود) دوبلهاش را به من پیشنهاد کرد. فیلم را دیدم و در طول یک هفته براساس شخصیتها، انتخاب صدا کردم. محمدزاده یک شرکت خصوصی داشت که نامش را بهیاد نمیآورم و او به همین واسطه خیلی از فیلمها را وارد کرد؛ ازجمله «عیسی ابن مریم». نخستین فیلمی هم که خرید و خیلی گران خرید همین محمد رسولالله بود که در اکران جهانیاش شکست تجاری خورده بود. محمدزاده هر دو نسخه انگلیسی و عربی را خریده بود و من هر دو را دیدم. طفلکی محمدزاده به امور سینمایی وارد نبود و به همین دلیل معادل همان هزینه نسخه انگلیسی را پرداخت و نسخه عربی را که بازیگران مصری داشت، خرید. هر کاری کردم نتوانستم قانعش کنم که از خرید نسخه عربی منصرف شود. گفتم کسی که گفته این فیلم را هم بخرید، خرج اضافی روی دستتان گذاشته و نسخه عربی بهدردتان نمیخورد؛ چون هیچچیز شاخصی در آن نیست که در نسخه انگلیسی نیامده باشد. صرفا برای جذابیت بازیگران در مصر این نسخه هم ساخته شده بود. بازیها در نسخه عربی ضعیف بود و موفقیتی هم نداشت. به هر حال کار دوبله روی نسخه انگلیسی انجام شد.
کار دوبله فیلم مصادف بود با اوایل پیروزی انقلاب و آن روزهای پرتبوتاب... محمدزاده اصرار داشت آیه «جاءالحق و زهق الباطل» را در صحنه فتح مکه که بتها شکسته میشوند بگوییم که تداعی انقلاب باشد و شعر «دیو چو بیرون رود فرشته درآید» را بهیاد بیاورد. این البته زیاد دلچسب من نبود و زمانی که فیلم را میدیدیم خود آقایان دستاندرکار سیاست و انقلاب، به ما میخندیدند؛ و معلوم نبود خندهشان از سر استهزاست یا از روی ذوق. ولی خودم درک میکردم جای این جمله اینجا نیست چون فیلم بهاندازه کافی بار معنایی داشت و نیازی به اضافهکردن چیزی نبود؛ بهخصوص برای چنین داستانی.
یکماه روی دیالوگها کار کردم و برایم خیلی مهم نبود که چه گویندگانی را برای کدام نقشها انتخاب کنم. بعضی در دسترس بودند و برخی را نمیشد پیدا کرد. مثلا انتخاب اولم برای شخصیت ابوسفیان، مرحوم ایرج ناظریان بود که او آمد، آنونس فیلم را هم گفت ولی روز دوبله نیامد. مدقالچی را درواقع برای نقش دیگری انتخاب کرده بودم و با نیامدن ناظریان مجبور شدم برای شخصیت ابوسفیان تست بگیرم. به همه توضیح دادم که در مورد این شخصیت هیچ اصراری بر منفیبودنش نیست. شرایط زندگی آن زمان، اشرافیت عرب و ظهور حضرت محمد(ص)، داشتن رسالتی بهنام اسلام و بعد جذب طبقات پایین مردم، موجب شکلگیری این شخصیت در فیلم شده است. در امتحانی که گرفتم این توضیحات را به مدقالچی دادم تا اصراری در خشونت صدایش برای این شخصیت نداشته باشد. او سعی خودش را کرد، چند نفری را قبل او امتحان کرده بودم اما مدقالچی با طیب خاطر امتحان داد و حاصلش همینی است که میبینید.
در ابتدای کار، بعضی از مقامهای مسئول حکومتی بر دوبله این فیلم نظارت داشتند. یادم میآید محمدعلی نجفی در آن زمان مسئولیت امور سینمایی را داشت. من برای رسیدگی به وضعیت تحصیلی دخترم به سوئیس رفته بودم و برای هماهنگی شماره تلفنم را به نجفی دادم. پس از دوماه زنگ زد و از من خواست بیایم و دوبله این فیلم را شروع کنم. بعد با مسئولان ملاقاتی داشتم و با نظرهای هم بیشتر آشنا شدیم. مرحوم عطاءالله زاهد شناخت بیشتری از من به آنها داد و آنها متوجه شدند که پدر من علاوه بر تسلطش به زبان عربی، نخستین فرد ایرانی بوده که در مسجدالحرام اذان گفته. پذیرفتن این واقعیت ابتدا برایشان سخت بود که ممکن است بعضی از هنرمندان قدیمی به مسائل دینی آگاهی داشته باشند و من پسر چنین پدری هستم. این نظارت به پایان رسید و من با خیال راحت دوبله را شروع کردم.
رفعت هاشمپور بارها بهجای ایرنه پاپاس صحبت کرده بود و بهترین گزینه برای نقش هند بود. و در مورد نقش حمزه با بازی آنتونی کویین هم من بارها بهجایش حرف زده و مراحل ساختهشدن این فیلم را بهدلیل حضور او تعقیب کرده بودم.
خوشبختانه از انتخاب همه گویندهها رضایت کامل دارم و همکاری خیلی خوبی با من داشتند... بعدها که مجموعه کار را در اکران دیدم و نوارش به بازار آمد و تلویزیون بارها و بارها آن را پخش کرد، متوجه شدم که انتخابها واقعا خوب بوده و گویندگان عالی عمل کردهاند؛ از ابولهب که نصرتالله حمیدی با آن گرفتگی صدا میگفت، تا بهرام زند به جای اُمیه. دوبله شخصیت چندثانیهای شاعر که شهروز ملکآرایی جایش حرف زد، حدود نصف روز طول کشید. مسئله فصاحت و بلاغت عرب قبل از اسلام، زندگی با مدیحهسرایی، سرایندگی، رجز و مجیزگویی بود. حتی تهمتی که به پیامبر(ص) زدند این بود که شاعر است.
دوبله فیلم ۱۰روز طول کشید. البته بدون شخصیتهای عبدالمطلب و ابوطالب؛ چون احمد رسولزاده ترکیه بود، ما همه را ضبط کردیم و بعد ایشان آمدند و نقشها را گفتند.
انتخاب فریدون فرحاندوز برای راوی؛ او چند سالی بود که اظهار علاقه میکرد تا وارد دوبله شود. در استودیو راما متعلق به هوشنگ کاوه، کارش را شروع کرد و آنونس فیلمها را میگفت. برایش مهم بود که از چهکسی راهنمایی میگیرد. چندنفری را برای راوی مدنظر داشتم که اولی منوچهر انور بود و بلافاصله منصرف شدم چون یادم آمد که اصولا انور روی متنها باید آزادی کامل داشته باشد و عموما آنها را خودش مینویسد.
آن زمان واکنشهایی نسبت به برخی صداها بود که زود شناخته میشدند و یادآور صدای شخصیتهای دیگر آثار بودند. نمیخواستم از معنویت اثر برای بیننده کم شود و با آن صداها برای لحظهای یاد شخصیتها و فیلمهای دیگر بیفتد.