• شنبه 8 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 18 شوال 1445
  • 2024 Apr 27
چهار شنبه 7 مهر 1400
کد مطلب : 141815
+
-

دغدغه/مامان زهره و مامان مرضیه

 سینا قنبرپور

 «مامان مرضیه» وکیل است و «مامان زهره» 20سالی می‌شود که مدیرعامل یک مؤسسه نیکوکاری است. «مامان مرضیه» به‌طور مستمر برای وکالت معاضدتی زنان و دختران به زندان مشهد می‌رود. به فراخور جرائمی که زنان و دختران محکوم، مرتکب شده‌اند پرونده‌های مختلفی را برای احقاق حقوق آنها از منظر جنایی و کیفری پیگیری کرده است. گاهی هم با توجه به دوستان و آشنایانی که دارد توانسته کمک‌های مالی و معنوی برای جلب رضایت شاکیان مالی و همچنین یافتن شغل یا محل اسکان برای محکومانی که دوره مجازات خود را طی کرده‌اند بیابد تا آنها بتوانند در بازگشت به جامعه کمتر آسیب ببینند. یکی از پرونده‌های او مربوط به دختری است که بیشتر عمرش را بعد از نگهداری در یکی از مراکز نگهداری سازمان بهزیستی در زندان سپری کرده بود. این دختر تا چندی قبل تنها آرزویش نشستن در یک پارک و تماشای مردم بود. بچه‌سال که بود مادرش خودسوزی کرد و جان باخت. پدرش نیز محکومیت ناشی از موادمخدر داشت و اعدام شد. این دختر را می‌توانید به هر نامی خطاب کنید اما ما اینجا او را «محبوبه» نامیده‌ایم. تا ۱۳ سالگی تحت سرپرستی بهزیستی بود تا اینکه سرپرستی‌اش را به عمه‌اش سپردند. عمه «محبوبه» کار عجیبی داشت. کیف‌قاپ بود و عموما در خیابان‌های شلوغ مشهد که پر از زائر بود یا در حرم رضوی مشغول کیف‌قاپی. بنابراین دختر معصوم و نابلدی مثل «محبوبه» عصای دستش شد ولی در کار مجرمانه. عمه «محبوبه» برای آنکه گرفتار مأموران نشود معمولاً کیف‌ها را می‌زد و می‌داد به «محبوبه» تا درصورتی که گیر افتاد چیزی همراهش نداشته باشد و دستگیر نشود. این وضع سبب شد مأموران در ردزنی عمه «محبوبه» به‌خود «محبوبه» برسند و او را با کیف‌های بسیاری که قاپیده شده بود دستگیر کنند. این ماجرا محدود به یکی دوبار نبود و وقتی «محبوبه» سابقه‌دار شد دیگر جای تخفیف و عفو هم کمتر و کمتر شد. وقتی «مامان مرضیه» با «محبوبه» در زندان آشنا شد او به سبب مشکلاتی که در کودکی برایش رقم خورده بود نیاز به درمان داشت. علاوه بر این ۲۱شاکی خصوصی هم داشت و اگر رضایت شاکیان خصوصی جلب نمی‌شد حتی با وجود طی دوران محکومیت نمی‌توانست آزاد شود. «مامان مرضیه» چند اقدام برای او را آغاز کرد. اول پیگیر درمان او شد و در همین حال شروع به شناسایی شاکیان خصوصی کرد. برخی از شاکیان از زائران امام رضا(ع) بودند و در شهرهای دیگری سکونت داشتند و این کار انرژی و هزینه بیشتری می‌طلبید. سرانجام «مامان مرضیه» موفق شد با تجدیدنظرخواهی و جلب رضایت شاکیان خصوصی مقدمات آزادی «محبوبه» را فراهم کند. اما این تازه اول یک دنیا کار دیگری بود که برای بازگشت به زندگی «محبوبه» باید انجام می‌شد. او هیچ حرفه‌ای نیاموخته و تحصیل هم نکرده بود. حتی کیف‌قاپی را از عمه‌اش نیاموخته بود! با این حال با پیگیری «مامان مرضیه» هم جایی برای خواب او تأمین شد و هم از طریق یک گروه نیکوکار در مشهد برایش شغلی فراهم شد. اما همه این روزنه‌های امیدبخش ۶‌ماه بیشتر دوام نیاورد. «محبوبه» به شیوه زندگی در زندان و همینطور زندگی در کنار عمه‌اش عادت کرده و با آن آشنا بود و برایش شیوه جدید سخت‌ می‌نمود. شغلش را رها کرد و بدون آنکه به «مامان مرضیه» چیزی بگوید ناپدید شد. اما این پنهان شدن از «مامان مرضیه» چندان به طول نینجامید و بار دیگر در سال‌جاری وقتی «مامان مرضیه» به زندان رفت نام «محبوبه» را در فهرست زندانیان نیازمند معاضدت قضایی دید. ماجرای تلاش برای بازگرداندن «محبوبه» به زندگی معمول هزینه زیادی داشت که «مامان مرضیه» و دوستانش متقبل شده بودند. عملاً علاوه بر همه هزینه‌هایی که بابت اقدام‌های «محبوبه» به سیستم پلیس و دستگاه قضایی و زندان تحمیل شد همه آنچه را که «مامان مرضیه» رشته کرده بود پنبه شد.
مشابه سرنوشتی که برای «محبوبه» روی داده بود برای دختران بسیار دیگری هم رقم خورده بود اما یا سرنوشت یا سیستم بهزیستی راه بهتری برای آنها درنظر گرفته بود. سپردن سرپرستی آن دختران به مراکز شبه‌خانواده. جایی که «مامان زهره» با کمک خیران بسیار هزینه قابل توجهی برای بازگرداندن دختران به جامعه متحمل می‌شود. اما سرنوشت «محبوبه‌»‌هایی که به «مامان زهره» سپرده شدند تفاوت از زمین تا آسمان است. طی فرایندی که خیران و داوطلبان بسیاری در آن سهیم‌شده‌اند علاوه بر تغذیه مناسب، امکان تحصیل خوب و دریافت تجربه‌های زندگی در جامعه را می‌یابند. کلاس‌های فوق‌برنامه و همینطور تجربه سفر. بسیاری از آنها اینک فارغ‌التحصیل رشته‌های دانشگاهی حتی تا مقطع کارشناسی ارشد هستند و به تناسب آن برای خود شغلی دست و پا کرده‌اند. بسیاری از آنها ازدواج کرده و خود خانواده تشکیل داده‌اند. آنها خلأهایی را هم هنوز با خود حمل می‌کنند زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند جای پدر و مادر را بگیرد و هیچ مهری، مهر پدر و مادر نمی‌شود. اما دست‌کم آنها مسیر تطبیق با زندگی عادی را پیدا کرده‌اند. قطعاً ما به‌کار امثال «مامان مرضیه» هم احتیاج داریم اما مسئله این است که هرقدر در دوره کودکی و نوجوانی سرمایه‌گذاری کنیم ثمربخش‌تر است تا اینکه بعداً بخواهیم در سیستم قضایی و در دوره محکومیت هزینه کنیم و افراد را به سمت تطبیق با زندگی عادی سوق دهیم. هر دو مامان هزینه‌های سنگینی را صرف کرده و می‌کنند اما مسئله اینجاست که کدام هزینه تبدیل به سرمایه‌گذاری و نتیجه می‌شود. این روزها به‌ویژه با شیوع کرونا و مرگ‌ومیر ناشی از آن چه‌بسا کودکان بسیاری از داشتن پدر یا مادر محروم شده باشند چه آنکه براساس آمار سازمان بهزیستی تا‌کنون ۵۱هزار کودک در فاصله شیوع کرونا پدر و مادر خود را براثر ابتلا به کرونا از دست داده‌اند. بسیاری از خانواده‌ها نیز در این میان دچار فقر بیشتری شده‌اند. همه این موارد سبب پیچیده‌تر شدن وضعیت کودکان و مبهم‌شدن آینده آنان می‌شود. اگر امروز با کمک هم و با فعالیت‌های خیران و داوطلبان آنها را پوشش ندهیم یک دهه بعد باید همچون «مامان مرضیه» وقت و انرژی بسیاری بگذاریم که هیچ تضمینی در به ثمر نشستن آن وجود ندارد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید