• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
چهار شنبه 7 مهر 1400
کد مطلب : 141805
+
-

روایت پرواز 5 فرمانده


 مهدی رزاقی طالقانی ـ کارشناس مسائل دفاعی

هفتم مهرماه1360، پنج دقیقه مانده به ساعت 6 عصر، وقتی هنوز طعم شیرین موفقیت عملیات ثامن‌الائمه زیر زبان‌ها بود، یک فروند هواپیمای C-130 هرکولس ارتش از فرودگاه اهواز عازم تهران شد؛ آن هم با 100سرنشین که 58نفر از آنها مجروح بودند، 33مسافر و 9کادر پرواز هم داشت. در میان آن 33مسافر، 5 نام آشنا بودند؛ سرلشکران ولی‌الله فلاحی، جواد فکوری و موسی نامجو که به‌ترتیب رئیس ستاد مشترک ارتش، فرمانده نیروی هوایی ارتش و وزیر دفاع بودند. آنها را در این سفر، سردار محمد جهان‌آرا، فرمانده سپاه خرمشهر و سرلشکر یوسف کلاهدوز، قائم‌مقام سپاه همراهی می‌کردند.
این گروه که با خود خبر شکست حصر آبادان و گزارش عملیات موفقیت‌آمیز ثامن را حمل می‌کردند، قصد داشتند خدمت امام(ره) برسند و گزارشی از عملکرد سربازان ایشان در جبهه جنوب را تقدیم کنند و در نهایت برای عملیات آزادسازی خرمشهر که در پیش بود، با امام(ره) مشورت کنند. در هواپیما هر مسافری داستان خودش را داشت؛ یکی درد جراحت داشت و به دردهایش فکر می‌کرد، دیگری برنامه کاری داشت و به برنامه‌اش فکر می‌کرد، آن 5 مسافر هم که معلوم بود به جهاد فردا در جبهه خرمشهر فکر می‌کردند. در سکوت پر سر و صدای داخل هواپیما، همه در خیالات خود غرق بودند که با صدای انفجار کوچکی توجه همه مسافران به یک موضوع جلب شد: خطر سقوط! انگار نفس هواپیمای خاکی‌رنگ C-130 بند آمده بود و تکانه‌هایی چون سرفه یک آدم بیمار داشت. بر فراز کوه‌های حسن‌آباد قم و درست بالای سر آن پالایشگاه، موتور سمت راست کابین هواپیما منفجر و برق هواپیما به‌طور کامل قطع شد. خلبان انگار فهمیده بود که سقوط حتمی‌ است. تمام توان خود را گذاشت تا توانست 15درجه هواپیما را به سمتی دیگر بکشاند تا هواپیما در بیابان سقوط کند. 
در پایان او موفق شد و پالایشگاه از خطر سقوط رهایی یافت؛ اما درست در ساعت 19و15دقیقه، صدای خرد شدن قطعات هرکول C-130 تنها صدایی بود که در آن حوالی به گوش می‌رسید. برای مسافران، دقایقی همه‌‌چیز متوقف شد و انگار دکمه pause زندگی را زده باشند. هواپیما پس از برخورد به زمین مشتعل و اندکی بعد از خروج خدمه منفجر شد. با کمک مردم محلی و تیم پرواز تنها برای 23 نفر از آن 100 مسافر، داستان زندگی از نو play شد و جان‌به‌دربردگان به بیمارستان منتقل شدند. اما برای 77 مسافر دیگر با همه برنامه‌ها و انگیزه‌ها و اهدافشان دکمه stop زده و همه‌‌چیز متوقف شده بود. 
ساعاتی بعد که نام شهدای این سقوط اعلام می‌شد، مشخص شد که عملیات بازپس‌گیری خرمشهر با شهادت فرماندهان نیروی هوایی و جهان‌آرا و کلاهدوز یکی از همان برنامه‌های تعلیق شده بود. شوک ناشی از شهادت و از دست دادن 5 نخبه نظامی در یک لحظه انگار همه‌‌چیز را در کشور دچار یک وقفه کرده بود؛ درست مثل لحظاتی که موتور هواپیما می‌سوخت و در میان زمین و آسمان همه‌‌چیز در تعلیق بود؛ در ذهن خیلی‌ها جرقه توقف جنگ زده شده و همه‌‌چیز در تعلیق بود، این‌ها مغزافزار جنگ بودند. 
سرلشکر فلاحی در جریان مقابله با تجزیه‌طلبان کردستان و سرلشکر فکوری در عملیات کمان ۹۹ توقف‌ناپذیر به پیش رفته بودند و جهان‌آرا ، موسی نامجو و کلاهدوز هم هر یک جبهه‌ای را برای مقاومت و نبرد به حرکت می‌انداختند؛ اما حالا همگی آرام در آغوش خدا خوابیده بودند و تن و روح مؤمنانه‌شان قادر به ایفای نقشی دیگر در جبهه نبود. سرنوشت جنگ در این لحظه تغییر کرد یا نکرد؟ سؤالی است که پاسخ به آن دشوار است اما صیاد شیرازی، ستاری و باقری، برنامه بازپس‌گیری خرمشهر با عملیات بیت‌المقدس را از نو آغاز کردند. خرمشهر آزاد شد، آن هم زمانی که محمد نبود تا ببیند...
 

این خبر را به اشتراک بگذارید