ورای حد تقریر
جادوی دیوید لین در «لارنس عربستان» همچنان کار می کند
سعید مروتی ـ روزنامهنگار
«لارنس عربستان» پاسخ قاطعی است بر آنچه برخی دوستداران سینمای معاصر جهان ( که فقط شامل فیلم ها نمی شود و سریال ها را هم در برمیگیرد) در مورد کهنگی سینمای کلاسیک می گویند. فیلم دیوید لین بعد از گذشت حدود ۶ دهه، همچنان پرطراوت، دست نیافتنی و تکرار ناپذیر است. فیلمی که در اولین اکرانش در ۱۹۶۱ از سوی منتقدان کهنه و دمده خوانده شد، همچنان جلوه و درخشش را حفظ کرده است. ( در حالی که برخی فیلم های مدرن سینمای هنری اروپا که در آن سال ها ستایش همین منتقدان را بر می انگیختند به شکل عجیبی کهنه، ملال آور و در مواردی غیر قابل تحمل شده اند)چند فیلم در تاریخ سینما سراغ دارید که در زمانی طولانی ( بالای ۳ ساعت و نیم) کل ماجرا را در «صحرا، بدون زن، بدون ملودرام و تقریباً بدون صحنه های اکشن» و بدون انبوه جمعیت و سیاهی لشکر برای پر کردن قاب عریض و طویل ۷۰ میلیمتری، روایت کرده باشد؟ بیجهت نیست که فیلم غرابت همراه با طراوتش را همچنان حفظ کرده است.
برای درک دقیق و حظ کامل از آنچه دیوید لین به انجام رسانده باید فیلم را دست کم یک بار بر پرده بزرگ سینما دید: نکته ای که راجر ایبرت هم در انتهای نقدش به آن اشاره کرده است. برای نسل ما که در دهه شصت فیلم لین را روی وی اچ اس ( و اگر بختش را داشتیم با کیفیت آیینه!) تماشا کرده بودیم، لارنس خوبی بود و به نظرم وقتی برایمان تبدیل به شاهکار شد که در دهه هفتاد در نمایش فیلمخانه ملی و در قالب دوره فیلم های ۷۰ میلیمتری روی پرده تماشایش کردیم. بعد از سه ساعت و خرده ای ضیافتی که در سینما صحرا مهمان آقای لین بودیم و موقع خروج از سینما صحرا، صدای صحرا هنوز در گوشمان بود و سیمای مرد پیچیده ای که از آرمان گرایی به شکست و فروپاشی می رسید مقابل چشمانمان. بازی پیتر اوتول، عمر شریف، آنتونی کویین، تصاویر فردی یانگ و موسیقی موریس ژار در سینما صحرا، کارکردی جادویی یافته بودند.
از همان صحنه بسیار معروف و بارها ستایش شده خاموش کردن کبریت توسط لارنس و دیزالو از نمایی درشت به نمای دور افق در بیابان های عربستان، دیوید لین مثل یک ساحر، با ابزار کارش، سینما، جادو می کند. جادویی که همچنان کار می کند و قضاوت تاریخ درباره شخصیت لارنس به عنوان مامور مرموزی که منویات بریتانیا را در خاورمیانه اجرا می کرد را نه کاملا کنار می گذارد و نه مقهورش می شود. این که لارنس واقعا که بود را می شود در متن های فراوان و مفصل تاریخی دنبال کرد. آنچه فیلم دیوید لین به ما عرضه می کند ورای حد تقریر است. این سینماست که بی واسطه تر از همیشه با ما سخن می گوید.