دیالوگ/ خانه دوست کجاست؟
عباس کیارستمی
پیرمرد: برو سیگار مرا بیار.
احمد: میخوام برم نونوایی.
پیرمرد: بهت میگم که برو سیگار مرا بیار.
احمد: نون تموم میشه دیر برم.
پیرمرد: به تو دستور میدم برو سیگار مرا بیار.
پیرمرد دوم: سیگار اینجا هست.
پیرمرد: قربان سیگار من دارم. برای سیگار مقصد نبود. ما میخوایم بچه تحویل اجتماع درست در بیاد. موقعی که من بچه بودم، پدر من هر هفتهای 10شاهی به من میداد. هر 15روزی هم یه کتکی به من میزد. اگر چنانچه در هفته اون 10شاهی قطع میشد، اما در 15روز اون کتک قطع نمیشد. برای اینکه من تحویل اجتماع بیام. شما شاهد بودید که نوه من اینجا آمد، من 3دفعه بهش تکرار کردم حرف مرا گوش نداد... من نمیخوام اینطور بچه بار بیاد.
پیرمرد دوم: عرض کنم که بچه آمد بیانضباطی نکرد یا کارهای زشتی نکرد. چه باید بکنیم؟
پیرمرد: بهانه میگیرم هر 15روز، اون کتکرو میزنم!