• جمعه 6 مهر 1403
  • الْجُمْعَة 23 ربیع الاول 1446
  • 2024 Sep 27
چهار شنبه 24 شهریور 1400
کد مطلب : 140579
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/2kmpz
+
-

بحران افغانستان و مسئله استقلال اروپا

بحران افغانستان و مسئله استقلال اروپا

آنا پالاچیو- وزیر خارجه پیشین اسپانیا

عملکرد آمریکا در نحوه مدیریت خروج نیروهای غربی از افغانستان، جای هیچ دفاعی از دولت جو بایدن باقی نمی‌گذارد. تصاویر افغان‌‌هایی که از روی درماندگی از دیوارهای فرودگاه کابل بالا می‌روند تا شاید بتوانند راهی برای فرار از افغانستان پیدا کنند، از یاد رفتنی نیست. حتی اگر این صحنه‌ها از یاد برود، حمله پهپادی به یک خانه در نزدیکی فرودگاه که به کشته شدن تعدادی کودک منجر شد، هرگز از یاد نخواهد رفت. اینها آخرین پرده از جنگی بود که آن را باید حاصل اشتباهات محاسباتی روسای جمهور آمریکا، یکی پس از دیگری دانست. در اروپا هم، همه انگشت اتهام به سمت یکدیگر گرفته‌اند. اما فارغ از این اتهام‌زنی‌ها، مسئله مهم این است که بار دیگر بحث بر سر ابهام درباره آینده روابط اروپا و آمریکا جان گرفته است.
هر بار چنین بحران امنیتی‌ای اتفاق می‌افتد، بحث بر سر استقلال استراتژیک اروپا از آمریکا هم جدی می‌شود؛ بحثی که از دهه 1990همیشه هر ازچندگاهی مطرح شده است. همزمان، برخی کشورها به‌خصوص فرانسه خواستار تغییر نگاه در اتحادیه اروپا می‌شوند و بر ضرورت تقویت سیاست‌های مستقل اروپا در برابر آمریکا تأکید می‌کنند. با گذشت زمان این بحث‌ها رنگ می‌بازد تا زمان بحرانی تازه فرابرسد. مشکل اصلی اختلاف نظر میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا بر سر بودجه دفاعی و هزینه‌ای است که باید برای نظامی‌گری صرف شود.
این الگو در مورد افغانستان هم تکرار شده است. درست زمانی که فرودگاه کابل در آشفتگی کامل بود و پروازها یکی پس از دیگری افغان‌ها و نیروهای خارجی را از این شهر خارج می‌کردند، برخی مقام‌های اروپایی خواستار توجه به ضرورت استقلال استراتژیک اروپا از آمریکا شدند. جوزپ بورل، مسئولیت سیاست خارجی اتحادیه اروپا، حتی در جایی گفت که بحران افغانستان «زنگ بیداری» برای اروپاست. او خواستار سرمایه‌گذاری بیشتر کشورهای اروپایی در زمینه امنیت و مسائل دفاعی شد تا بتوانند مستقل از آمریکا عمل کنند.
همانطور که بورل بارها اشاره کرده است، برنامه خروج از افغانستان به‌طور تمام و کمال از سوی آمریکا طرح‌ریزی شده‌ بود. به‌عبارت دیگر، اگرچه جو بایدن وعده داده بود بعد از دونالد ترامپ آمریکا به سمت هماهنگی با متحدان اروپایی خود گام برخواهد داشت، اما آنچه در افغانستان انجام داد، صرفا تصمیم خود آمریکا بود.
تصمیم‌های یکجانبه دولت بایدن در مورد افغانستان، بدون شک بار دیگر اهمیت رسیدن به یک استراتژی مستقل و جامع از سوی اروپا را مورد توجه قرار می‌دهد اما اروپا نمی‌تواند به این بهانه از بار مسئولیت خود در قبال بحران افغانستان شانه خالی کند. مقام‌های اروپایی به اندازه کافی فرصت داشتند تا مانع خروج شتابزده آمریکا از افغانستان شوند. نشست 3‌ماه قبل ناتو، بهترین فرصت برای چنین اقدامی بود اما هیچ‌کسی سخن نگفت.
حتی اگر کسی هم سخن می‌گفت، همه می‌دانیم که اروپا آنقدرها قدرت ندارد که بخواهد روی موضع خود در برابر آمریکا پافشاری کند. واقعیت این است که نیروهای نظامی اروپایی در غیاب آمریکا حتی توانایی اداره فرودگاه کابل را هم نداشتند. توهم را باید کنار گذاشت. اروپا قدرت لازم برای اجرای یک استراتژی مستقل از آمریکا را ندارد. مشکل اساسی این است که اراده سیاسی لازم در پایتخت‌های اروپایی برای رسیدن به این مهم و هزینه کردن برای آن وجود ندارد. برای رسیدن به یک نیروی نظامی قابل‌قبول، اروپایی‌ها باید سالانه حدود 800میلیارد دلار خرج کنند؛ چنین اراده‌ای هیچ‌گاه در اروپا دیده نشده است. بودجه دفاعی اتحادیه اروپا در سال2021، فقط 15میلیارد دلار برای مسائل دفاعی و امنیتی درنظر گرفته است. اگر این رقم را با بودجه دفاعی یک‌میلیارد دلاری پیمان ناتو مقایسه کنیم، متوجه فاصله عملیاتی شدن برخی ایده‌های استقلال‌جویانه در اروپا خواهیم شد.
یگان‌های نظامی اتحادیه اروپا متشکل از گردان‌های مختلف از کشورهای عضو، از سال2007 فعال شده‌اند اما هرگز در هیچ عملیات یا مانور نظامی به‌کار گرفته نشده‌اند. دلیل اصلی اختلاف نظر عمیق میان کشور‌های عضو اتحادیه اروپا بر سر چگونگی فعالیت این نیروها بوده است.
استقلال استراتژیک اروپا یک برنامه طولانی مدت است و شاید در کوتاه‌مدت دستیابی به آن ممکن نباشد اما مواجهه اروپا با بحران پناهجویان افغان می‌تواند نقطه آغاز آن باشد. اروپا دست‌کم در چنین شرایطی می‌تواند نقشه راه خود برای رسیدن به استقلال استراتژیک را ترسیم کند. اروپا نباید همه نگاهش به آمریکا باشد. واقعیت این است که آمریکا درگیر مسائل داخلی خود است و دیگر نمی‌تواند آن نقش سنتی خود در زمینه رهبری جهان را ایفا کند. دولت بایدن سیاست خارجی خود را براساس خواسته‌های طبقه متوسط آمریکایی تنظیم کرده و این مسئله به‌معنای آن است که آمریکا دیگر تمایل چندانی به درگیر شدن در بحران‌های بین‌المللی را ندارد.
اروپا نمی‌تواند خود را به‌عنوان یک بازیگر کلیدی در عرصه سیاست خارجی معرفی کند و بر مناسبات بین‌المللی تأثیرات ژئوپلتیک داشته باشد، مگر اینکه بودجه لازم برای برنامه‌های امنیتی و دفاعی خود درنظر بگیرد. اروپا یک قدرت اقتصادی بزرگ است و باید بخشی از سیاست‌های خود در زمینه رفاه عمومی را تعدیل و به بودجه نظامی و دفاعی توجه کند. اینکه آیا مردم اروپا هم‌چنین تغییراتی را بر‌می‌تابند؟ مسئله دیگری است که باید منتظر شد و دید.
منبع: Project-Syndicate

این خبر را به اشتراک بگذارید