کار را تمام کن لیونل
آریا رهنورد- روزنامهنگار
داستان مسی و تیم ملی، نه شبیه راه رفتن در یک مسیر هموار، که شبیه طی کردن مسیری برای شکافتن موجهای خروشان است. بازیکنی که در نخستین مسابقه ملیاش «اخراج» شده، نباید هم انتظار یک روند عادی را در لباس این تیم داشته باشد. بازیکنی که هیچوقت معمولی نبوده، نباید هم یک سرنوشت معمولی را در آلبی سلسته پشت سر بگذارد. در همه این سالها، بیرحمانهترین نقدها به مسی مربوط به نمایشهای ملی او بودهاند. او حتی اگر یک تنه تیم را به فینال جام جهانی میرساند، باز هم بهخاطر برنده نبودن در آخرین قدم با انبوهی از کنایهها روبهرو میشد. شاید اروپاییها ساده با شکست کنار بیایند اما مردم آمریکای جنوبی در واکنش به یک شکست، حتی مجسمه ستاره بزرگی مثل مسی را تکه تکه میکنند. در نگاه آنها، باختن یک گناه بزرگ است. حتی اگر تا آخرین نفس برای نباختن تلاش کرده باشی. این فشار برای سالها، روی شانههای لئو سنگینی میکرد. روی شانههای او که هرگز نتوانسته بود تیمش را به یک جام مهم ملی برساند. پس حالا اصلا عجیب نیست که به جای همه جامهای ریز و درشت در بارسا، در گفتوگوی تازهاش «کوپاآمهریکا» را مهمترین جام دوران فوتبالش میداند. او و همتیمیها حالا برای نخستین بار بعد از آن قهرمانی استثنایی در خاک برزیل، با هواداران خودی روبهرو شدهاند و دوباره بردن کوپا را در کنار آنها جشن گرفتهاند. هر چند که به رسم معمول این منطقه، در جشنهای قهرمانی اشکها همیشه پررنگتر از لبخندها هستند. اشکهایی که مسی را هم به محاصره درآوردهاند. بیدلیل نیست که میگویند مردم این نقطه از کره زمین، فوتبال بازی میکنند که دلیل کافی برای اشک ریختن داشته باشند.
لیونل مسی شاید شبیه آن فوتبالیستی نیست که در اوایل 20 سالگی، مثل تردستها توپ را از بین انبوه مهرههای حریف عبور میداد. او شاید دیگر آن سرعت ویرانگر را نداشته باشد و در طول هر فصل، کمتر گل بزند اما نمیتوان انکار کرد که او حالا یک رهبر انکارنشدنی برای تیم ملی کشورش بهحساب میآید. حتی مرور سادهترین تصاویر اردوی این روزهای تیم اسکالونی، نشان میدهد که این تیم با محوریت مسی ساخته شده و همه بازیکنان هم چنین شرایطی را دوست دارند. او حالا دیگر یاد گرفته که پنهان نشود و به جای هراس از فشار، دلیلی برای غرور بسازد. مسی تیم ملی انگار بعد از سالها، حالا به اوج رسیده و بازی به بازی، مهره مفیدتری برای تیمش میشود. این دستاورد برای او، شاید از همه موفقیتهایش با بارسا جذابتر باشد چرا که مسی بارسلونا، خیلی زود به نقطه اوج رسید و از همان روزهای اول، باشکوه شروع کرد. مسی تیم ملی اما، همیشه مهره متفاوتی بوده است. زمینی، آسیبپذیر، گاهی بازنده و گاهی مهارشدنی. آنچه او را در لباس آبی و سفید دوستداشتنیتر میکند، همین آسیبپذیر بودن در گذر زمان بوده است.
هتتریک لئو مسی، غیرمنتظره بهنظر نمیرسد. حتی تبدیل شدن به بهترین گلزن تاریخ قاره هم برای او دستاورد عجیبی نیست. همه میدانستند که دیر یا زود، رکورد پله بهدست این اعجوبه رویاساز شکسته خواهد شد. با این حال، هنوز تصویری وجود دارد که از مسی ندیدهایم. تصویری که او را در حال فتح جام جهانی نشان بدهد. تصویری که او را به بزرگترین و شاید تنهاترین آرزوی باقیمانده دوران فوتبالش برساند. این همان پایانی است که به این داستان میآید. این همان پایانی است که این داستان را کامل میکند. جام جهانی قطر، آخرین فرصت نابغه خواهد بود تا کار را تمام کند. او همین حالا هم در کشورش، یک ستاره تحسینشده و بیمانند است اما اگر میخواهد به جایگاهی پرستیدنی مثل دیگو برسد، کافی است جام قهرمانی جام جهانی را لمس کند. جادوی بزرگ، آن روز اتفاق خواهد افتاد.