چنگ اندر وعده ماضی زدند
صابر محمدی
ماهیت وعده، همین است که راستیآزماییاش موکول به آینده میشود. اساسا فرقش با ادعا همین است دیگر؛ یعنی شما قولی میدهید که قرار است بعدها به آن عمل کنید؛ بنابراین ما هماکنون نمیدانیم قرار است آن وعده عملی شود یا نه. شما اما با اطمینان میگویید که چنین خواهد شد. پس، فرق مایی که در معرض وعده هستیم، با شمایی که صادرکنندهاش محسوب میشوید، در همین عنصر «اطمینان» است. شما با توجه به ملاحظات و قابلیتها و امکانهایی، احتمال حصول وعدهتان را بررسی میکنید و ما هم منتظر میمانیم ببینیم حاصل خواهد شد یا نه؟
خب، تا اینجای ماجرا که غیب نگفته بودم. معلوم است که «وعده» چیست و فرقش با «ادعا» کدام است و اینها. بهعبارتی داشتم صرفا ماجرا را برای خودم صورتبندی میکردم. منتها چون طی فرایند این صورتبندی، او را هم با بهاصطلاح بلندفکر کردن در جریان گذاشته بودم، باعث شد بپرسد که خب؟
ـ همین دیگه... حالا تو ببین در رابطه با واکسیناسیون کرونا میشه قائل به این صورتبندی بود؟
ـ آهان... خب نه دیگه، قصه چیز دیگهس.
ـ چیه؟
شاسی صندلی شاگرد را فشار داد تا کمی عقبتر بیاید. من عادت دارم صندلی راننده را تا انتها عقب میدهم و همین باعث میشود کسی را که روی صندلی شاگرد مینشیند، کاملا زیرنظر داشته باشم. نه اینکه بخواهم بهخاطر چنین رصدی عقبتر بنشینم، نه! خب، این هیکل نتراشیده و عرض و طول خارج از قواره ایجاب میکند عقب بروم تا پشت فرمان جا بگیرم. حرفهایش آنقدر تراشیده بود که حتی اگر عینا نقل کنم، میشود بهعنوان مقدمهای درخور برای مبحثی علمی روی آن حساب کرد:
«مدعی، گاهی هم ناظر به فرایند وعده و سازوکار مرتبط با آن، وعدهای را مطرح میکند؛ یعنی به سرنوشت پیگیری وعدههایی که محقق نشدهاند، نگاهی میاندازد و میبیند راه دوری هم نمیرود اگر وعدهای محقق نشود! به این نگاه میکند که وقتی فلان وعده و بهمان وعید مطرح شد و به سرانجام نرسید، مگر با مدعی چه کردند؟ مگر او خود را ملزم به توضیحی قانعکننده در رابطه با اینکه چرا وعده محقق نشد، دانسته بود؟ در چنین شرایطی که وعدهها صرفا مطرح میشوند تا در رسانهها مصرف شوند، چرا او با اینکه تردیدی در تحققنیافتن وعدهاش ندارد، قول ندهد؟ هزینهای که ندارد!»
تقاطع ابوریحان را رفتم راست و گفتم: اوهوم.
ظاهرا اینگونه بود که مدعی خواست که آید به تماشاگه راز، [اما] دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد.