ببری که برای چای آمد
سامان رضایی
در سال 1968میلادی کتابی چاپ شد با عنوان «ببری که برای چای آمد». کتابی مصور برای کودکان که نویسندهاش (جودیت کر) در سال 2016میلادی برنده جایزه یک عمر دستاورد هنری از سوی بنیاد خیریه بوکتراست شد؛ از مرگ نویسنده اما زمان زیادی نگذشته بود که گروهی منتقد تبعیض جنسیتی علیه زنان با نام «تحمل صفر» سر و کلهشان پیدا شد و اتفاقا با تحملی نزدیک به صفر کمپین گستردهای علیه این کتاب به راه انداختند. این گروه در اسکاتلند دمار را از روزگار ناشر درآورد که چرا کتابی که در آن نقش مردها پررنگتر از زنان است را منتشر کرده است. درحالیکه تبعیض علیه زنان در سرتاسر جهان امری واقعی است اما باید پذیرفت که گاهی هدفگیریهای خودفمنیستپندارها و حتی گاهی فمنیستهای واقعی در واقع برای اهداف آنها نقضغرض است. برای نمونه در این مورد اخیر باید پرسید آیا زمانی که در آن داستان ببری که برای چای آمد شکل گرفته نقش مردها کمتر از زنان بوده؟ آیا ذهن نویسنده در آن زمان درگیر این مسئله امروزی بوده یا نه؟ اگر درگیر این مسئله نبوده باید انتشار کتابش متوقف شود؟
در هالیوود هم چنین افراط و تفریطهایی کم نیست. تا یک دهه پیش همه قهرمانهای انیمیشنهای هالیوود مردان و پسرانی بودند که دخترها در انتظار کمک آنها بودند. حالا نویسندهها و تهیهکنندهها از آن طرف بام افتادهاند. اغلب قهرمانها زنان و دخترانی هستند که به پسرها و مردهای دست و پا چلفتی کمک میکنند. برای تعادل در این مورد اما بهنظر میرسد که باید به نگاهی فراجنسیتی رسید. این تعادل در کسانی که برای نمونه فرزندشان بیمار است دیده میشود. والدین فرزند بیمار به هیچوجه به جنسیت پزشک یا جراح حاذق توجه نمیکنند. تنها ملاک آنها میزان تبحر و مهارت اوست. این شایستهسالاری پاسخ قطعی به تمام جنگ و جدلهای فمنیستی است. برای اداره یک مدرسه یا بیمارستان اگر اکثریت شایستهها با زنان یا مردان است به این ترکیب به بهانه تساوی حقوق زن و مرد دست نزنیم بهتر و مفیدتر است. که تساوی با تعادل فرقی اساسی دارد.