انصراف 52درصدی
مونا محور
خبر کوتاه بود. 52درصد از کنکور داده های سال 1400که مجاز به انتخاب رشته بودند پیش از انتخاب رشته، انصراف دادهاند. در سال ۹۹ نیز ۴۶۹هزار نفر از مجموع 700هزار نفر، انتخاب رشته کردند. افزایش نفراتی که از ادامه تحصیل انصراف می دهند، به هر دلیلی که باشد، بر بدنه مدیریتی کشور، در طولانی مدت تأثیر بسزایی خواهد داشت. چه اینکه در طول این 2 سال اخیر، با آنلاین شدن کلاسهای دانشگاه، درصد کمی از دانشجویان بهطور جدی درس و دانشگاه را دنبال می کنند و تحقیقات و مشاهدات میدانی نشان می دهد؛ میزان حضور فعال در کلاسها و کسب امتیازهای واقعی در امتحانات بسیار پایین و برای استادان دلسردکننده است. شاید در چند سال آینده همین تعداد محدود تحصیلکرده هم به واسطه تحصیلات و مدرک خودشان جذب بازار کار و بدنه مدیریت جامعهای شوند که از بیماری سوءمدیریت رنج میبرد و اگر از هفتخوان قطره چکانی جذب بازار کار به سلامت عبور کنند و بر مسند مدیریتهای مرتبط، به فرض محال بنشینند، کمترین آگاهی تئوری و شناخت کافی را از محدوده مسئولیتی خود خواهند داشت و آن تعدادی هم که قید دانشگاه را زدهاند به جرگه جویندگان کار و شاید برخیشان به مشاغل کاذب خواهند پیوست و کم کم ظرفیت جامعه از کسانی که مشاغل غیرتخصصی و آزاد را انتخاب میکنند پُر خواهد شد. افزایش جمعیت بیکار و معضلات عدیده اجتماعی در راه خواهد بود و کمکم میزان جرم و بزه، طلاق ، خشونت و در نهایت درهمریختگی نظم در اداره شهر و کشور پیشبینی محتملی خواهد بود. فرایند انتخاب رشته در سالهای اخیر، تبدیل به تجارتی پر سود برای برخی از آموزشگاهها و مشاوران شده و شاید یکی از دلایل عقبنشینی جوانان برای انتخاب رشته، همین هزار توی رسیدن به صندلی باب میل در رشته دلخواه است. حداقل جوانی که رشته مورد نظر خود را با دردسر کمتری انتخاب کند و برای تحصیل در رشته مورد علاقه خود انگیزه بیشتری داشته باشد، آینده نگری و تأثیر حضورش در جامعه بیشتر خواهد بود. حالا که حذف کنکور تبدیل به آرزوی محال شده، لااقل در کشوری که با انواع و اقسام مشکلات ناشی از تحریم داخلی و خارجی و سوء مدیریتها روبهرواست، با اتخاذ راهکاری مناسب برای تحصیل جوانان در رشتههای دلخواه به دور از رانتهای معمول و پرحاشیه از تبدیل جامعه جوان به یک جامعه بیهدف و سردرگم در سالهای آینده که مثل برق و باد می گذرد جلوگیری کنیم.