روشنفکری در خیابان/ درود بر خالق ایدههای یاریرسان به مردم
سمیه جاهدعطائیان
اینکه میگن و آرزو میکنن «الهی که آدم خوب سر راهت بیاد» یا مثلا میگویند از هر دست بدهی، از همان دست میگیری، بیراهه نگفتهاند... حتما هم قرار نیست معجزهای رخ بدهد تا آدم خوب سر راه آدم قرار بگیره. یا لازم نیست حتما در ازای کمکهای طلایی به دیگران از احساس خوب یاری رساندن سرشار بشویم. نه؛ همین که در طول روز شاهد یک حرکت استثنایی از دیگران باشی و به ذات و اصل رفتار هم فکر کنی، یعنی یک اتفاق خوب... اصلا حتی اگر از همان رفتار، بیکم و کاست تقلید کنی و فردا خودت همان اتفاق را رقم بزنی و یک نفر دیگر را هم با خودت همراه کنی، یعنی برنده شدی... یعنی درست رفتی جلو؛ مثلا یکی از همین شنبههای خستهکننده درست در مسیر اتوبوسهای بیآرتی علم و صنعت- خاوران که 18ایستگاه برای توقف دارد، زن جوانی که مسافر یکی از اتوبوسها بود و ابتدای خط یعنی ترمینال خاوران سوار شده بود، نیمههای راه از جایش بلند شد و صندلیاش را به یکی از مسافران جوانتر داد. دختر نوجوان که صدای بلند موسیقی هدفونش به گوش بقیه هم میرسید با نگاه پرسشگری بدون تعارف نشست. چند مسافر متوجه شدند که زن جوان قصد پیاده شدن ندارد و صندلیاش را به مسافر دیگر داده. یک نفر که کنجکاویاش بیشتر بود و میل به دانستن داشت، آرام از زن جوان پرسید و چنین جواب گرفت که از ابتدای خط نشسته بودم گفتم کولهپشتی این دختر بزرگ است، کمی استراحت کند... خانم کنجکاو چشمانش را به نشانه رضایت، تأیید یا شاید ذوق، تنگ کرد. همانجا چند نفر دیگر این گفتوگو را شنیدند و خدا میداند ذهن کدامشان بیشتر درگیر شد. شاید ذهنها به مسیرهای طولانی سفر با بیآرتی یا مترو درگیر شد؛ مثلا مسیر پرطرفدار و همیشه شلوغ خط آزادی- تهرانپارس که حدود 30ایستگاه دارد و بعضی از مسافران، اول خط، تا انتهای مسیر روی صندلی مینشینند و هرگز صندلیشان را به مسافر خستهای ندادهاند. یا حتی یاد خط یک متروی تهران یعنی کهریزک – تجریش افتادند که چقدر میتوانستند محبتهای اینچنینی نثار بقیه کنند، اما آنرا دریغ کرده بودند.
خلاصه ذهن من بعد از چند روز هنوز درگیر است که چقدر میتوانیم با دستهای خالی اما اراده محکم به دیگران کمک کنیم. خیلیهایمان بلد نیستیم و فکرمان به رفتارهای استثنایی و بزرگ نمیرسد، اما بعضیها چقدر خوب و زیر پوستی میتوانند محبت کنند. حتی کنار یکی از صندلیهای مترو یا اتوبوس و در این روزهای سخت... مسافران نشسته روی صندلی، کیف، کتاب یا وسایل مسافران ایستاده را میگرفتند تا شاید کمکی کرده باشند. یقین دارم که این لطف همیشه ماندگار هم از همان ابتدا به واسطه یک شهروند مهربان و خلاق میان همه ما رایج شد. کمی که فکر کنیم شاید ما هم بتوانیم ایدهپرداز و خالق رفتاری ماندگار باشیم... .