آقای کارگردان رمان مینویسد
حرفهای کوئنتین تارانتینو درباره اقتباس از فیلمنامهاش برای رمان
آرش نهاوندی- مترجم
«کوئنتین تارانتینو» در ساخت فیلمهایش اغلب از بازیگران، ژانرها، وقایع، داستانها و روایتهای قدیمیتر سینمایی تأثیر میگیرد و این ژانرها و بازیگران را از طریق فیلتری درهم میآمیزد تا فیلمهای خلاقانهای از آنها بسازد. تارانتینو با این شیوه توانسته بر سینماگران معاصر و بعد از خود نیز تأثیر بگذارد. او اکنون به کاری مشابه دست زده است که بعید است فیلمسازان دیگر از آن تقلید کنند. پس از آنکه تلاشهای پنجساله او در زمینه تحقیق درباره اخبار واقعی و افسانهها و شایعات پیرامون پشتپرده فیلمها و سینمای دهه60میلادی، بدلکاران، سریالهای تلویزیونی وسترن و تاریخچه باند مخوف خانواده میسون، به ساخت فیلم «روزی روزگاری در هالیوود» انجامید، او دوباره به علاقه اصلی خود در زمینه نگارش رمان از روی فیلمهای سینمایی رجوع کرد. اما این بار او رمانی از روی آخرین فیلم خود، روزی روزگاری در هالیوود، نگاشته است. او این کتاب را به شیوه منحصربهفرد خود با استفاده از فیلم بهعنوان نقطه آغاز کار، به نگارش درآورده است. تارانتینو در این کتاب به مسائل غیرمنتظره از جهات و در قالب خطوط زمانی مختلف میپردازد. او از شخصیتهای این فیلم که نقش آنها را لئوناردو دی کاپریو، برد پیت و مارگو رابی بازی میکنند، افسانهزدایی میکند. در رمان «روزی روزگاری در هالیوود» تارانتینو، به برخی از صحنههای خلاصه شده در فیلم که او آنها را برای پرداختن در قالب یک اثر سینمایی مناسب ندیده بود، مانند دوران حضور ریک دالتون در فیلمهای وسترن اسپاگتی در ایتالیا، بیشتر پرداخته شده است. در این کتاب به گذشته و سوابق شخصیتهای اصلی فیلم نیز بیشتر اشاره شده و برخی شخصیتهای حذفشده فیلمنامه هم در رمان روزی روزگاری در هالیوود مجال ظهور پیدا کردهاند. تارانتینو اخیرا در گفتوگویی با ددلاین درباره دلیل نگارش رمانی با اقتباس از فیلم روزی روزگاری در هالیوود، تفاوتها در شیوههای مختلف نگارش رمان با اقتباس از آثار سینمایی و کارگردانان و فیلمنامهنویسانی که با اقتباس از فیلمها رمان نوشتهاند، سخن گفته است.
از سگهای انباری تا تاریخ هالیوود
تارانتینو در پاسخ به پرسشی درباره اینکه چطور شد به جزئیات داستان فیلم روزی روزگاری در هالیوود بهطور گسترده در قالب این رمان پرداختید؟ میگوید: در ابتدا قصد داشتم داستان فیلم«سگهای انباری» را بهدلیل جنبه جنایی آن در قالب یک رمان به نگارش درآورم، در آن زمان تصور میکردم که این کتاب بلافاصله جای خود را در قفسه مرتبط با آثار «جنایات رازآلود» در کتابخانهها باز کند. اما بعد به این نتیجه رسیدم که آخرین فیلمی که ساختهام روزی روزگاری در هالیوود بوده و بهنظرم مردم از فیلم خوششان آمده. این چشمانداز خیلی خوبی برای نگارش یک رمان از این فیلم به من میداد. تمام اطلاعات لازم برای تبدیل این فیلم به رمان را داشتم. زمانی که درباره مواد و اطلاعات لازم صحبت میکنم منظورم فقط صحنههایی از فیلم نیست که در اتاق تدوین و پیش از نمایش در سالنهای سینما حذف شدند. در طول پنج یا ششسالی که در حال نگارش فیلمنامه روزی روزگاری در هالیوود بودم، به مواردی نیز در فیلمنامه اشاره میکردم که میدانستم هیچگاه در فیلم از آنها استفاده نخواهد شد.
یکسری از بخشهای فیلمنامه را صرفا برای شناخت بیشتر با شخصیتهای فیلم نوشته بودم. درواقع بخشهایی از فیلمنامه را مانند یک دایره المعارف سینمایی درباره شخصیتهای داستان فیلم نوشته بودم. البته فیلمنامه را بهگونهای نگاشته بودم که زمانی که نیاز داشتم چیزی درباره سابقه کاری«ریک» (ریک دالتون شخصیت اصلی فیلم با بازی لئوناردو دی کاپریو) بیابم، او را در یک صحنه با «ماروین» (با بازی آلپاچینو) قرار میدادم و «ماروین» از وی در اینباره میپرسید. این صحنههایی که نمیشد در فیلم آورد یا با یک اثر سینمایی چندان انطباق نداشت و بیشتر برای شناخت شخصیتها، به آنها در فیلمنامه اشاره کرده بودم را درنهایت در قالب داستان رمان روزی روزگاری در هالیوود آوردم. در نوشتن رمان کمی بیشتر از خود فیلم به جزئیات اتفاقات و حوادث دقت کردم و بهنوعی رمان درباره جزئیات فیلم نوشته شده است.
اقتباس از نوع سوم
تارانتینو در پاسخ به سؤالی درباره ویژگیهای اقتباس داستانی از آثار سینمایی و اینکه برخی از نویسندگان به همه جزئیات ازجمله به تکتک کلمات دیالوگهایی که هنگام فیلم دیدهاند در رمان اقتباسی خود از روی فیلم، اشاره میکنند و برخی از نویسندگان نیز حتی فرصت دیدن فیلم را نیافتهاند و با دسترسی به فیلمنامه رمان خود را مینویسند، میگوید: بیشتر اقتباسهای داستانی از فیلمهای سینمایی، زمانی نوشته شدهاند که این فیلمها در مرحله ساخت یا حتی نخستین مراحل ساخت قرار داشتهاند.
البته برخی از این نویسندگان با دسترسی به اطلاعات مربوط به فیلمنامه کامل، رمانشان را مینویسند. اما اغلب آنها تصویر درستی از اینکه فیلمی که با اقتباس از آن داستانشان را نوشتهاند، ندارند. بهعنوان مثال زمانی که «آلن دین فاستر» درباره فیلم «بیگانه» رمان نوشت هیچ اطلاعی نداشت که «بیگانه» به چه صورت در قالب فیلمی سینمایی به تصویر کشیده خواهد شد. تارانتینو در پاسخ به این سؤال که آیا نویسندگانی که رمانها را از روی فیلمنامهها، پیش از ساخت فیلم مینویسند، شکافهایی که میان رمانشان با فیلم وجود دارد را با تصوراتشان پر میکنند یا در اینباره خود بهطور ابتکاری افسانهپردازی میکنند؟ میگوید: در برخی از مواقع بله و در برخی از مواقع خیر. برخی از مواقع آنها نویسنده دیگری را به استخدام خود درمیآورند تا فیلمنامه را بهصورت یک متن داستانی برگرداند و سپس خود آنها منابعی را به داستان اصلی اضافه میکنند. ولی درمجموع بخش مهم اقتباس داستانی از فیلمهای سینمایی همان بخش تبدیل فیلمنامه به متنی در قالب نثر داستانی است.
در برخی از مواقع نیز رمانی که با اقتباس از یک اثر سینمایی نوشته میشود، تفاوت بسیار فاحش و آشکاری با خود اثر سینمایی دارد. بهعنوان مثال داستان فیلم «سیام سپتامبر 1955» ساخته «جیمز بریجدز» تنها در یک شبانهروز میگذرد اما داستانی که «جان میناهان»، با اقتباس از این فیلم نوشته رویدادهای قبل از این شبانهروز را نیز دربر میگیرد. درواقع به رویدادهایی که در فیلم به آنها پرداخته شده تنها در یکسوم پایانی کتاب اشاره میشود. در اقتباس داستانی «دین کانتز» از فیلم«خانه سرگرمکننده» ساخته «توبی هوپر»، به رویدادهای فیلم از صفحه صدم به بعد کتاب پرداخته میشود.
کانتز خود درباره رویدادهای این فیلم افسانهپردازی کرده و در واقع این اقتباسی سینمایی از نگاه دین کانتز است. آرتور هرتزوگ، مردی که فیلم «ازدحام» با اقتباس از کتاب وی نوشته شده، نیز رمانی با اقتباس از فیلم«اورکا» نوشته است. این رمان خیلی خوب است. او در این رمان کموبیش به اصل داستان خود فیلم اشاره میکند. با اینکه هر آنچه در فیلم اتفاق میافتد در رمان نیز به آن اشاره شده اما شخصیت اصلی رمان، همان شخصیت اصلی فیلم با بازی «ریچارد هریس» نیست و بهطور کامل شخصیت دیگری است.
آنها که از فیلمنامه، رمان نوشتند
تارانتینو در ادامه در پاسخ به سؤال درباره اینکه چقدر عمومیت دارد که یک نویسنده -کارگردان با اقتباس از یک اثر سینمایی، رمان بنویسد، میگوید: «ساموئل فولر» (کارگردان، فیلمنامهنویس و نویسنده مطرح آمریکایی) چندینبار این کار را انجام داده است.
او با اقتباس از سه یا چهارتا از فیلمهایش ازجمله «شماره یک بزرگ قرمز» و فیلم جنایی «بوسه عریان»، رمان نوشته است.
«سیلوستر استالونه» نیز با اقتباس از فیلم «خیابان بهشت»، کتابی به نگارش درآورده است. «جان میلیوس» نیز با اقتباس از فیلم«باد و شیر» کتابی را به رشته تحریر درآورده است.
اما طبق مفاد قرارداد «انجمن نویسندگان آمریکا» اگر قرار به اقتباس داستانی از یک اثر سینمایی باشد، باید در ابتدا پیشنهاد نگارش رمان از روی این فیلم به خود فیلمنامهنویس آن اثر ارائه شود.