• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
پنج شنبه 14 مرداد 1400
کد مطلب : 137421
+
-

استراتژی جدید آمریکا در مواجهه با چین

جهان نما
استراتژی جدید آمریکا در مواجهه با چین


جوزف نای ـ استاد روابط بین‌الملل دانشگاه هاروارد


طی 4دهه جنگ سرد، استراتژی اصلی آمریکا حول مهار قدرت اتحاد جماهیر شوروی بود. بعدها در دهه 1990، یعنی زمانی که شوروی از هم فرو پاشید، جهان دوقطبی به پایان رسید و در نتیجه آمریکا هم دشمن خارجی خود را از دست داد. بعد از حملات 11سپتامبر، دولت جورج بوش سعی کرد با استراتژی «جنگ علیه تروریسم»، خلأ پیش آمده را پر کند. این رویکرد اما به خطا رفت و آمریکا را وارد جنگ‌هایی فرسایشی در مناطق حاشیه‌ای همچون عراق و افغانستان کرد. از سال 2017، آمریکا بار دیگر به صحنه «رقابت قدرت‌های بزرگ» بازگشته است؛ این بار اما رقیب چین است.
رقابت قدرت‌های بزرگ به‌عنوان یک استراتژی در سیاست خارجی آمریکا از این جهت اهمیت پیدا می‌کند که باعث تمرکز دولت بر تهدیدهای اساسی در حوزه‌های مختلف از اقتصاد گرفته تا امنیت می‌شود. تروریسم یک تهدید دائمی است و دولت‌ها در آمریکا همیشه باید آن را جدی بگیرند، اما تهدیدی که از سمت قدرت‌های رقیب متوجه آمریکاست، بسیار بزرگ‌تر و جدی‌تر است. حملات تروریستی 11سپتامبر مرگ 2هزار و 600آمریکایی را رقم زد، اما جنگ‌های بی‌پایانی که آمریکا در واکنش به این حملات به راه انداخت، جان هزاران نفر دیگر را گرفت و میلیاردها دلار هزینه دربرداشت. باراک اوباما برای عبور از این جنگ‌ها تلاش‌هایی کرد. او سعی داشت تمرکز سیاست خارجی آمریکا را به سمت آسیا تغییر دهد، اما میراث جنگ علیه تروریسم، آمریکا را مشغول خاورمیانه کرده بود.
استراتژی رقابت قدرت‌های بزرگ باعث می‌شود سیاست خارجی آمریکا بار دیگر بر مدار قرار گیرد. این استراتژی اما 2مشکل دارد. اول اینکه این استراتژی باعث قرار گرفتن 2 کشور ناهمگون در کنار هم می‌شود؛ روسیه، قدرت در حال افول است و چین، قدرت در حال ظهور. البته آمریکا باید از سطح تهدیدی که از سوی روسیه وجود دارد، خوشحال باشد. شرایط شبیه سال 1914است. امپراتوری اتریش- مجارستان قدرت در حال افولی بود که خیلی زود به آسیب پذیرترین بازیگر صحنه سیاست بین‌الملل هم تبدیل شد. امروز، روسیه هم از منظر اجتماعی و هم از منظر اقتصادی در حال افول است، اما از هر ابزاری برای تقویت قدرت خود استفاده می‌کند؛ از مذاکرات مربوط به کنترل سلاح‌های هسته‌ای گرفته تا جنگ سایبری و بازیگری در منطقه خاورمیانه. در چنین شرایطی، آمریکا نیازمند یک استراتژی مشخص در قبال روسیه است تا مانع افتادن این کشور به دامن چین شود.
دوم اینکه، رقابت قدرت‌های بزرگ راهی برای همکاری در زمینه تهدیدهای تازه‌ای که جهان به آنها روبه‌رو است نمی‌گذارد. وضعیت امروز جهان با سال 1914یا 1945به کلی متفاوت است. بحران آب و هوایی واقعیتی است که می‌تواند میلیاردها دلار هزینه روی دست کشورها بگذارد و خرابی‌ای به بار آورد که حتی در جنگ هم اتفاق نمی‌افتد. یا همین بحران کرونا چنان تلفاتی از مردم به‌خصوص در آمریکا گرفته که در جنگ هم سابقه نداشته است. حتی در همین بحران هم بودجه نظامی آمریکا 100برابر بودجه مرکز کنترل و پیشگیری بیماری‌های این کشور است.
در چنین وضعیتی، سیاستمداران در آمریکا در حال بحث بر سر چگونگی تقابل با چین هستند. برخی معتقدند یک جنگ سرد تازه در جریان است. اما تحلیل رقابت با چین در چارچوب جنگ سرد، به بیراهه رفتن است. آمریکا و شوروی هیچ رابطه اجتماعی و اقتصادی ای با یکدیگر نداشتند، اما ارتباطات میان آمریکا و دیگر کشورهای غربی با چین در هم تنیده است. هر ساله هزاران دانشجوی چینی برای تحصیل به غرب می‌روند و دوطرف حجم تجارت بسیار بالایی دارند. آمریکا شاید بتواند مانع قراردادهای G5 شرکت هوآوی شود، اما نمی‌تواند جلوی تجارت کشورهای جهان با چین را بگیرد. چنین اقدامی برای آمریکا و همه متحدانش هزینه گزافی خواهد داشت. علاوه بر این، شی جین‌پینگ را نمی‌توان با استالین مقایسه کرد. نظام کمونیستی چین را هم نمی‌توان با نظام حاکم بر شوروی یکی دانست.
چین دومین اقتصاد جهان است و این کشور از منظر تولید ناخالص ملی، احتمالا در دهه 2030آمریکا را پشت سر خواهد گذاشت. اما حتی در چنین حالتی درآمد سرانه چین کمتر از یک چهارم در آمد سرانه در آمریکا خواهد بود. همزمان، چین درگیر مسائل عدیده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. سرعت رشد اقتصادی این کشور کند شده و متحدان سیاسی چندانی در جهان ندارد. اگر آمریکا، ژاپن و اروپا سیاست‌های‌شان را همگون سازند، بزرگ‌ترین قطب اقتصاد جهان را در برابر چین شکل می‌دهند. هماهنگی این جبهه می‌تواند قواعد بازی را در صحنه بین‌الملل  به‌گونه‌ای تغییر دهد که چین مجبور به تبعیت از آن باشد. این اتحاد، باید در قلب استراتژی آمریکا برای کنترل خیزش چین قرار گیرد.
همانطور که کوین راد، نخست‌وزیر پیشین استرالیا در جایی گفته است، هدف استراتژی غرب در برابر چین، نباید این باشد که این کشور را به‌طور کامل از پا در آوریم؛ هدف باید یک رقابت استراتژیک مدیریت شده باشد. آمریکا و متحدانش نباید از چین یک دیو بسازند؛ بلکه باید رابطه میان دوطرف را بر مبنای «یک رقابت مبتنی بر همکاری» تعریف کرد. ویژگی‌های رقابت میان قدرت‌های بزرگ در قرن بیست و یکم، به هیچ وجه شبیه رقابت میان قدرت‌ها در قرن بیستم نیست.
منبع: Project-Syndicate

این خبر را به اشتراک بگذارید