• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
یکشنبه 3 مرداد 1400
کد مطلب : 136481
+
-

منفعت‌طلبی در ذات انسان است

نرگس کوشا روانشناس می‌گوید: رعایت نکردن حقوق دیگران در زندگی روزمره را باید با آموزش کمرنگ کرد

منفعت‌طلبی در ذات انسان است


فتانه احدی ـ روزنامه‌نگار

منفعت‌طلبی و فایده‌گرایی نوعی رفتار ضداجتماعی انسان است که همه آدم‌ها با آن در زندگی روزمره خود بارها روبه‌روبه شده‌اند. منفعت‌طلبی در جوامع و مکان‎های مختلف حتی در حوزه‌های مختلف به فراخور موقعیت و شخصیت افراد به‌وجود می‌آید و در بین همه افراد هم وجود دارد. منفعت‌‌طلبی از کودکی درون انسان وجود دارد و اوست که می‌تواند آن را کنترل کند و در جهت مثبت سوق دهد یا افراطی عمل کند و از آن به‌عنوان ابزاری برای رسیدن به خواسته‌های نامعقول خود استفاده کند. منفعت‌طلبی در ارتباطات دور‌و‌برمان به‌وفور دیده می‌شود و ما در مقابل چه می‌کنیم؟ اجازه می‌دهیم تا این اتفاق صورت گیرد یا در مقابلش ایستادگی می‌کنیم؟ مسئله ما در جامعه و در شهری که در آن زندگی می‌کنیم این است، گاه ما با رفتار خود به منفعت‌طلبان اجازه می‌دهیم به‌کار خود ادامه دهند و فکر کنند، راه درستی در پیش گرفته‌اند، درصورتی که می‌شود با آموزش از این خصیصه ضد‌اجتماعی جلوگیری کرد. برای اینکه در مورد منفعت‌طلبی بیشتر کندو‌کاو کنیم با نرگس کوشا، روانشناس به گپ‌و‌گفت نشسته‌ایم.



منفعت‌طلبی چگونه پدیدار می‌شود؟
منعفت‌طلبی مثل خودخواهی ویژگی ذاتی انسان‌هاست که از کودکی وجود دارد و با فرد متولد می‌شود. رفته‌رفته هر چه او بزرگ‌تر و پخته‌تر می‌شود، به بحث احترام به‌خود و احترام به دیگران که جزو اصول بهداشت روان است گرایش پیدا می‌کند. حب ذات، خودخواهی و خوددوستی از ویژگی‌های ذاتی انسان است. این خصایص باعث می‌شود که انسان به‌سوی جلب منفعت شخصی و دفع ضرر سوق داده شود؛ و شاید منفعت‌طلبی تنها یا قوی‌ترین عاملی باشد که انسان‌ها را به‌سوی تلاش و کار و کسب مهارت‌های زندگی می‌کشاند و تحمل رنج و مشقت‌ها را برایشان معقول و موجه جلوه ‌می‌دهد.
   آیا می‌توان از منفعت‌طلبی به سلطه‌جویی رسید؟
در فرهنگ لغت منفعت‎طلبی را به‌عنوان نگرانی برای منفعت و رفاه خود تعریف می‌کنند که تعبیر به فرصت‎طلبی هم می‌شود. فرصت‌طلبی میزان نفوذ و سلطه یک فرد بر طرف مقابل است که به موجب آن، طرف مقابل را به انجام خواسته‌های خود متقاعد می‌کند. با افزایش نفوذ فرد منفعت‎طلب، طرف مقابل را به چنگ خود درمی‌آورد و همه خواسته‌هایش را از او می‌خواهد. افراد با ویژگی‌های فرصت‌طلبی تمایل زیادی به برنده شدن دارند، توجه اساسی آنها وظیفه و کاری است که باید انجام بدهند و نه چیز دیگری. افراد منفعت‎طلب از افراد تحت سلطه خود برای رسیدن به هدف به‌عنوان یک ابزار استفاده می‌کنند. و هرقدر میزان منفعت‎طلبی، موضع شخصی و حالت افراطی پیدا کند، انسان خود را محق‌تر می‌داند و به حقوق اطرافیان احترام نمی‌گذارد و حریم‌ها را رعایت نمی‌کند. در نتیجه اعمال ناشایست درنظرش کمرنگ می‌شود. حتی نگرانی برای دیگران که شامل احساس خوب به دیگران، پیش‌بینی نیاز دیگران، دوست داشتن و کمک به دیگران، حساس‌بودن نسبت به احساسات دیگران است در افراد منفعت‎طلب بسیارکمرنگ می‌شود.
 منفعت‌طلبی در چه محیطی رشد می‌کند و گسترش می‌یابد؟
اولین محیطی که ما در آن احترام به دیگران را یاد می‌گیریم، خانواده است و ما از تربیت پدر و مادر به آن می‌رسیم. از این بستر است که موضع آدم‌ها مشخص می‌شود و از خودخواهی به دیگرخواهی می‌رسند. و اگر فرد در مسیر تربیت درست قرار گیرد، هرچه پخته‌تر شود، احترام به دیگران بیشتر و منفعت‌طلبی کمرنگ‎تر می‌شود. خانواده می‌تواند با تربیت درست، فردی را آماده زندگی کند، که همه‌‌چیز را از آن خود بداند یا با مردم مدارا و مشارکت داشته باشد.
 اخلاقیات در منفعت‌طلبی چه جایگاهی می‌تواند داشته باشد و در روانشناسی چه تعبیری از آن می‌شود و خانواده چه نقشی در آن دارد؟
اخلاق سرمنشأ رفتارهای افراد است. منفعت‌طلبی نوعی رفتار است که از اخلاقیات سرچشمه می‌گیرد. باید به این رسید که اخلاق از کدام نقطه و به چه صورت در فرد متبلور می‌شود. در مکتب روانکاوی اخلاق معادل فراخود یا وجدان است. عبارت است از وجدان در برابر تخلف از اصول و احساس سرزنش و بازخواست درونی در برابر ارتکاب عمل خطا. درحقیقت وجدان در این معنی یک نیروی بازدارنده و یک نیروی قوی است که در ضمیر فرد جای می‌گیرد و بر رفتار آن حاکم می‌شود. در مکتب روانکاوی شاخصه اخلاق، احساس گناه در برابر عمل خطاست. درنظریه روانکاوی، رشد اخلاق را در کودکان، نتیجه درونی کردن ارزش‎ها و استانداردهای والدین می‌دانند و درنتیجه این ارزش‌ها و استانداردها به‌صورت ارزش‌ها و استانداردهای خود فرد در می‌آید. و از آن پس کودک از وجدان خود تبعیت می‌کند. به‌طوری که کودک فکر می‌کند وجدان، یک والد درونی است و این قابلیت در او شکل می‎گیرد که هر وقت هنجارشکنی کند یا حتی وسوسه شود، خود را مورد سرزنش و تنبیه قرار دهد. این حالت خودتنبیهی که به‌صورت احساس گناه تجربه می‌شود، شبیه به اضطراب اولیه فرد در مورد تنبیه یا طرد والدین است. برای اجتناب از چنین گناهی کودک سعی می‌کند تا حد امکان از قواعد و استانداردهای والدین به‌عنوان نماینده جامعه وضع شده پرهیز کند.
بعدها همین نگرش اجتناب از تخلف در قواعد و استانداردهایی که از سوی جامعه وضع شده، تعمیم پیدا می‌کند. اخلاق هم مانند بقیه رفتارها تابع مکانیسم‌های پاداش، تنبیه، سرمشق و الگو قراردادن دیگران است که از منظر روانشناسی کنترل درونی اخلاقیات در خانواده انجام می‌گیرد.
بنابراین اگر خانواده الگوی مناسبی برای کودک باشند، از همان ابتدای کودکی در مقابل رفتارهای اخلاقی و هنجارهای جامعه پاداشی در نظر بگیرند و در برابر رفتارهای غیراخلاقی کودک واکنش منفی نشان دهند، کودک واکنش‌های منفی را یاد می‌گیرد و از رفتارهای غیراخلاقی به‌علت تداعی شدن آن با تنبیه یا سرزنش اجتناب می‌کند. و اگر جامعه با خانواده هماهنگ باشد، رفتار اخلاقی یکسانی در بین مردم گسترش می‌یابد و بنابراین در مجموع، افراد آن جامعه به‌سوی هنجارها و رفتارهای مثبت گرایش پیدا می‌کنند و در نتیجه منفعت‌طلبی‌های اجتماعی و شهری از بین خواهد رفت.
 منفعت‌طلبی در شهر و اجتماع چگونه کمرنگ و بی‌اثر می‌شود؟
در جامعه نمونه‌های واضحی از منفعت‌طلبی هنگام خرید، در بانک، در نانوایی، در فروشگاه‌ها و در ادارات و بسیاری از مکان‌های عمومی شاهد هستیم. فردی که بدون درنظرگرفتن دیگران می‌خواهد به‌سرعت کار خود را پیش ببرد و رعایت حق تقدم جایگاهی در ذهنش ندارد. این افراد از نظر روانشناسی کنترل بیرونی ندارند.کنترل بیرونی شامل مکانیسم‌های پاداش و تنبیه در جامعه است که تا حدی از منفعت‌طلبی جلوگیری می‌کند.
برای جلوگیری از منفعت‌طلبی افراد باید بسترسازی کرد. خانواده به فرزند خود حقوق فردی را آموزش دهد و اگر این آموزش در خانواده انجام نگرفته باشد، جامعه از طریق رسانه به آموزش‌ حقوق فردی و مهارت‌های زندگی بپردازد، قاطعیت و نه گفتن و ارتباط مؤثر را سرلوحه آموزش‌های ‌فردی و جمعی قرار دهد.
در نتیجه با آموزش‌های لازم در جامعه، افراد منفعت‌طلبی که حقوق دیگران را تضییع می‌کنند، حق تقدم را رعایت نمی‌کنند، در مقابل قاطعیت و نه گفتن دیگران قرار می‌گیرند. از سوی دیگر نیز افراد می‌توانند با منفعت‌طلب‌ها مقابله کنند. در چنین موقعیت‌هایی منفعت‌طلبان دیگر جایی برای جولان ندارند و این کنترل بیرونی در جامعه گسترش می‌یابد و به‌صورت قوانین شهری و اجتماعی درمی‌آید و اثر مکانیسمی منفعت‎طلبی کمرنگ و بی‌اثر می‌شود.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید