منابع اطلاعاتی غیررسمی؛ عامل مالباختگی
بررسی زمینههای اجتماعی و فرهنگی مالباختگی در ایران در گفتوگو با علیاصغر سعیدی جامعهشناس
مرضیه ثمرهحسینی ـ روزنامهنگار
خیلیها در سودای زندگی و شرایط مالی بهتر بهدنبال راهی میگردند که یکشبه پولدار شوند. اینرویا همواره وسوسهبرانگیز بوده و بهخصوص در دو،سهدهه اخیر که وضعیت اقتصاد ایران ضعیف شده، همه در تلاشند که از راه کوتاهتری سریعتر به پول زیادتری دست پیدا کنند. زمانی نهچندان دور، بازاریابی شبکهای در کشور مد شد و خیلیها را دنبال خود کشاند و بهرغم سودهای زیاد برای عدهای کم، بسیاری از مردم از عضویت در این شبکهها ضرر کردند و فهمیدند که این راه به جایی نمیرسد! در سالهای اخیر و پیش از بالارفتن تب بورس، مردم سرمایههای خرد خود را روانه بازار طلا و سکه و خودرو کردند و سرمایههای کلان نیز به سمت بازار زمین و مسکن سرازیر شد. تا آنکه جریان افزایش نرخ ارز از سال97 به راه افتاد و با رکوردشکنیهای قیمت دلار و یورو، مردم روانه صفهای خرید و فروش ارز شدند. در سال 99، بهویژه با تبلیغات دولت و رشد شاخصهای بورس و فرابورس، تب خرید سهام بالا رفت و مردمان بسیاری با هر سرمایهای که داشتند وارد این بازار شدند اما از تابستان، با کاهش پیدرپی و سقوط شاخصها، ورق برگشت و خیلیها با ضررهای بسیار زیاد از این بازار خارج شدند! چرا با وجود تجربیات بسیار، از آمار مالباختگان کم نمیشود و چنین اتفاقی روی میدهد؟ به جز شرایط سیاسی و اقتصادی کشور، آیا ضعفهای عمومی مردم ایران نیز باعث بر باد رفتن سرمایه آنها و سوءاستفاده کلاهبرداران میشود؟ درباره زمینههای اجتماعی بروز مالباختگی با دکتر علیاصغر سعیدی، جامعهشناس اقتصادی، صحبت کردیم.
فرهنگ سهامداری در ایران ضعیف است
دکتر سعیدی در ابتدا با بیان اینکه بازارهای سهام از زمانی رشد کردند که طبقه متوسط رشد کرد، میگوید: بیشتر از مارکسیستها، این نظام سرمایهداری بود که از اندیشه مارکس استفاده کرد. مارکس میگفت اگر نظام سرمایهداری، شیوه تولید ارزش اضافی را که از طریق استثمار کارگران بهوجود میآید ادامه دهد، شکاف بین طبقه بورژوا و کارگر عمیقتر میشود. به تأسی از نظریه اجتماعی مارکس، دولت رفاه یا به تعبیر دیگر، نظام سرمایهداری سازشی بهوجود آمد و بدینترتیب، بسیاری از طبقه بورژوا، بخشی از سهام شرکتهای خود را هم به لحاظ اینکه موقعیت سرمایهگذاری فراهم بود و هم برای اجتناب از بروز شکاف عمیق در سطح جامعه، وارد بازار سهام کردند. در حقیقت، بازار سهام با رشد طبقه متوسط ایجاد شد و این طبقه بهتدریج با ورود به این بازار، فرهنگ بورس را درونی کردند. این جامعهشناس درباره فرهنگ بازار سهام توضیح میدهد: فرهنگ سهامداری میگوید بازار سهام، بازار پرریسکی است که افراد برای ورود باید به پرریسکبودن و نااطمینانی آن اشراف داشته باشند؛ موضوع دیگر اینکه نباید منتظر سودهای آسان و زودبازده در این بازار بود.
سعیدی با نقد شیوه ورود ایرانیان به بازار سهام میگوید: برای بررسی زمینههای اجتماعی و فرهنگی مالباختگی در ایران میتوان بازار سهام را موردتوجه قرارداد. مرور تجربیات مالباختگان بازار بورس در ایران بهویژه کسانی که در سال گذشته وارد این بازار شدند نشانگر این است که بیشتر آنها از طبقه متوسط نیستند و انتظارات کوتاهمدت از این بازار داشتهاند، درحالیکه سرمایهگذاری در این بازار یک استراتژی بلندمدت است و تقریباً فقط حرفهایها هستند که با تأمل در ریسکهای بزرگ و معاملهگری از نوسانات کوتاهمدت میتوانند دنبال سودهای پربازده کوتاهمدت باشند! وی با بیان اینکه مالباختگی (البته مالباختگی ناشی از سقوط و نوسانات شاخصها) از ویژگیهای این بازار است و افرادی که از فرهنگ بازار سهام برخوردارند به این موضوع آگاه هستند، به تجربیات کشورهای توسعهیافته اشاره و بیان میکند: در غرب روایات مختلفی از سرمایهگذاران در بازار سهام داریم که گاهی تمام سرمایه خود را در این بازار از دست دادهاند و فقط سهام اولیهشان مانده اما کماکان در بازار مانده و به آن امیدوارند. تفاوت دیگری که سعیدی بین سرمایهگذاران بازار بورس ایران و کشورهای توسعهیافته میبیند، توجه به زمان خرید و فروش است. وی میگوید: در غرب هماکنون که سهام پایین آمده، بیشترین ورود به بازار را داریم، چون زمان خرید وقتی است که افت سهام حداقل نسبت به یک سال گذشته به پایینترین حد برسد، اما کسانی که در بازار سهام ایران وارد شدند، در بالاترین نقطه وارد شدند و بدون توجه به کسانی که گفته میشود آمدند و مال سرمایهگذاران را بردند، خود این زمان ورود بیانگر ضعف فرهنگ سهامداری در ایران است. در واقع، آنها متوجه این قانون ساده عرضه و تقاضا هم نبودند که ورود در زمان اوج به بازار، ریسک سقوط را بالا میبرد!
کثرت منابع اطلاعاتی گیجکننده است
دکتر سعیدی با بیان اینکه زمانی که فرهنگ سهامداری پایین باشد، امکان سوءاستفاده زیاد است، میگوید: دلیل دیگری که زمینهساز وقوع مالباختگی است، کثرت منابع اطلاعاتی است. افرادی که با فرهنگ سهامداری پایین وارد این بازار میشوند اغلب به جای اتکا و مشورت با کارگزاران و افراد حرفهای، اطلاعات خود را از منابع نزدیکترشان که دوستان و خویشان هستند، میگیرند. این جامعهشناس با بیان اینکه علم اقتصاد بر این باور است که اطلاعات در بازار بهطور برابر در دسترس است، درحالیکه واقعیت این نیست، میافزاید: بیشترین ضربه به مالباختگان از همین منابع اطلاعاتی نزدیک وارد میشود که پرقدرت هم هستند چون به آنها اعتماد بیشتری میشود و معمولاً افراد بیشترین آسیب را از سمت کسانی میبینند که به آنها اعتماد بیشتری دارند! در واقع، هرچه درجه اعتماد بالاتر باشد، میزان ریسک بالاتر خواهد رفت و اگر انسان به کسی اعتماد نداشته باشد ضربهای هم نمیخورد!
سعیدی با تعمیم رفتارهای هیجانی مشابه بازار بورس در دیگر بازارهای مالی در ایران میگوید: شما اگر تاریخ سهامداری در غرب را مرور کنید متوجه میشوید که خود طبقه متوسط زمانی که قصد ورود به بازار مالی داشته باشد ابتدا با کارگزاران و افراد حرفهای و اقتصاددان گفتوگو میکند، اما در جامعه ما تجربه نشان میدهد که در اغلب بازارها مردم بدون تماس با افراد حرفهای و فقط با تضمین و اعتماد به اطلاعات شبکههای خویشاوندی در این بازارها سرمایهگذاری کرده و صدمه میبینند. معمولاً هم بیشترین صدمات را در شرکتهای مختلف، خود اعضای خانواده میزنند نه کارگران غیرعضو خانواده! بهعبارت دیگر، آنها با اعتماد به اطلاعات پدر، برادر و داماد و... اقدام میکنند و هر چند نفرات اول پیشنهاددهنده سود میبینند، اما بقیه ضرر میکنند. به این ترتیب، باز بیشترین ضرر از همانجایی که به آن اعتماد شده، وارد میشود. این جامعهشناس با بیان اینکه مهمترین علت مالباختگی به نوع استفاده از کانالهای اطلاعاتی مربوط میشود، میافزاید: متأسفانه در جامعه ما شفافیت چندانی در بخشهای مختلف وجود ندارد و نهادهای اطلاعاتی و مشاورهای شناختهشده هنوز شکل نگرفتهاند و منابع رسمی اطلاعات نیز مورداعتماد نیستند، برای همین مردم ناچارند به منابع اطلاعاتی غیررسمی روی بیاورند. حال اگر به غرب نگاه کنید میبینید که در آنجا نظام پاسخگویی وجود دارد و در حوزه اطلاعرسانی، رسانههای رسمی ازجمله رادیو و تلویزیون نقش بسیاری دارند و بهطور پیوسته در روزنامههای معتبر گزارش شرکتها و مؤسسات مالی منتشر میشود و با پیگیری این اخبار میتوان از سابقه فلان بازار سرمایه مطمئن شد و سپس خرید کرد؛ برای مثال، اگر تقاضای وام شرکتی از سوی بانکی رد شود اینطور استنباط میشود که تزارنامه آن شرکت موردموافقت و تأیید آن بانک نبوده است و این خبر خودش یک علامت است. در ایران اما در موارد بیشماری افرادی از کانالهای مختلف به بانکها معرفی شده و بدون دادن کوچکترین تضمین و بدون بررسی سابقه و وضعیت آنها از سوی بانکها، وامهای کلان دریافت کرده و کلاهبرداری کردهاند!
مرور تجربیات و سرگذشت مالباختگان مفید است
سعیدی با بیان اینکه میشود عنوان جامعه پربیم و پرریسک و مخاطره را برای جامعه ایران بهکار برد، میگوید: افزون بر ریسکهای محیطزیست و... ریسکهای اقتصادی از ریسکهای ایران است که با شکلگیری نهادهای جدید مالی از جمله بورس و فرابورس تشدید شد و هماکنون که خیلیها تمایل به ورود به این بخشها دارند میزان ریسک بالاتر نیز رفته است. این جامعهشناس معتقد است برای کاهش دغدغه سرمایهگذاران چند راهکار ساده وجود دارد: راهکار نخست که جای خالیاش تعجبآور است، آموزش، البته نه به شکل برگزاری کلاس، بلکه از طریق رسانههاست. باید در رسانههای مختلف ویژگیهای بازارهای مختلف تشریح شود؛ برای مثال، به سرمایهگذاران گفته شود که به بازار سهام نگاه بلندمدت داشته و سطح انتظارات خود را با وضعیت بازار تطبیق دهند. راهکار دیگر این است که دولت و نهادهای رسمی در زمینه اطلاعرسانی ورود کنند تا مردم به این کانالها بیشتر اعتماد کنند. سعیدی میافزاید: روندی که در ایران طی میشود روزگاری در کشورهای توسعهیافته نیز طی شده و بهرهگیری از تجربیات آنها بسیار خوب است. همچنین تولید اخبار و گزارش در زمینه تجربیات و سرگذشت مالباختگان بازارهای مالی مفید خواهد بود و گردش چنین اطلاعاتی در رفتار بقیه اثرگذار است. پیشنهاد بعدی، آموزش در تمام عمر (تئوری life history) است؛ یعنی فرد دائماً از طریق خواندن روایات دیگران و همچنین گفتوگو، اطلاعات خود را به روز کند. سعیدی بر این باور است که از آنجا که هر فردی تجربیات خاصی دارد، برپایی جلسات گروهی متمرکز مالباختگان بازارهای مختلف برای انتقال تجربیات و بهخصوص پرهیز از رفتارهای پرخطری که آنها از سر گذراندهاند، در کاهش ریسک سرمایهگذاری دیگران مؤثر خواهد بود.