• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
پنج شنبه 10 تیر 1400
کد مطلب : 134701
+
-

آمریکا و چین؛ از رقابت تا تقابل

نگاه
آمریکا و چین؛ از رقابت تا تقابل

 ونگ جیسی- رئیس مرکز مطالعات بین‌الملل دانشگاه پمینگ چین

آمریکا و چین درگیر رقابتی شده‌اند که شاید طولانی‌تر، گسترده‌تر و شدیدتر از هر رقابت بین‌المللی دیگری در تاریخ معاصر، از جمله جنگ سرد، باشد و در هردو کشور نگرانی‌ها از اینکه مبادا این رقابت به یک تقابل آشکار بینجامد، شدت گرفته است.
طی دهه گذشته، اجماع در واشنگتن قاطعانه به سمت‌وسویی کشیده شده است که از اتخاذ مواضع شدیدتر در تقابل با چین حمایت می‌کند؛ فرایندی که در دولت ترامپ-که دشمنی خود با چین را آشکارا ابراز داشته و از حزب کمونیست چین بدگویی می‌کرد - به اوج رسید. تغییر دولت در آمریکا نیز اگرچه لحن این کشور در قبال چین را تغییر داده است، اما تغییر چشمگیری در ماهیت سیاست‌های آمریکا در قبال چین ایجاد نکرده است.
در دستورالعمل راهبردی دولت بایدن که نسخه موقت آن 3 ماه قبل منتشر شد، از چین به‌عنوان «تنها رقیبی که به‌طور بالقوه این توانایی را دارد که با تکیه بر قدرت اقتصادی، دیپلماتیک، نظامی و فناوری خود، چالش پایداری را برای ثبات و آزادی نظام بین‌الملل رقم بزند» نام برده شده است.
اگر چین و آمریکا نتوانند رقابت میان خود را مدیریت کنند، جهان با دودستگی، تعارض و آشفتگی مواجه خواهد شد. پیشگیری از تبدیل شدن رقابت میان آمریکا و چین به یک فاجعه مستلزم توجه ویژه به 2موضوع مهم است. موضوع اول به تایوان مربوط می‌شود؛ موضوعی که حزب کمونیست چین آن را یک موضوع حیاتی برای حق حاکمیت و تمامیت ارضی چین تلقی می‌کند. از سوی دیگر دولت آمریکا نیز موضوع تایوان را از دریچه تعهدات بین‌المللی و منافع امنیتی خود می‌نگرد. با این حال، 2کشور یک منفعت مشترک دارند و آن حفظ صلح است.
چنان‌که 2دیپلمات کهنه‌کار آمریکایی، کورت کمپل و جیک سالیوان طی یادداشتی در سال2019 تأکید کردند، موضوع تایوان صرفا یک نقطه اشتعال بالقوه نیست، بلکه بزرگ‌ترین دستاورد در تاریخ روابط آمریکا و چین است؛ موفقیتی که در نتیجه رویکرد ماهرانه، ظریف و انعطاف‌پذیر هردو طرف حاصل شد. اگر واشنگتن به سیاست «چین واحد» خود پایبند بماند و از حمایت آشکار از استقلال تایوان بپرهیزد، احتمالا پکن نیز همچنان سیاست وحدت مسالمت‌آمیز را دنبال خواهد کرد؛ مگر اینکه شرایط تصریح شده در قانون مقابله با تجزیه‌طلبی -که شیوه‌های غیرمسالمت‌آمیز برای مقابله با استقلال تایوان را آخرین راهکار و منوط به شکست سایر راهکارها می‌داند- چین را مجبور به استفاده از قوای نظامی علیه تایوان کند. مثلا درصورتی که دولت تایوان به‌صورت یکجانبه ادعای استقلال رسمی و قانونی کرده و یا کلمه «چین» را از نام رسمی این جزیره حذف کند، استفاده چین از قوای نظامی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.
دومین موضوع حیاتی، رقابت اقتصادی آمریکا - چین است که در مقایسه با معمای تایوان، مسائل گسترده‌تر و پیچیده‌تری را در برمی‌گیرد. به‌نظر می‌رسد که ناسازگاری میان «سوسیالیسم با ویژگی‌های چینی» و «نظم بین‌المللی لیبرال» هرروز بیشتر می‌شود. حتی قبل از جنگ تجاری که جرقه آن در دولت ترامپ زده شد، الگوی مبادلات اقتصادی آمریکا -چین در حال تبدیل شدن به یک الگوی ناپایدار بود، زیرا آمریکایی‌ها به‌طور فزاینده‌ای از آنچه سیاست‌های غیرمنصفانه چین در حوزه تجارت و فناوری می‌خواندند، خشمگین بودند. با این حال، اقتصاد چین و آمریکا چنان به یکدیگر گره خورده است که هرگونه جدایی میان آنها باعث بروز زیان‌های بی‌شمار و نااطمینانی‌های بی‌سابقه می‌شود.
هم‌اکنون چین بر خودکفایی اقتصادی و نوآوری‌های بومی تأکید می‌ورزد و در مقابل، واشنگتن نیز گرفتار ملی‌گرایی پوپولیستی رو به رشدی است که در دوران ترامپ در قالب رویکرد «اول آمریکا» نمود پیدا کرد و اکنون دمکرات‌ها جو بایدن را تشویق می‌کنند که همان رویکرد را تحت‌عنوان «سیاست خارجی برای طبقه متوسط» دنبال کند. هر دو کشور مشتاقانه در پی افزایش رقابت‌پذیری اقتصاد خود و از بین بردن مزیت رقابتی طرف مقابل هستند؛ اما موفقیت آنها عملا منوط به این است که اقتصاد هردو کشور قدرتمندانه از بحران کرونا عبور کند.
چین باید اصلاحات لازم برای رشد تجارت خارجی، سرمایه‌گذاری و انتقال دانش فنی را سرعت بخشد. تحریک تولید و مصرف داخلی در چین، کسب‌وکارهای خارجی را تشویق می‌کند که بیش از گذشته به زنجیره‌های تأمین صنعتی چین و بازار داخلی این کشور تکیه کنند و چشم‌انداز آنچه شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین از آن به‌عنوان «اقتصاد باز جهانی» یاد می‌کند، تقویت شود. پذیرفتن قواعد اقتصاد بین‌الملل به شکوفایی هرچه بیشتر اقتصاد چین کمک خواهد کرد و در نهایت موجب تقویت نظم داخلی چین و افزایش محبوبیت حزب کمونیست خواهد شد. در مقابل، آمریکا نیز باید به نوبه‌خود پیامدهای احتمالی حمایت از نظم موجود را دوباره بررسی کند. یک نظم لیبرال واقعی باید فراگیرتر باشد و منافع جوامع غیرغربی و کشورهایی فراتر از آنهایی که در دایره کشورهای همفکر آمریکا قرار دارند را نیز تأمین کند. شکست‌های آمریکا در افغانستان و خاورمیانه باید یادآور محدودیت قدرت آمریکا باشد. اولین گام در مسیر حاکم شدن فضای احترام متقابل میان آمریکا و چین، تلاش برای درک ریشه‌های بی‌اعتمادی متقابل طرفین است. اگر رهبران 2کشور بتواند دیدگاه‌های طرف مقابل درباره مسائل گذشته را درک کنند، شانس بیشتری برای ساختن یک آینده بهتر وجود خواهد داشت.
منبع: فارین افرز

این خبر را به اشتراک بگذارید