آثار اندی وارهول روی دیوارهای موزه است اما...
چند سطر درباره موزه هنرهای معاصر تهران و بازسازی طولانی و بازگشایی بدون آمادگی
مرتضی کاردر ـ روزنامهنگار
موزه هنرهای معاصر تهران دومین نمایشگاه خود را پس از بازسازی طولانی، آغاز کرده است؛ دو نمایشگاه «نهان بر عیان» و «پرسونا». اولی نمایشگاهی است پژوهشی درباره نگارگری ایرانی و دومی نمایش آثار اندی وارهول که در گنجینه آثار خارجی موزه موجود است. ظاهراً رویه موزه قرار است در دوره جدید اینگونه باشد که هر بار دو نمایشگاه را بهطور همزمان برگزار کند، یکی نمایشگاهی با رویکرد پژوهشی باشد که به هنر معاصر اختصاص دارد و دیگری نمایش آثار بخشی از گنجینه موزه، بهویژه گنجینه آثار خارجی، اختصاص داشته باشد. «ارمغان» که نمایش مجموعه آثار اهدایی زندهیاد منیژه میرعمادی بود، نمایشگاه افتتاحیه موزه بود و در کنار آن نمایشگاه «عکاسی مفهومی» از آثار گنجینه انتخاب شده بود و اکنون نهان بر عیان و پرسونا 2 نمایشگاه جدید موزهاند.
در جستوجوی نسبت نگارگری و هنر معاصر
نهان بر عیان که محصول پژوهش طولانی و مفصل شهریار حاتمی است که به بررسی نگارگری ایرانی میپردازد.
«مهندسی تصویر در نگارگری ایرانی» عنوان فرعی نمایشگاه است و پژوهشگر نمایشگاه خیلی دقیق به بررسی سیر تحول نگارگری ایرانی و جزئیات تناسبهای هندسی در نگارگری پرداخته است؛ ازجمله اینکه هر کدام از مولفههای نگارگری ایرانی از چه زمانی وارد شدهاند و چه تغییری در نگارگری ایجاد کردهاند و چگونه بهمرور زمان کمال یافتهاند و آثار درخشان نگارگری ایرانی را پدید آوردهاند.به گواهی شمار تماشاگرانی که در گالریهای موزه استقبال از نمایشگاه نهان بر عیان زیاد بوده است. بازدیدکنندگان به دقت در گالریها میگردند و جزئیات نگارگریها را میبینند و متنهایی را که پژوهشگر نمایشگاه فراهم آورده میخوانند.
در عین اینکه تماشای نگارگریهای گذشته که از دل تاریخ آمدهاند بهخودیخود لذتبخش و روحفزاست، پرسش اینجاست که نمایشگاه نهان بر عیان چه نسبتی با موزه هنرهای معاصر تهران دارد؟ چه چیزی پژوهش در هندسه نگارگری را با هنر معاصر پیوند میزند؟ آیا نمایشگاه در سیر پژوهشی خود به هنر معاصر میآید و رد پای نگارگری را در آثار هنرمندان امروز جست وجو میکند؟ یا تحول نگارگری را از گذشته تا امروز برمیرسد؟ یا پیشنهادهایی به هنرمندان معاصر عرضه میکند؟ شاید بهتر بود نمایشگاه نهان بر عیان در موزه رضاعباسی یا موزه صبا (فرهنگستان هنر) برگزار شود. راستی آیا موزه رضاعباسی هنوز دایر است؟ نگارخانههای فرهنگستان هنر چطور؟
مائو، میکجَگِر و اندی وارهول
موزه در دومین نمایشگاه خود از آثار گنجینه خارجی به سراغ اندی وارهول رفته است. هنرمندی که تقریبا از مشهورترین هنرمندان معاصر است و میزان تحلیلها و نوشتهها درباره آثار او در هنر معاصر شاید از هر هنرمندی بیشتر باشد. حتی میزان متنهای فارسی، اعم از ترجمه و تألیف، درباره اندی وارهول نیز از بسیاری از هنرمندان معاصر بیشتر است.
از منظری حداقلگرایانه همینکه درهای موزه پس از نزدیک به 3سال باز شده و فرصت تماشای بخشی از آثار گنجینه فراهم شده هدیتی است نه چنان کمبها و همین که میشود تابلوهای مائو و قوطیهای سوپ کمپبل و میک جَگِر و ژاکلین کندی و... را تماشا کرد بهخودیخود برای خیلی از تماشاگران و بازدیدکنندگان اتفاقی جذاب است، اما آیا صرف نمایش آثار اندی وارهول یا آثاری از گنجینه در یکیدو گالری موزه کفایت میکند؟ آیا صرف متنهای توضیحی درباره آثار اندیوارهول میتواند خوانشی تازه از آثار او باشد؟ پرسونا چه تصویر تازهای از وارهول بهدست میدهد؟ چه چیزی به دانستههای عموم مخاطبان هنر معاصر درباره او اضافه میکند؟ آیا مدیران موزه یکی از راحتترین و دردسترسترین هنرمندان را برای نمایشگاه انتخاب نکردهاند؟ آیا بهتر نبود جز نمایش آثار او و یکیدو فیلم که در کنار آثار پخش میشود مجموعهای از تحلیلها و نوشتهها و فیلمهای دیگر به نمایشگاه اضافه میشد تا بلکه بتواند به قرائتی تازه یا دستکم مروری جامعتر از زندگی و حیات هنری اندی وارهول کمک کند؟ قرار بود همزمان با نمایشگاه، مجموعهای از جستارهای نویسندگان ایرانی درباره اندی وارهول منتشر شود اما فعلاً از این مجموعه خبری نیست و احتمالاً ممکن است پس از پایان نمایشگاه آثار وارهول مجموعه جستارها منتشر شود که بماند برای ثبت در تاریخ!
همه این پرسشها درباره دو نمایشگاه گذشته موزه نیز مطرح است. در ارزش و اهمیت مجموعه آثار اهدایی زندهیاد منیژه میرعمادی تردیدی نیست اما آثار در چه فرایندی عرضه و ارائه میشوند؟ کدام قرائت میتواند آنها را کنار هم قرار دهد؟ جایگاه هر کدام از آثار در تاریخ هنر معاصر کجاست؟ اصلاً میتوان هر چند وقت یکبار آثاری را از گنجینه موزه بیرون آورد و به دیوارها آویخت و نمایش داد؟
تعطیلی طولانی و بازگشایی پیش از آمادگی
با این همه، مسئله موزه هنرهای معاصر تهران به همین پرسشها و انبوه پرسشهای مشابهی که در دوسه سال گذشته اصحاب رسانه، تحلیلگران و منتقدان موافق و مخالف مطرح کردهاند، محدود نمیشود.
اردیبهشت ۱۳۹۷ درهای موزه برای بازسازی بسته شد و اکنون درست 3 سال از آن زمان میگذرد. بحث درباره بازسازی طولانی و کیفیت بازسازی و اتفاقهایی که بهگفته مسئولان موزه از چشم پنهان است و زیربنایی است، بماند اما در بیشتر از دو سالی که موزه تعطیل بوده، جز کامل کردن شناسنامه آثار، چه کارهایی برای پژوهش در آثار موزه انجام شده و کدام محصولات از میان آثار موزه فراهم آمده است؟ کدام پژوهشها ما را به چشماندازهای تازه از هنر معاصر ایران و جهان رسانده و موزه چقدر به رسانههای جدید توجه کرده است؟ چند و فیلم و پادکست در 3 سال گذشته تولید کرده است؟ قرار بود همزمان با بازگشایی موزه کتاب آثار گنجینه موزه در 4 جلد منتشر شود اما هنوز از انتشار کتاب خبری نیست. آیا 3 سال برای انتشار کتاب کافی نبوده است و باز هم باید منتظر ماند؟
اگر بخواهیم با توجه به شرایط و اتفاقهای 3-2 سال گذشته کارنامه موزه هنرهای معاصر تهران را ارزیابی کنیم و بخواهیم خیلی خوشبینانه بنگریم باید مثل همیشه حداقلگرا باشیم و بگوییم همینقدر کفایت میکند. نمایشگاه فعلی احتمالاً آخرین نمایشگاهی است که مدیریت فعلی موزه برگزار میکند و در بهترین حالت ممکن شاید مدیریت فعلی بتواند یک نمایشگاه دیگر هم برگزار کند. بعد هر دولتی که روی کار بیاید و هر وزیری که انتخاب شود احتمالاً مدیریت موزه، طبق سنوات و دورههای گذشته، تغییر خواهد کرد. اما قدری سختگیرانهتر اگر بخواهیم بنگریم باید گفت که بهنظر میرسد موزه بعد از نزدیک به 3سال قدری زود بازگشایی شده و مسئولان موزه هنوز آماده بازگشایی آن نبودهاند و قدری زمان میبرد که برنامههای موزه دوباره روی ریل بیفتد. آیا مدیریت تازه رویکردی را که هنوز به رویه تبدیل نشده است، ادامه خواهد داد؟