• شنبه 28 مهر 1403
  • السَّبْت 15 ربیع الثانی 1446
  • 2024 Oct 19
شنبه 29 خرداد 1400
کد مطلب : 133462
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/ERVDK
+
-

واگن‌ها


واگن 1
فیلسوف زیرزمین

رسم نابغه

از استعدادهای مادرزادی و مستعد‌بودن سخن نگویید! می‌توان همه نوع انسان‌های بزرگی را نام برد که چندان مستعد نبودند. آنها عظمت را کسب کردند، از طریق ویژگی‌هایی «نابغه» شدند که هیچ انسانی دوست ندارد از آنها سخن بگوید، هرچند از فقدان آنها آگاه باشد: همه آنها جدیت سختکوشانه صنعتگران را داشتند. یاد گرفته بودند که اول اجزا را درست بسازند، قبل از آنکه جرأت کنند کلّی بزرگ را بسازند. آنها برای این کار وقت صرف می‌کردند زیرا از اینکه چیزهای ثانویه کوچک را خوب بسازند بیش از آفرینش کلّی خیره‌کننده لذت می‌بردند.
   فریدریش نیچه

واگن 2
متروگرام


وصیتنامه فرانسوی
 آندره مکین/ فصل دوم/ صفحه 164 


واگن 3
شعر روی ریل


رکاب بزن برادر کوچکم
رکاب بزن
که راه درازی در پیش است.
 
وقت که می‌گذرد به کجا می‌رود
انبانک طلایی وقت‌ها کجاست
نگهبانانش کیستند؟
 
چه‌کسی ما را می‌نویسد
چه‌کسی می‌خواند
چه‌کسی پاک می‌کند.
 
ما چون شهاب رهاشده‌ای در تاریکی به دنیا می‌آییم
و راه افتادن خود را روشن می‌کنیم.
 
رکاب بزن برادر کوچکم
رکاب بزن
که به غیررسیدن
هیچ چاره نیست.
   برشی از مجموعه شعر قطار سفید/ شمس لنگرودی

واگن 4
مسافر کتاب به دست

گربه‌ی درون

ویلیام اس. باروز آدم عجیبی بود. درباره او این‌طور گفته‌اند که شیفته انجام‌دادن کارهای عجیب‌و‌غریب بود. «از گوش بریده ون‌گوگ تا بند انگشت ویلیام باروز» یکی از مثال‌های معروف در معرفی هنرمندان عجیب‌و‌غریب است. فقط با خواندن یکی دو جمله از زندگینامه او متوجه می‌شوید با چه نویسنده‌ای مواجه هستید:... باروز بند آخر انگشت دست چپ‌اش را قطع می‌کند (فاز ون‌گوگی) و در کلینیک روانی بیلیویو بستری می‌شود.... بگذریم، از باروز همین برای مقصود ما کافی است که داستان‌های بندانگشتی (خیلی کوتاه) و طنزآمیز زیادی دارد. مثل این: 
دیده‌ام که در نزاع گربه‌ها مهاجم تقریبا همیشه پیروز میدان است. اگر گربه‌ای بازنده نزاع باشد تردیدی در فرار به‌خود راه نمی‌دهد، حال آنکه سگی ممکن است تا سر حد مرگِ احمقانه‌اش بجنگد. به قول مربی جوجیتسویم در قدیم: «حقه کار نکرد، بهتره فرار کرد.»
   گربه‌ی درون/ ویلیام اس. باروز

واگن 5
کالبدشکافی ذهن

اسرار خودشکوفایی

آبراهام مزلو که در سال1970 دار فانی را وداع گفت، تأثیر فوق‌العاده‌ای بر نظریه امروزی روانشناختی گذاشت. او را بیش از هر کس دیگری باید بینان‌گذار روانشناسی انسان‌گرا دانست. یکی از بنیادی‌ترین اصول مزلو این بود که انگیزه اساسی انسان یا به‌سوی «کاستی»‌ است و یا به‌سوی «رشد». معتقد بود روان‌نژندی کمبودی‌ است ناشی از نقص در تحقق نیازها در ابتدای زندگی، خصوصا نیازهای ویژه و اساسی روانشناختی که عبارتند از: امنیت، تعلق، همانندسازی، عشق، احترام و آبرو. افرادی که این نیازهایشان ارضا شده، رویکرد رشدی دارند: قادر به شناسایی توانایی‌های بالقوه فطری خود در جهت رشدیافتن و خودشکوفایی‌اند. افراد دارای رویکرد رشد در مقایسه با رویکرد کاستی، خودکفاترند و برای تقویت یا کامروایی کمتر به محیط‌شان وابسته‌اند. به‌عبارت دیگر، عواملی که آنها را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند، اجتماعی یا محیطی نیستند بلکه درونی‌اند.
   روان‌درمانی اگزیستانسیال/ دکتر اروین د. یالوم
 

این خبر را به اشتراک بگذارید