• سه شنبه 11 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 21 شوال 1445
  • 2024 Apr 30
دو شنبه 17 خرداد 1400
کد مطلب : 132442
+
-

باهوشی سرکار حضرت

باهوشی سرکار حضرت

صابر محمدی

 پیش از این هم نوشته‌ام چه خوب که آثار شمیم بهار پس از نیم‌قرن سکوت، منتشر می‌شوند و ما به جای هاله‌ای قدسی و موقعیتی رازورزانه که پیرامون او ترسیم شده، حالا با متن او مواجه هستیم. واسطه‌هایی که می‌گفتند او بهترین قصه‌نویس در سایه ما در طول همه این سال‌ها بوده و چه کارها که نکرده است، کنار رفته‌اند و این ما هستیم که می‌توانیم خودمان آثار او را دست بگیریم و ببینیم در همه این مدت چیزی از دست داده بودیم یا نه. 2سالی است اسطوره شمایل در پرده یکی از داستان‌نویس‌ها و منتقدهای عجیب دهه40، فروریخته و ما به جای جاذبه غیاب، با واقعیت حضور او روبه‌رو شده‌ایم. اما در همه این سال‌ها که او اثری منتشر نمی‌کرد، با همان آثار نیم‌قرن پیشش دست‌کم در نقد ادبیات داستانی و سینما، کسانی را ذیل تأثیر خود گرفته بود. چه باک که بگوییم ذیل تأثیری نه‌چندان سازنده. چه منتقدانی که به تأسی از او، عصبیتی کاذب در حمله به متن را پیش می‌گرفتند و از متد بهار به‌عنوان استراتژی نقادی خود بهره می‌بردند. همه اینها را گفتیم که بگوییم دانش کمیاب شمیم بهار را نه در نقدهایی از این دست، بلکه باید در 2فراز دیگر از فعالیت‌های مطبوعاتی او در دهه 40جست؛ ابتدا نقدی که او بر 2داستان از جلال آل‌احمد نوشت و سپس در گفت‌وگویی که به همراه ناصر وثوقی، پوران صلح‌کل و آیدین آغداشلو با این قصه‌نویس در روز چهارشنبه نوزدهم فروردین1343 صورت داد؛ هم آن نقد و هم این گفت‌وگو در شماره ویژه‌ «اندیشه و هنر» برای آل‌احمد منتشر شدند، در مهرماه1343. در نقدی که بهار برای این شماره نوشت، خلاف اغلب نقدهایش که از صراحتی نه‌چندان منتقدانه آسیب می‌دیدند، با آرامش و ظرافت، مرز گزارش‌نویسی و قصه‌نویسی را در 2داستان آل‌احمد تبیین کرده است. پیش از این، فرزام حسینی که تاریخ ادبیات معاصر فارسی را از مسیر تاریخ مطبوعات ادبی خوب پیگیری کرده، در اهمیت این مقاله نوشته است. جدای از این، اما باید به آن گفت‌وگوی بلند گردانندگان نشریه «اندیشه و هنر» با آل‌احمد اشاره کرد؛ جایی که او تقریبا از همه پرسش‌ها برمی‌آشوبد و تندی می‌کند. اما این روال، استثنایی هم دارد؛ وقتی که او مقابل پرسش‌های بهار قرار می‌گیرد. بهار که وارد گفت‌وگو می‌شود، ردی را که از بیگانگی شخصیت‌های جلال در چند داستان پی گرفته، پیش روی او می‌گذارد و جلال وادار می‌شود او را ستایش کند و بگوید: «سرکار حضرت، یک مقدار دارید بیش از حد این مملکت باهوشی به خرج می‌دید». پس از این هم، بهار، دوگانه قصه‌نویسی/گزارش‌نویسی جلال را که در مقاله‌اش تبیین کرده بود، در قالب پرسش‌هایی با خود او در میان می‌گذارد و نهایتا آل‌احمد که در این گفت‌وگو اهل پذیرفتن نیست، چند باری اذعان می‌کند پرسش‌های بهار افق‌هایی را گشوده و باعث شده جلال به نکاتی درباره داستان‌هایش فکر کند که هیچ درباره‌شان آگاه نبوده است.

امروز این روایت به چه درد ما می‌خورد؟
شمیم بهار را، علاوه بر داستان‌هایش، به برخورد چکشی‌اش در نقدها می‌شناسند. در روش‌شناسی اغلب نقدهای بهار، ما با متن‌هایی مواجهیم که در حد اظهارنظری تند و تیز و آتشین باقی می‌مانند. گفت‌وگوی بهار با آل‌احمد در بهارِ پنجاه‌وهفت‌سال پیش اما به ما می‌گوید اگر منتقد در مقام نویسنده نقد یا در مقام پرسشگر، علاوه بر دانش نقد، به استراتژی‌های نقد هم مجهز باشد، می‌تواند نتایجی بگیرد که به درد همه بخورد؛ حتی به درد قصه‌نویس انتقادناپذیری چون آل‌احمد.

این خبر را به اشتراک بگذارید